یکشنبه 10 ارديبهشت 1396 , 09:36
مردی که پایش را در خاکریز دشمن جا گذاشت
هنوز دلتنگ روزهای از دست رفته است، مردی که پایش را در خاکریز دشمن جا گذاشته، همان که وقتی نام از وطن میآید برق شوق را در چشمانش نظاره میکنید، همان که این روزها حاضر است از باقی مانده جسم خود مرز محکمی برای کشور بسازد.
علی دوربینیان، کارشناس ارشد کتابداری و اطلاعرسانی، فارغالتحصیل علوم تحقیقات دانشگاه آزاد تهران، متولد اول فروردین ۱۳۴۰، جانباز ۷۰ درصدی که با وجود نداشتن پا به خوبی رکاب میزند و دشواریهای زندگی را با صعود در قلههای صعبالعبور میگذراند. به مناسبت روز جانباز گفتو گو ایکنا با وی را در هوای زیبا و بهاری اردیبهشت میخوانید.
دوربینیان در ابتدای گفتوگو با اشاره به بیوگرافی مختصری از خود، اظهار کرد: ۲۰ سال است که در سازمان کتابخانهها و موزه مرکز اسناد آستان قدس رضوی مستقر و به کار پژوهش و اطلاعرسانی مشغول هستم.
وی ادامه گفتههای خود را این چنین بیان کرد: علاوه بر تحقیقات علمی، خوشبختانه توانستم ورزش را به شکل پر رنگتری انجام دهم چراکه بعد از جانبازی سنگرهای مختلفی را طی کردم و سعی کردم با حفظ روحیه جبهه و جنگ آن حس را به جامعه منتقل کنم.
این جانباز با اشاره به نائب قهرمان بودن در تیم ملی کوهنوردی، اظهارکرد: علاوه بر شرکت در مسابقات دوچرخهسواری کشوری، صعود در چهار قله آرارات، ترکیه، آفریقا، کلیمانجارو از جمله این موارد به شمار میرود.
این کارشناس ارشد کتابداری و اطلاعرسانی ادامه داد: با شرکت در مسابقات دوچرخهسواری توانستم دو بار نائب قهرمان کشوری شوم و مدالهایم را به موزه آستان قدس رضوی اهدا کردم.
انقلاب برای من همانند فرزندم بود
وی در پاسخ به این سوال که دلیل علاقهمندی شما به جبهه چه بود؟، عنوان کرد: هر انسانی فرزند خود را دوست دارد، انقلاب نیز برای من همانند فرزندم بود به همین خاطر برای راحتی این نظام و انقلاب به جبهه اعزام شدم.
دوربینیان گفتههای خود را با اشاره به حضور در تظاهرات و شرکت در راهپیماییها ادامه داد و بیان کرد: سال ۵۷ سال پیروزی انقلاب در دبیرستان کوروش کبیر، کوچه گلچین، خیابان امام رضا(ع) حالا، در تظاهرات شرکت میکردیم و به پیامهای رهبری هم گوش میسپردیم. همین مسائل باعث شد تا به توزیع اعلامیه و پیامهای رهبر کبیر انقلاب بپردازیم.
این جانباز با بیان اینکه راهپیماییهایمان تا دبیرستان فردوسی در خیابان دانش ادامه داشت، اضافه کرد: گاهی اوقات نیز برای گوش دادن به سخنرانی به خانه آیتالله شیرازی و مرعشی و دانشگاه علوم پزشکی که قبل از انقلاب با دانشگاه فردوسی یکی بود، میرفتیم و برخی دیگر نیز برای گوش دادن به سخنان رهبر معظم انقلاب و شهید هاشمینژاد به مسجد دانشگاه در بیمارستان قائم میرفتیم.
وی در ادامه گفتههای خود اظهار کرد: در مسیر راهپیمایی هنگامی که با حکومت نظامی برخورد میکردیم شعارهایی همچون، «ارتش برادر ماست» و موقع تیراندازی هم «مرگ بر شاه میگفتیم».
دوربینیان با اشاره به اینکه جنگ که شروع شد به دلیل مبارزه با استکبار جهانی و به خاطر دفاع از نظام و گوش دادن به سخنان رهبری به جبهه اعزام شدم، عنوان کرد: البته قبل از جنگ، ۳۱ شهریور زمانی که دشمن به غرب کشور تجاوز کرده بود در پایگاه مرزی سر پل ذهاب به مبارزه میپرداختیم.
وی ۲۲ شهریور ۱۳۵۹ را اولین سال ورود به جبهه و جنگ به صورت رسمی دانست و ادامه داد: آن زمان ۱۹ سال بیشتر نداشتم، محصل بودم، تحصیلاتم را که در رشته اقتصاد اجتماعی میگذراندم، رها کردم و وارد جبهه شدم.
نائب قهرمان مسابقات کوهنوردی و دوچرخه سواری در ادامه گفتههای خود با بیان اینکه اکنون نیز با توجه به گذشته این همه سال از جنگ، حاضر هستم که برای دفاع از نظام به سوریه و عراق و هر کجا که نیرو بخواهند بروم، بیان کرد: با همین باقی مانده جسمم به هر شکلی که باشد از لحاظ روحی و جسمی، حاضرم خودم را فدای نظام و انقلاب کنم.
سخنرانی رهبری در مورد استکبار؛ زندگیام را دگرگون کرد
کارشناس ارشد کتابداری و اطلاعرسانی ضمن اشاره به خاطرهای از رهبر معظم انقلاب در سال ۱۳۵۷ در مدرسه نواب، تصریح کرد: آن زمان رهبری در خصوص استکبار سخنرانی کردند که آن سخنرانی من را تحت تأثیر قرار داد.
وی در ادامه گفتههای خود اضافه کرد: متن سخنرانی رهبری به این صورت بود، «همه حرکات با «الله اکبر» است با این شعار میشود تمام قدرتهای جهانی را نابود کرد. «الله اکبر» کاخ سفید را سرازیر خواهد کرد و آنها نمیتوانند نفس بکشند». این شعار در وجودم رسوخ کرد و انگیزه من را برای دفاع از نظام و رفتن به جبهه بیشتر کرد.
دوربینیان در پاسخ به این سوال که آیا برای رفتن به جبهه خانوادهتان مخالفتی داشتند؟، عنوان کرد: خانوادهام وقتی فهمیدند به جبهه میخواهم اعزام شوم نه تنها مخالفت نکردند بلکه مشوقم بودند و آن زمانی که از جبهه برگشتم و جانباز شده بودم، انتظار شهادتم را داشتند.
وی با اشاره به از دست دادن پدر در سنین کودکی، تصریح کرد: هفت سال بیشتر نداشتم که از نعمت پدر محروم شدم و تمام هستیام مادرم شد و حمایتهای او باعث شد که به مبارزه با استکبار جهانی و دفاع از نظام بپردازم.
این جانباز ۷۰ درصد گفتههای خود را این چنین بیان کرد و در ادامه با ذکر خاطرهای از دوران جنگ، افزود: توفیق این را داشتم تا مدت کوتاهی در کردستان، زیر پرچم فرماندهی شهید کاوه باشم، جلودار بودن ایشان و قبل از اعزام نیرو به منطقهای خود در دل خطرها میرفت، موضوعی بود که باعث میشد همه نیروها به حرفهای او با جان و دل گوش بسپارند.
دوربینیان به ریز نقش بودن شهید کاوه اشاره کرد و ادامه داد: ایشان حالت فرماندهی نداشت، خاکی و باوقار بود، به دلیل ریز نقش بودن هر کسی در اولین نگاه با ایشان برخورد داشت، فکر نمیکرد که فرمانده گردان باشد.
کارشناس ارشد کتابداری و اطلاعرسانی در خصوص نحوه جانبازی خود، تصریح کرد: سال ۱۳۵۹ به جبهه اعزام شدم و هفته اول ورود به جبهه، ۷ مهر ۱۳۵۹ بود که مورد اصابت موج انفجار قرار گرفتم و به درجه جانبازی رسیدم هر چند بعد از جانباز شدن نیز دوباره به جبهه آمدم.
احیا و زنده شدن شهید
وی گفتههای خود را این چنین ادامه داد: وقتی که مورد اصابت گلوله قرار گرفتم، من را به سردخانه بردند چراکه همه فکر میکردند، شهید شدهام اما من را به بیمارستان انتقال دادند و با احیا کردن من، دوباره به زندگی برگشتم.
این جانباز در خصوص نحوه ازدواج خود، بیان کرد: سال ۱۳۶۰ ازدواج کردم، همسرم با آن که جانباز بودم و از لگن پایم قطع شده بود و از پروتز استفاده میکردم هیچ گونه مخالفتی برای ازدواج با من نداشت، پا به پایم تا آخر ماند چراکه میدانست به این سادگی نمیتوانم از انقلاب دل بکنم و اکنون صاحب پنج فرزند هستیم.
دوربینیان بهترین لحظات دوران جبهه خود را لحظه جانبازی دانست و ادامه داد: بهترین لحظات عمرم همین لحظات است چراکه اگر جانباز نمیشدم شاید به خیلی از موفقیتهای ورزشی نمیرسیدم.
جانبازی؛ بهترین فاکتور و امتیاز زندگیام است
نائب قهرمان مسابقات دوچرخه سواری در پاسخ به این سوال که از سختیهای بعد از جنگ برایمان بگویید، اظهار کرد: درست است که مشکل راه رفتن دارم و فشار به پاهایم وارد میشود. شاید اگر سالم بودم هیچوقت قهرمان دوچرخهسواری و کوهنوردی نمیشدم. راست میگویند، اگر خدا ببند دری را ز رحمت میگشاید در دیگری را. بهترین فاکتور زندگیام همین جانبازی است و بهترین امتیازی که خدا به من عنایت کرده است.
وی در ادامه گفتههای خود با اشاره به انس به اهل بیت(ع)، افزود: وابستگی به امام رضا(ع) در من حد و نصاب ندارد. یادم میآید سال ۱۳۸۱ در سفری پیاده به کربلا، کمی از مشهد دور شده بودیم که حس غربت کردم و برای آرام شدنم، دائم در طول مسیر این بیت را با خودم مرور میکردم، «ما فرستندگان رضاییم، عازم، عازم کربلاییم».
کارشناس ارشد کتابداری و اطلاعرسانی ادامه داد: خوشبختانه توفیق این را دارم که هر روز صبح قبل از این که مشغول به کار شوم به زیارت آقا امام رضا(ع) میروم. امیدوارم که همان طور در این دنیا همسایه ایشان هستم در آن دنیا هم از ایشان و اهل بیت(ع) جدا نشوم و دستگیر ما باشند.
مسئول آبرسانی در جبهه بعد از جانبازی
این جانباز با اشاره به اینکه زمان جنگ در قسمت اطلاعات عملیات بودم، تصریح کرد: بعد از جانبازی نیز سقا و راننده شدم و جاهایی که در مسیر خط مقدم بود را آبرسانی میکردم. در این زمینه حضرت ابوالفضل(ع) عنایتهای ویژهای به من کردند. هیچگاه در هیچ جا بیآب نبودیم.
گلکوچیک در خاکریزها حین عملیات
وی از تفریحات و سرگرمیهای زمان جبهه برایمان گفت و ادامه داد: در منطقه فوتبال و والیبال بازی میکردیم و یک بازی به نام «بیدی بی دی» که مرکز این بازی هندوستان است، حس و حال خوب و شادی به بچهها میبخشید حتی به یاد دارم آن زمان که دشمن آتش میریخت، حین خاکریزها گل کوچیک بازی میکردیم چراکه ترسی از دشمن نداشتیم. قبل از جبهه نیز دو میدانی بازی میکردم و مقام دوم کشوری هم در مدرسه آورده بودم.
دوربینیان با اشاره به اینکه جوانان امروز بهتر از ما هستند، تصریح کرد: آن زمان مسائل تبلیغاتی به این صورت و با این امکانات نبود. امروزه جنگ نرم پیشرفتهای زیادی کرده و جوانان ما هم در این عرصه پیشرفتهای زیادی داشتهاند که از جمله میتوان به مسائل نانو، هستهای توسط نسل سوم و چهارم اشاره کرد.
این جانباز ادامه داد: حتی در برنامههای کوهنوردی که بعضی صبحها به همراه جوانان میرویم با دیدن شور و نشاط، انگیزه و فطرت پاک آنها به این ایمان میرسیم که جوانان امروز هم دست کمی از جوانهای گذشته ندارند.
رسیدن به حوائج مادی و معنوی با خواندن نماز اول وقت
نائب قهرمان مسابقات کوهنوردی در پایان گفتههای خود اضافه کرد: از همه جوانان میخواهم که نماز خود را اول وقت یا به صورت جماعت بخوانند چراکه برای رسیدن به مادیات و معنویات نماز بهترین ابزار است.