شنبه 21 اسفند 1395 , 14:29
ای کاش سالم بودم
مسلمان- ای کاش شهید می شدم راحت می شدم. الان دم عیدهسنش بازهم بایدسرم راپایین بگیرم. خوشحالی به من نیومده. چه بگویم از دردم به کی بگم؟ میدانم فایده ای نداره خسته شدم! ازنظرمالی داغونم داغون. کسی برای ما دل نمی سوزونه. دهاتی هستم نه پارتی دارم نه قیافه، فقط خدا را دارم. نمیدانم چرا خداحالی ازما نمیپرسه؟
ای کاش سالم بودم. میتوانستم خودم کارکنم. ای کاش پا داشتم. ای کاش سالم بودم. خودم زجر می کشم. بعضی از هموطنان مان مارابیشتر آزار می دهند. می گویند شماجانبازید. حقوق می گیرید. دردشماچیه؟ بجای اینکه روحیه بدهند به جانبازان، بیشتر آزار می دهند. خسته شدم.
بزرگ ترین مسافرتی که زن وبچه خودم را بردم شهرخودمان پهنه کلا و امام زاده عباس بود. زمانی که ازخونه میام بیرون موقع برگشت فرزندم یاهمسرم دستمو نگاه میکنه. فرزندم رابا یک شکلات قانع می کنم اما سرتون را درد آوردم. خیلی داغونم داغون. برای خیلی ها عیده برای من بدبختی! چون دستم خالیه. مشکل مالی دارم.
به خاطرخدا چی بگم؟ ارتش برای ما کاری نمیکنه. موقع عید سرمونوبالابگیریم پیش زن وبچه خودم. دردم راتحمل میکنم امابی پولی چی؟ تودنیاباید دوچیزداشته باشی. اول سلامتی دوم پول. ماهیچ کدام رانداریم. خیلی سخته.
زندگی یک فوتبالیست قرارداد یک سالش میلیارد تومانه. ماکه جوانیمان را، جسم روحمان را دادیم بایدانقدر زجر بکشیم. چرا آخه ارتش جمهوری اسلامی ایران حامی ماایثارگران هستش. بیشترداره شکنجه میکنه مارا. نودوهشت هزارتومان راقطع کرد چراچراچرا؟ ظلم کرده درحق بنده چراچرا خدایاکمکم کن. ای کاش سالم بودم.
چه برسراین انقلاب میخواهندبیاورند
حرکت می کنيم و پيشروی می کنيم ،اگر شهادت نصيب شد ،سعادت است و اگر پيروزی نصيب شد
،سعادت است و ملتی که با فرهنگ شهادت طلبی آراسته شد، شکست ناپذیر است .
فرهنگ ایثار و شهادت دو ميوه ارزشمند و متعالی دین و مکتب الهی و یک الگوی عملی و کاربردی کامل
برای تکامل همه انسان هاست و هر فرد و جامعه ای دارای آن باشد، هيچگاه طعم شکست و ذلت را
نخواهيد چشيد و سعادت و پيروزی را قرین خویش ساخته . است
هشت سال دفاع مقدس و عمليات رزمندگان اسلام، به خلق فرهنگی غنی منجر شد، همان تفکری که به
عنوان فرهنگ پایداری از آن نام می برند و باید همه آن را زنده و جاوید نگه داشته و آن را گسترش دهند و
در ترویج آن بکوشند.
فرهنگ شهادت طلبی به واسطه ریشه و خواستگاه های تاریخی خود نوعی فرهنگ دینی و ملی است و
می تواند نسخه شفابخش و معجزه کننده ای برای حفظ تماميت ارضی کشور ،استقلال و شرف آحاد مردم
در مقاطع متفاوت تاریخی باشد
ديروز نسخه دکترش را به داروخانه هلال احمر شيراز بردم (چون در شهرستان دارويش گير نمي امد )پس از دوساعت در نوبت ايستادن بمن گفتند بايد نسخه ات را ببري سازمان تاييدش کني (دفترچه بنياد داريم) ان هم در انطرف شهر نه وسيله اي داشتم و نه ادرس راست و درستي ساعت دو بعداز ظهر شده بود انها گفتند که تعطيل شده ايم برو فردا بيا ...
هر چي گفتم من از شهرستان امده ام افاقه نکرد که نکرد ...در مسافرخانه اي با همسرم اقامت کرديم فردا صبح به سازمان خدمات درماني در خيابان وصال مراجعه کرديم و پس از تاييد راهي داروخانه هلال احمر شديم ...
مامور داروخانه نسخه را گرفت و پس از ساعتي باز صدايم زد و گفت بايد بروي بيمه ايران و تاييدش کني عرض کردم داداش بنده نسخه را برده ام و سازمان تاييد کرده ام خلاصه قبول نکرد ...
مجددا با همسرم که اصلا توان راه رفتن نداشت با هزار دردسر به بيمه ايران رفتيم و پس از تاييد به داروخانه هلال احمر مراجعه کرديم و نسخه را تحويل داديم ...
حدود دو ساعت در نوبت بوديم تا دارو را گرفتيم 40 عدد قرص بود که اي کاش همان روز اول ازاد ميگرفتم و بيچاره همسرم انقدر درد نمي کشيد (بسوزد پدر نداري )...
حرف من اينه چرا براي گرفتن 40 عدد قرص بايد دو روز دوندگي کنيم ؟
اگر يک عده اي دزدي مي کنند تاوانش را من جانباز بايد بدهم ؟
اگر در مملکت اختلاس و دزدي ميشود بازهم بعلت بار مالي جانبازان بايد معسر بمانند ؟
تا کي ما بايد چوب بي مديريتي و بي سوادي مسئولين را بخوريم ؟ چرا دارو فقط انحصارا در اختيار هلال احمر باشد و داروخانه هاي ديگر اين دارو ها را نداشته باشند ؟
من جانباز 20 درصد چگونه يک ويلچر براي همسرم تهيه کنم ؟
ايا پس 30 سال نبايد داروهايمان راحت تر بدستمان برسد ؟حدود يکسال است که اين جريان ادامه دارد ...
بخداوندي خدا قسم انقدر زجر کشيدم که از جانم سير شده بودم و از خجالت نمي توانستم تو صورت همسرم نگاه کنم ...