پنجشنبه 25 آذر 1395 , 10:40
نبض امنیت ما مدیون شهید شام
خودمانیم! چقدر سخت آزاد شد این حلب! و چقدر آسان این جمله را میگوییم ما که «امنیت خود را مدیون شهدای مدافع حرم هستیم!» برای بازپسگیری وجب به وجب خاک کشور عزیزمان ایران، چه نبرد سختی داشتیم با حرامیان، اگر شیربچههای غیور سپاه قدس، فداکارانه جان را در طبق اخلاص نمیگذاشتند.
باری! از یکی از این بچهها شنیدم که صرف نگاه کردن به چهره خبیث و شیطانی تروریستها و تکفیریها، دل و جرات میخواهد، وای به حال جنگ بعضا تن به تن با ایشان! من از اخبار این روزهای حلب، تنها و تنها یک چیز میفهمم، خیلی مرد است این حاج قاسم و اینکه میخوانیمش «رزمنده مدافع حرم».مرد به توان بینهایت! آزادی سخت حلب یعنی «ملیگرایی» به معنای درست آن، تنها و تنها زیبنده رزمندهای است که از زن و بچه خود گذشت و سختی جنگ در دیار غربت را به جان خرید تا من روزنامهنگار، اخبار جنگ را تنها در صفحه خارجی روزنامه خود پوشش دهم! فدای غیرتتان ای دلاورمردان بیادعا! آن همه بیادعا، آن همه گمنام، آن همه گوشهنشین که تا به شهادت نرسید، نامی از شما جایی نیست! و چه بهتر! در زمانهای که نامها چنگی به دل نمیزند، آدمی همان به با خون خود، خود را معرفی کند! یکی چون شما، سینه خود را سپر امنیت میکند، یکی چون فلانی، پشت همین امنیت، مخفی میشود و ادعا میکند اگر توافق نمیکردیم، جنگ میشد! و قدمی برنداشتیم الا آنکه با بزرگان هماهنگ کنیم! بعد هم پسوند برای خود انتخاب میکنند؛ «راستگویان»!
حلب آزاد شد، دولت اعتدال اما آخرش هم یکی از این خوانین تومان را به قوهقضائیه معرفی نکرد! خداوند انصاف نازل کند به دل بعضیها! منباب امنیت، جان را رزمنده بیادعا تقدیم میکند، آن وقت پز جلوگیری از جنگ را برجامی میدهد که حتی نتوانست مانع تمدید تحریمها شود! گمانم انصاف خود را از کدخدا گرفتهاند که جلوی چشم یتیم شهید مدافع حرم، این همه بیانصافی میکنند! وقتی برجام، بودنش مترادف با «تمدید تحریمها» است، نهایت بیانصافی آن است که برای نبودنش، منت امنیت بر سر ملت بگذاریم! «اگر سپاه قدس نبود...» آری! این را باید گفت! و «اگر حاج قاسم و شیربچههایش نبودند...»! کانه بود برجام را ندیدهایم که این همه با ما سخن از نبود برجام میگویند! بله! اگر برجام نبود، قلب رآکتور خودکفایی با سیمان به درد نمیآمد! و مخ علیرضا و آرمیتا این همه سوت نمیکشید! برجام بدفرجام را چرا؛ انصاف آن است فرض کنیم اگر شهید مدافع حرم نمیبود، چه میشد؟! آن وقت آیا این حد از امنیت را داشتند که راحت بر سینه بکوبند و بگویند «من سرهنگ نیستم، حقوقدانم»؟! واقعا باید پناه به خدا برد از دست این همه بیانصافی! و این همه بیصداقتی! و این همه بیکفایتی! یکی با ارزانی کردن قطرات خون در جبهه خانطومان، خود را به ملت معرفی میکند، یکی هم با صفرهای فیش حقوقی، و مضحک اینجاست! دو فردا روزی، ما در بحث با فرزندان همین مدیران شاسیبلند، باید از «جمهوری اسلامی» دفاع کنیم! و شک و شبهه این دردانههای نجومی را برطرف کنیم که اساسا چرا بسیجی جنوب شهری میرود جبهه شام! هرچقدر سخت و دور و دراز، الحمدلله که حلب آزاد شد تا وقت خوشی باشد برای تکرار این فریضه دردآور!
«ای تاریخ! قلمت بشکند اگر ننویسی اینجا بهشت اپوزیسیون است! که اینجا بسیجی باید برود جان دهد! تا حتی آنکه نظام را قبول ندارد، در اوج امنیت برود رای دهد!»
من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت
همه کس طالب یارند چه هشیار و چه مست همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت
سر تسلیم من و خشت در میکدهها مدعی گر نکند فهم سخن گو سر و خشت
ناامیدم مکن از سابقه لطف ازل تو چه دانی که پس پرده که خوب است و که زشت
نه من از پرده تقوا به درافتادم و بس پدرم نیز بهشت ابد از دست بهشت
حافظا روز اجل گر به کف آری جامی یک سر از کوی خرابات برندت به بهشت
کاش اقای قدیانی حال خوانین اختلاس گر ودکل دزد وقاچاقچی دولت پاکدست را هم میپرسید !!اقای روحانی میگویند در جای جای مذاکرات برجام مهر تایید رهبری است راستی شما در دولت پاکدست هم انتقاد میکردی ؟ایا پرسیدی سهم 50 درصدی دریای خزر چرا از 10 دصد هم کمتر است این از ترکمانچای بدتر نبست قرار داد ایران با روسیه برای همان قرار داد صد ساله بود بیش از صد سال گذشته ایا حالا از دولت روسیه (دوست بدتر از دشمن ) مبخواهیم سرزمینمان را پس دهد
برخی نقدهای پیرامون برجام این روزها چنان پرطمطراق و پر سر و صدا بیان می شود که شاید برخی نیروها و افراد نخبه و دلسوز را دچار تردید کند؛ اما توجه به متن و محتوای انتقادهای مذکور و تأمل روی آن ها نیروهای دلسوز را همچون قاطبه مردم و دیگر نخبگان متوجه این مهم می سازد که موضوع بیشتر نعل وارونه است و حتی فراتر از آن قلب ماجرا به مثابه ایستادن روی سر. این که هدف عمدتاً سیاسی این تحرکات چیست؟
مهمترین محورهای سخن برخی منتقدان برجام عبارتند از: چرا به آمریکا اعتماد شده است؟ چرا هواپیما می خریم و در عین حال چرا هواپیما تحویل نمی دهند؟! چرا در تصویب برجام عجله شده است؟ شرکت های بزرگ نفتی چرا می خواهند به ایران بیایند؟ افزایش اعتبار پاسپورت ایرانی بعد برجام چه شد؟ کدام گسترش مبادلات تجاری صورت گرفته است؟ نابودی صنعت هسته ای! نقض برجام چرا پاسخ نمی گیرد؟ و موارد مشابه دیگر. جدای از نقد و بررسی متن برجام، موارد بالا فشرده سوال ها و ابهاماتی است که پیرامون آن ایجاد می کنند. پاسخ به این سوال ها البته دشوار نیست، و چه گفته بشود یا نشود بسیاری از مردم پاسخ ها را می دانند
واقع این است که نقض برجام پاسخ لازم را بنا به گفته همه مسئولین نظام و دولت خواهد گرفت، اما این پاسخ به احتمال زیاد مطابق خواست عده ای نیست که برای شکست برجام و ایران آرزوهای خام دارند. هزینه نقض برجام قطعاً متوجه ایران نخواهد بود، چرا که به گفته رهبری ایرانیان بر عهد خود پایبند هستند. اگر آمریکا نقض آشکار انجام دهد، باید تنها بماند و نباید بتواند تحریم شورای امنیتی علیه ایران سامان دهد. چنین واکنشی قطعاً عده ای را ناراحت خواهد کرد، اما آن ها که تاریخ انقلاب اسلامی و نوع دفاع هوشمندانه ایرانیان در دوره های مختلف را به یاد دارند از جمله جنگ تحمیلی و ماجرای مزار شریف، از واکنش توأم با درایت نظام همواره استقبال خواهند کرد.
اما چرا این بدیهیات در بیان شماری از منتقدان نیست؟ و مسایل به گونه ای دیگر بازگو می شود؟ اگر دوستان آن ها امروز سرکار بودند؟ قراردادهای خرید هواپیما را پاره می کردند؟ شرکت های نفتی را راه نمی دادند؟ غنی سازی مدون و دارای ضوابط را بر می چیدند؟ و ... ، طبعاً چنین نیست و این سیاست ها در کلیات حتی با شیوه هایی دیگر جدای از به نتیجه رسیدن یا نرسیدن تعقیب می شد؛ از این رو معلوم است که این ندیدن ها و دعوت به اشتباه دیدن ها، بیشتر از این بابت است که چرا فلان کس سرکار است و فلان کس نیست؟ و چرا ملت دیگرانی را برگزیده و به عده ای رای داده است؟! در واقع دقت روی محتوای مطالب و اغلب نقدها نشان می دهد، موضوع چندان برجام نیست، موضوع به بیان ساده ایام، این است «رفیقم کجایی، دقیقا کجایی؟ کی بر صندلی قدرت می آیی؟» اگر این دست نقدها پوشش چنین موضوعی نبود، تا این اندازه نسبت به بدیهیات چشم بسته نمی شد.
ز زلـف پــرده در او کـه پــرده پــوش دل اســت بـیـا کـه پـرده پـوشـیـدگـان دریده شـده سـت
کـشـیـد عـارض او خـط، پــنـاه چــو، ای صـبــر کنون که لشکر سـودای از جـریده شده سـت
هنـوز مـی کـشـدم دل بـه زلـفـت، ار چـه مـرا هزار گونه گشـایش ازان کـشـیده شـده سـت
رقـیب گفـت، شـنیدی چـه لطـف می گفـتـند؟ سخن ز گفتن من می کند شنیده شده ست
نــمــی تـــوان کــه دلــم را ز تـــیــر او بـــبـــرم ز تـیرش ار چه دلم چـند جـا بـریده شده ست
مـگــر ســیـاه ازان گــشــت مـردم چــشــمـم کـه آفـتــاب جـمـالـش درون دیـده شـده سـت
نـیامـده سـت بـر مـن دو روز، دانـی چـیسـت؟ لبـش بـه دندان بـگرفتـه ام گزیده شـده سـت
بــه دســت شــوق کــمــنـد نـیـاز مـی تــابــم کـه بـاز آهـوی صـیـادکـش رمـیده شـده سـت
گـهر ز دیده بـه دامـن همـی کـشـم بـه رهش ز کـار خـسـرو بـیچـاره دانه چـیده شـده سـت.
یا علی مدد .