گذشت فصل زمستان و نوبهار آمد

...

از شاعر عزیز .

جانباز گرانقدر بهروز ساقی هم بابت همه چیز و بابت این شعر زیبا

تشکر می کنیم .

لبخند بزن دلاور .

و همه جانبازان عزیز

و همه رزمندگان عزیز

لبخند بزن دلاور .

و سلام و درود بر شهدای عزیز دفاع مقدس .

و سلام و درود به خانواده شهدای عزیز و جانبازان عزیز و رزمندگان عزیز .

...

حاجی خودت می دونی چقدر برات احترام قائلم اما گفته باشم داری با سهل انگاری مدیریت سایتو به بیراهه می کشونی ؟ پاشو شعر گفتن بسه ؟ کار زیاد داریم . مگه سینه سوخته درد جانبازا نبودی ؟ مگه نمی خوای با شیوه جدید یه راهی برای حل مشکلات اونا طرح کنیم . بذار خونه خرابی ما یه دستاورد خوب داشته باشه . پس این سکوت شما بخاطر جیه ؟ امیلتونو چک کنید حرفای مهم دارم . باید سنگامونو با هم وا کنیم . مثل اون آدم بیچاره نگو کدوم سنگ کدوم وا ؟

یه کم تشویق :
خداییش شعرتم خیلی قشنگ بود . آفرین . یادت باشه کتاب شعرتونو بهمون ندادیدا ! خدا سایه پر برکتتو سر همه فاش نیوزها مستدام بدارد .

حاج آقا سلام . فکر کردمایمیلو بی خیال بشم همین جا با هم حرف بزنیم اگه صلاح دیدید همه ببینند . حاج آقا منم خیلی وقتا از جوابها سایت مغزم سوت میکشه ولی چکار کنم میگم شاید پشت این نوشته به جانباز هست که‌ من بهش خیلی احترام می دارم .
حاج آقا دوستم سعدی گفته در جایی که‌ باید حرف بزنی ، سکوت کنی خیلی خری . پس مجبورم به ذره قسممو بشکنم .
حاج آقا در حالی که دیگران برای پای بند کردن افراد در فضای ارزشها از روشهای کثیف استفاده می کنند من با هیچ پشتیبانی سعی ام این بوده که‌ روی دلارای ارزش را به آنها نشان بدهم و چه ارزشی شایسته تر از دیدار با جانبازان و شنیدن حرفهای آنها . حاج آقا باید یه غصه غم انگیز رو برات شرح بدم و از جفای ناخواسته یه دوست فاش نیوزی بگم که‌ گول ظاهر آدما رو هی می خوره . اما من هیچی به دل نگرفتم و به دنبال راههای جدید آوردن نوبهار سبک زندگی صالح و سالم از قبل فضای نشر ایثار و شهادت شدم . فقط شما بدونید اگه از زخم زبانها خسته بشم ، رها کنم و برم ، هم از این ور خوردم همه از آن ور . خونه خرابی هم حاصل تفکر هر چه از دوست رسد نکوست ، شد . خدا جای حق نشسته بعضیا واقعا مستحق دربدری هستن .
اگه می دونی قادر به کمک برای ادامه راه نیستی یه جوری خبرم کن . باتشکر
خداییش شهرت قشنگ بود . احساس قفل و زندان را خوب تبیین کردید . فصل زمستانهای دیگری هم داریم که‌ باید به نوبهار تبدیل بشه .
موفق باشی .

حاج آقا سلام مجدد
به منفی به خودم دادم . چرا ؟
آخه من اشتباه کردم . آخه ما در دورانی هستیم که‌ هر کسی باید از هر شیوه درستی که‌ می تونه برای حفظ انقلاب باید بیاد جلو . شما که‌ وجودت عین سد و سپره تازه با بیان و کلامت به شیوه شعرهای تاثیر گذار نور علی نوری
ولی من دیشب عصبانی شده بودم نوشتم شعر گفتن بسه . مثل آن دفعه که نوشتم کتاب نخوانید . حاج آقا من عذرخواهی می‌کنم کنم . امیدوارم شما دیگه شرایط سخت منو درک کنید . منتظر آثار ارزنده دیگر شما هستیم کما اینکه ممنونیم از همه کمکهایی که‌ به دلسوزان حفظ آثار انقلاب و دستاورد شهدا دارید
حاج آقا ولی هنوز سر به حرفم هستم .
حاج آقا بعضیا خودشون کمک نمی کنن هیچ بلکه میگن هی نرو سایت بچه ها خسته میشن . بعضیا هم که زشت ترین روش را برای مثلا حفظ ارزشها انتخاب می کنند .
حاج آقا من از شما می خوام همه اینا رو بذارید کنار و فقط کسانی رو پای کار بیارید که‌ خستگی سرشون نمیشه . تا دم آخر و نفس آخر تلاش می کنند
حاج آقا بازم ببخشید . قصدم جسارت نبود .
حاج آقا حرفم این بود ما به پشتیبانی افراد صالحی چون شما احتیاج داریم . به هر کسی دیگه نمی تونیم اعتماد کنیم . به جای اینکه در خلوت خودت با خدا و شهدا به فیض نوشتن شعر برسی بیا در عمل به ما که‌ بی باوریم کمک کن . دست تنهایی کار خیلی سخته . بالاخره به راهی ایده ای طرحی نظری هست که‌ کمک کنه .
به حرفایی هست که‌ در جای دیگر ارسال می کنم . بازم ببخشید

... جنگ زاکانا ؛ درست است .

فی البداهه و در یک دقیقه شعر نوشتن این اشکالات را هم دارد .

اصلاً بدون ویرایش هم می فرستم .

چرا .

خستگی چشم و گردن .

با گوشی موبایل .

ولی بدانید و آگاه باشید که :

شما هم طنبلی را کنار بگذارید و بنویسید .

و اسمش را شعر بگذارید .

کی به کیه .

شاید الکی الکی شاعر هم شدید .

بنویس آقا بنویس .

از فقر بچه های جبهه و جنگ بنویس .

شاید توانستیم عزیزی را نجات دهیم .

و نجات می دهیم .

ان شاالله .
...