پنجشنبه 10 فروردين 1396 , 10:40
روزهای عید در سنگرها
یکی از فرماندهان دوران دفاع مقدس با ترسیم روزهای عید در سنگرها گفت: از آنجا که در ایام عید سربازان بیشتر مشتاق بودند به مرخصی بروند فرماندهان نیز فضا را لطیفتر میکردند تا از بیقراری برخی سربازها کاسته شود، لذا این دیدارهای سنگر به سنگر بیشتر میشد.
عید در جبهه معنای دیگری دارد، معنایی امیدبخش از زندگی و بازگشت به نزد خانواده و نویدی است برای پایان یافتن جنگ. امروز که ما عید را جشن میگیریم و به دیدار یک دیگر میرویم، همه چیز را مدیون کسانی هستیم که جوانی خود را گذاشتند و راهی جنگ شدند و جنگ که فضای ملتهبش از نامش پیدا است همه را به تکاپو انداخته بود و اما عید با خود هوایی تازه به جبهه میبرد.
جعفر غفاری، از فرماندهان دوران دفاع مقدس از روزهای جنگ در جبهه برایمان میگوید:
در دوران دفاع مقدس هر سال که عید میشد سربازان با ابزارهای جنگی سفره هفت سین به پا میکردند و دور آن جمع میشدند برای مثال سینهای این سفره؛ سمبه تفنگ، سلاح، سوزن تظنیف و... بود، بچهها همیشه باهم صمیمی بودند اما در ایام عید این صمیمیت بیشتر و محکمتر میشد، این سفره هفت سین را در سنگرهای مختلف میچیدند، سنگرها شاید حدود ۵۰ متر باهم فاصله میداشت و هر شب بچهها در یک سنگر جمع میشدند و برنامه داشتند.
در بین سربازان نیز سربازهایی که پایه خدمت بالاتری داشتند به دیدار سربازان پایینتر میرفتند و باهم دیدار میکردند. فرماندهان نیز در طول سال گاهی به دیدار سربازها میرفتند اما این دیدارها در ایام عید بیشتر میشد و فرماندهان بیشتر به سنگر سربازها سر میزدند و دوستانه باهم کنار سفره هفت سین جنگی مینشستند و با خود هدیههای مردمی میبردند و یا مبلغی به عنوان عیدی به سربازان میدادند.
از آنجا که در ایام عید سربازان بیشتر مشتاق بودند به مرخصی بروند فرماندهان نیز فضا را لطیفتر میکردند تا از بیقراری برخی سربازها کاسته شود لذا این دیدارهای سنگر به سنگر بیشتر میشد. بچهها باهم شوخی میکردند و گاهاً فرماندهان نیز وارد این شوخیها میشدند و کسی هم ناراحت نمیشد.
در ایام عید سعی میکردیم تا رعایت حال بچهها را بکنیم و به جز برخی عملیاتها، سعی میکردیم تا کمتر درگیری ایجاد شود و جالب اینجا بود که از سوی عراق هم فشارها کم میشد.
ما یک شهید در ایام عید دادیم به نام شهید سیداحمد جهانجانی که کم سن و سال بود و شناسنامه خودش را دستکاری کرده بود و به جبهه آمده بود، نزدیک به روزهای شهادتش حال و هوای عجیبی پیدا کرده بود و گویا خبر داشت که قرار است به شهادت برسد، از همه خداحافظی میکرد و حلالیت میطلبید، او در عملیات کربلای ۴ به شهادت رسید و پیکرش بعد از ۱۳ سال پیدا شد و او را از روی باقی ماندههای لباسش شناخته بودند، چیزی که برای ما جالب بود این است که این شهید قبل از آمدن به جبهه راهی مشهد میشود و پس از شهادت و پیداشدنش، پیکرش را نیز به زیارت امام رضا(ع) میبرند، نکته جالب اینجا است که بیشتر کسانی که همراه او در ایام انجام عملیات کربلای ۴ شهید شدند همین سرنوشت را داشتند.
امروز نباید انقلاب را با مسئولین روی کار آن مقایسه کنیم این حرکت بزرگی که شهدای ما آغاز کردند سرمایهای است که ما امروز باید از آن به خوبی استفاده کنیم، آرامش امروز ما فقط و فقط مدیون خون شهدا است و ما باید قدردان این خونها باشیم، قدرتهای جهان امروز سلاحهای بسیار قوی در دست دارند اما آنچه که ما داریم همین خون شهدا است و خوشبختانه خون شهدا هرگز هدر نرفته و نخواهد رفت و این ما هستیم که باید خود را به شهدا وصل کنیم و اگر این اتصال صورت بگیرد هم در دنیا و هم در آخرت سعادتمند خواهیم بود.
انقلاب و نظام را باید با شهدا مقایسه کنیم ما امروز نه از گذشته پشیمانیم و نه نگران آینده هستیم، ما فقط باید پاسدار خون شهدا باشیم تا رستگار شویم.