شنبه 21 اسفند 1395 , 12:17
تلخ نامه ای از یک رزمنده با عیالش!
رزمنده علیرضا صفرعلیپور- تراژدی:پیامک یه رزمنده با عیالش پس ازجروبحث ومرافعه
عیال:منظور مرا بد برداشت مکن و دلگیر مباش دنیا ارزشی ندارد و من شاید فردایی نباشم.
رزمنده:طبق روال توهم منوببخش .آخه هرکه هم ندونه تو میدونی که هرچی ازدستم برآمده برابچه ها کوتاهی نکرده ام واین حرفها که بچه ها روزخوش ندیدند فقط دلمو به درد میاره و بس..
عیال:همه ما بحران های روحی سختی روپشت سرگذاشتیم. به روحیات خودت رجوع کن..
رزمنده خیلی دلم گرفته ولی ازیه طرف خرسندم که مثل قبل کینه به دل نمی گیری تا مدتها قهرباشی..
آخه ازوقتی تو مسجد شنیدم که گفتن شوهرت قبل ازجبهه آدم صبور و حلیمی بود وپس ازآن اینگونه عصبی ومشکل دارشده تازه فهمیدم چی به سرت آمده و از آن موقع به بعد نه به عنوان بیمار روانی بلکه یه مجروح جنگی نگاه میکنم ولی چرا اوایل بهم نگفتی؟
رزمنده:آخه اگه میگفتم بازبامن ازدواج می کردی؟
عیال:باافتخار
رزمنده:پس چرااغلب مسئولین این تفکررو ندارن و ازپشت پرده براحتی میتوانند درمقابل رزمنده و مشکلاتش نه بگن؟؟
عیال:فقط میدونم که دنیا پوچ است و ارزش گله وکینه نداره..
رزمنده :خوشحالم که بازمنو بخشیدی وازاینکه شمارو بااوضاع احوال نامناسب روحیم مدام رنجانده ام غمگین وافسرده..ازخداهم میخوام که منو ببخشه واجازه معصیت بیش ازاین بهم نده..فقط نگران بچه هام وگلومو بغض گرفته ومیترسم مشتری بیاد مغازه حمید واینطوری چشامو ببینه.
آخه عزیزی تو فاش نیوز گفت هروقت دلت گرفت بیا تو چندکلمه بنویس دلت آروم میگیره..آخه تو مملکتی که یه رزمنده نتونه تنها دخترشو بیاره داشگاه شهرخودش وکنارخودش تا مرحمی بر آلامش بشه و درصورت آوردن بایستی زندگیشو بفروشه تا تو دانشگاه به اصطلاح سراسری وملی شهریه بده ...مگه عزتی هم واسش باقی میمونه؟؟
عیال:بسپاربه آخرت وقدرتی که بالاترین قدرت هاست..
رزمنده:پس یعنی بنی آدم اعضای یکدیگرند..کشک؟
عیال:سکوت محض.. رزمنده:خانوم باشمام..شماکه الحمدالله همیشه اول صفید..
عیال: مگر عصاره کلام رو رهبر عزیزمون نفرمودند که مسئولین فکرنکنندکه مردم که در راهپیمایی ها اینگونه شرکت می کنند به این معنا نیست که گله ندارند...
پایان درخاتمه ضمن تشکر ازسنگ صبور (فاش نیوز) ازعزیزانی که باقبول زحمت ونامه نگاری سعی درحل مشکلات حقیردارند قدردانی نموده وحتی اگراین زحمات موثرنیافتاد چیزی از ارزش های بزرگواران کم نخواهد شد.
رسول الله در مسجد می نشستند و پاسخگوی مردم بودنند
حضرت امیر المونین علی (ع)
در مسجد کوفه به شنیدن و پاسخگویی مردم می نشستند
شما مگر جایگاهتان چقدر خدایی نکرده بالاتر از معصومین هست که لجاجت میکنید و پاسخگوی حتی یک سوال جامعه هدف نیستید ??
بنام خدا
دردودل فرزند جانباز 70 درصد که حق و حقوق خودش و خانوادش از طرف بنیاد شهید پایمال شده.
جناب آقای شهیدی اندکی دلم گرفته و میخواهم با تو دردودل کنم .جناب آقای شهیدی تابحال شده در خواب عمیق فرو رفته باشی و حدودای نصف شب چشمانت را باز کنی و ببینی پدرت نشسته رو سینت و به چشمانت ذل زده و به اسم یک عراقی تورو صدا کنه و با مشت محکم به صورتت بکوبه تا ازحال بروی ، جناب آقای شهیدی تابحال شده پدرت دستانت رو ببنده و با شلنگ و کمربند به باد کتک بگیرتت طوری که تمام بدنت سیاه و کبود بشه و کسی جرات نزدیک شدن به تورو نداشته باشد ، جناب آقای شهیدی تابحال شده پدرت با چاغو دنبالت کند و فریاد بزند تو عراقی هستی و باید تورو بخاطر خاک و ناموسم بکشم و چاغو رو درون پایت فرو کند و کسی بدادت نرسد ، جناب آقای شهیدی تابحال شده پدرت جلوی چشمان شما و خواهر و برادرت گیسوان مادرت را در مشتش گره بزند و او را در هوا بتاباند و شما از ترس یک گوشه کز کنی و فقط گریه کنی، آقای شهیدی بعد از جنگ تحمیلی تابحال بخاطر اینکه پدرت در آسایشگاه جانبازان تحت مراقبت بوده هفت سال بدون پدر زندگی، کنی و برای سیر کردن شکم خانواده ، خودت و مادرت دست فروشی کنی . جناب آقای شهیدی آیا پدر شما سی سال با داشتن 65 در صد جانبازی زندگی کرده که هیچ یک از سیستم جسمانیش که بر اثر اثابت های ترکش به تمام اعضای بدنش سالم نبوده و از ناحیه دست و پا قطع عضو و موج گرفتگی باشد . و بعد از فوت ایشان جانبار 70 درصد متوفی اعلام شود ،چرا؟ چون که ایشان بر اثر سرطان فوت کرده جز شهدا محسوب نمیشود من میخواهم بدانم ایشان باید به چه شکلی فوت میشدند تا به درجه شهادت محسوب شوند . بله من پسر همن جانباز هستم که تمام این اتفاقات در زندگی برایم رخ داده است . و جناب آقای شهیدی ای را در گوشت فرو کن که روزی خواهد رسید ما فرزندان شهدای عزیزی که جنابعالی و همکارانت بخاطر خون این عزیزان در این سمت مشغول بکار هستید دست به دست هم خواهیم داد و حقمان را از شما و دیگر همکارانت خواهیم گرفت این یک صحبت نیست این یک اخطار هستش ما فرزندان همان کسانی هستیم که با فرمان امام خمینی در مقابل موشک های دشمن سینه سپر کردن و با خونشان جان شما و ناموستان را نجات دادند هستیم و منتظر یک اشاره هستیم تا فقط با رژه و بدون صلاح از روی بنیاد شهید رد شویم و آنجا را با خاک یکسان کنیم///ورزمندگان28سال استکه ازیادهارفته اندودادرسی ندارند..