شنبه 25 دي 1395 , 08:52
قاتل کار، گفتار است
حجت الاسلام محمد ادریسی - هنر این نیست که شخصی حرف خوب، بزند و یا خوب، حرف بزند یا حتی شنوندهی خوبی باشد؛بلکه هنر این است که اگر دعوت به کاری خوب شد از آن تبعیت شود.
روزگار مدرسه ای است که معلمان آن شب و روز هستند. روز و شبی پر از تولد و مرگ و فراز و نشیب و جنگ و صلح و خسر و رشد و این سلمان پاک است که چون ظرفیت و قدرت و بصیرت بیشتری دارد باید برادرش ابوذر غفاری را تحمل و با او مدارا کند که سلمان و ابوذر یک تکلیف نداشتند و بازخوانی و بررسی زندگانی این دو بسیاری از مسائل امروز را روشن می کند.
هنوز آماده برای فهمیدنش نشده بودیم که این اختلاف نظرها و اجتهادهاست که دشمن خناس وسوسه گر را متحیر و سردرگم می کند تا طرح ها و برنامه ها و ایده های جایگزین بر زمین نماند و اسلام استوار و پیشرو باشد که پیامبر(ص) فرمود:«اختلاف امتی رحمه». و این راز حریت اسلام است که در آن افراد می توانند آرمان ها و ارزش ها را دنبال نمایند و دیگران را به آن ملتزم کنند.
وقتی تصورات درباره افراد یا موضوعی عوض شود افکار ما تغییر می کند و زمانی که آن افکار تغییر کرد احساسات و گفتار ما درباره آن موضوع و افراد عوض می شود و هنگامی که احساس ها و گفتار ها عوض شد روش برخوردها و معاشرت ها تغییرمی کند و زمانی که این معاشرت و برخورد تغییر کند نتایج نیز تغییر خواهد کرد در نتیجه اوضاع زندگی متحول می شود.
اشک های یک زن نشان صداقت او نیست. بالا بردن صدای یک مرد هم نشان از قدرت او نیست.اگر مردی پیروز شود می گویند: پشت سر هر مرد موفقی یک زن موفق قرار دارد اما اگر مردی شکست را تجربه کند نمی گویند: پشت سر هرمرد شکست خورده ای یک زن ایستاده است.
قاتل کار، گفتار است.بگذاریم که عمل ها و اقدامات درباره انسان ها صحبت کنند و شما سکوت کنید که آدمی فرزند همت و عمل خویش است.
چه بسیاراند همسرانی و فرزندانی که افتخارات همسر و پدرمرحوم و یا دانشمند و یا شهید و جانباز و انقلابی و مدیر وغیره خود را که به نابودی می کشند و می گویند تقصیر دیگران بود و نمونه اش بسیار است و شما دیده اید و یا خوانده اید و لازم به نام بردن نیست و در کنار خود او و یا عکس و جنازه و محل دفن او برای آنهایی که دنبال پیوند جسمانی بجای پیوند عملی هستند قیافه می گیرند و برای گرفتن تایید و تحسین مردم برای خود دستاوردهای داستانی و سریالی می بافند که اذهان را مبهوت می کند واگر این بافته ها جایزه اسکارداشت چه ها که نمی بافتند.
ای کاش می توانستیم مثل آدمی باشیم که همچون یک درخت است، که وقتی کسی به ما لگد زد و به طرف ما سنگ پرتاب کرد برای او میوه پرت کنیم.
درخت با عشق به وحدانیت الهی بخشش را در سر لوحه کار خویش قرار میدهد . و با موضوع سنگ و تبر و تیشه از ریشه الهی مینگرد .
روشن ضمیری می گفت : حواس جسمی یا مادی ( چون دیدن و شنیدن وبوئیدن ...) بصورت بالفعل از بدو تولد وجود دارند اما حواس روحانی بصورت بالقوه در ما وجود دارند و به فعل درآوردن آنها مستلزم کوشش ارادی است وبدون کوشش به فعل در نمی آیند. مثلاً تشخیص علایم الهی، که لازمه برخی تجارب است در ابتدا فعال نیست و باید پرورش داده شود. · کسی که بدون چشمداشت، اعم از مادی یا معنوی، به دیگری خدمت کند، شعفی خاص در درون خود احساس خواهد کرد. · وقتی می شنویم که دانشمندی درباره کشف یک ذره بنیادی و یا یک روش تازه برای فلان بیماری سخن گفته، خود بخود نظرات او را باور می کنیم، اما اگر از معنویت چیزی گفته شود حالت ناباوری داریم. · اگر ایمان نباشد، انگیزه ای هم وجود ندارد، فکر نکنید که ایمان فقط مختص معنویات است. حتی برای تحصیل یک علم تجربی مادی هم باید اول به آن ایمان داشت و به ارزش آن معتقد بود. · سه بار در روز در ساعاتی که خودتان تعیین می کنید به خدا فکر کنید، خواهید دید که زندگی تان تغییر خواهد کرد. · یک وقت پیش می آید که انسان دروناً احساس نوعی کمبود میکند، احساس می کند که تشنه حقیقت است و هیچ چیز جز معنویت نمی تواند این عطش را تسکین دهد، جاذبه های عالم مادی رنگ می بازد و به طور کلی هرچیزی که به رفع این عطش کمک می کند، بیهوده به نظر می رسد. در چنین حالتی است که احساس میکنیم ما به خدا احتیاج داریم نه او به ما. · عمل به دستورات الهی و اخلاقی، باعث می شود که تدریجاً استعداد تمیزوتشخیص حق از باطل ودرست از غلط در انسان بیدار شود و در اثر تداوم، قوه ادراک معنوی زیاد شده عقل رحمانی رشد می کند. · درجه مادیت هرموجود بستگی به میزان قرب وبُعد او به مبداء دارد. هرچه موجودی از مبدأ دورتر باشد سلطه جبر مادی و علت و معلولی بر او بیشتر است و به عکس هرچه به مبدا نزدیکتر باشد از جبریت علت و معلولی مادی دورتر و آزادتر می شود.
یا علی مدد .
در سال 1939 وقتی مسئولين شرکت «گندم کانزاس» متوجه شدند که مادران فقیر با پارچه بسته بندی آنها برای فرزندان خود لباس درست میکنند، شروع به استفاده از پارچه های طرحدار برای بسته بندی کردند تا بچه های فقیر لباسهای زیباتری داشته باشند و در کمال مهربانی کاری کردند که آرم این شرکت با اولین شستشو پاک می شد.
'انسان بودن و انسان دوستی محصور به هیچ دین"و کشوری"نیست.'
خاج افای عزیز ادریسی متاسفانه این گفتار شما ها وعمل نکردن به ان چه به روزگار دین داری جوانان ما نیاوردده است جوانان مقایسه مبکنند میزان نیست چه کنند ؟
اون قسمم برای چیز دیگه بود . اما تصمیمم گرفتم از جواب دادن به این شبهات این چنینی هم با جملات کوتاه خودداری کنم . حاج آقا ! ما خودمون یه پا ملاییم . شما حق و ناحقو با هم ترکیب کردی داری به خورد ما می دی که چی ؟
جواب دادن کامل و مفصل و منطقی بماند از ماه دیگه
حالا تا جواب محکمترم برسه اگه راست می گید فعلا یه دونه از اون میوه هاتو (قل) بده طرف ما ..... والله !
همش شعار شعار شعار ....
خجالت که نمی کشن دنیای آدمو عوض می کنن بعد ببین با چه قیافه حق به جانبی می خوان آدمو به چالش بکشن .
یعنی چی سنگ بندازن طرفت تو میوه بنداز طرفشون .!!!!خدا هم همچین محبتی به بنده هاش نمی کنه . پس اون چوبای خدا برای چیه ؟
این که آیین تحریف شده مسیحیته که می گه اگه یکی بهت سیلی زد تو روتو بکن اونور بذار یه سیلی دیگه بهت بزنه ؟ آدم جان. چرا سیلی بزنه ؟ چرا سنگ بزنه ؟ اصلا بگو چرا آدمای ادعا دار باید یه همچین کارایی بکن ؟؟؟
زشته . یه بارم با کمال و معرفت برای چیدن میوه های خوشمزه از درخت وجود کسی قدم بردارید . اینم بگو که پیامبر ص جانش به لب آمد و رفت اون درختو از تو حیاط از بیخ کند که شر یه آدم ناحسابی رو از سر یه مظلوم کم کنه . چرا این اخلاقای پیامبر را یاد نمی گیرید ؟ اون دنیا که آمد کنار میز عدل الهی ازش نی پرسم صبر شما چقدر بود آقا که آخرش رفتی درخت رو کندی ؟ ما بیست ساله سنگ خوردیم . ده ماه سنگ خوردیم . حقمون ضایع شد . ده بار اخراج شدیم . ولی هنوز بر سر عهدمان ماندیم .
برم که اگه بیشتر بنویسم عهدم با خدا را شکستم . اگه گذاشتید مسلمان بمانم .
مبهوتم از فاش تیوز که چنین مقالاتی رو چاپ می کنه. گلم تو که نوشم نئیی نیشم چرایی ؟؟ تو که مرهم نئی زخم دلم را نمک پاش دل ریشم چرایی ؟؟ ها ها ها ....