شنبه 24 تير 1396 , 09:13
بهترین کار تفریح نیست
حجت الاسلام محمد ادریسی - آنجا که بهترین کار تفریح شد آدمی خاسر و نادم می شود زیرا که عمر توسط زمان در مکانی معلوم یا نامعلوم به سرقت می رود و فرقی نمی کند که در متن تابستان باشیم یا که پاییز و زمستان و بهار و چه خوب می شود اگر در همه ی فصل ها برای ما بهترین تفریح، کار شود نه بهترین کار،تفریح. ترکیبی از درگیری و سرگرمی کار امروز شده است و اگر جذب کاری بهتر نکنیدآنها جذب تفریح لغوی و لهوی می شوند آن هم به بهانه مختلف که دشمنان شما بیکار نیستند و شما اگر نسازیدآنها می سازند و نه تنها اعتقادها و اخلاق ها و انسانیت را بلکه حتی خود آدم ها را هم با ابزار های خود میخرند،که نه تنها بکشند بلکه حتی زنده و خلق کنند و پیدا وکشف کنند.
هر کسی روزی این ایستِ دلهره آور قرآنی را خواهد شنید که:«وَ قِفُوهُم انَّهُم مَسئُولُونَ»یعنی آنها را نگه دارید تا که پاسخ بدهند، نه تنها از آنچه که گذشت بلکه حتی درباره آنچه که توانایی انجامش را داشتند و می توانستند برای آن بیشتر سعی کنند تا از نعمت و سود آن بهره برداری کنند اما نکردند. بیکاری در رحم لهو و لعب رشد می کند و در خاک کشورها متولد می شود و درجامعه پرورش یافته و تولید نسل می کند و ناگفته پیداست که این بیکاری به پیری و مرگ نمی رسد تا اینکه کاری بکنیم واگر نفس را مشغول کاری نکنیم او ما را مشغول به خود خواهد کرد. به راستی مقصر کیست؟
تو، من، او، شما، آنها... اینها همه حرف است که گردنشان توان تحمل بار سنگین کلمه ی مسئولیت را ندارد و کسی نمیتواند بگوید به من هیچ ربطی ندارد و جوری برخورد کند که انگار نه انگار! هیچ کس متروک نیست و هرآن که توان و زمان دارد مسئول است و هرکه می خواهد باشد و باید پاسخگو باشد و این مسئولیت ها در یک مرحله بر اساس میزان کوشش ها است و در مرحله دیگر بر اساس نوع توانایی ها و در مرحله ای هم بر اساس سود بردن یا نبردن از نعمت ها است. جایگاه عقل و علم مقدس است اما برای بسیاری از سوال ها نمی توان به این دو متوسل شد . ظاهر و باطن زندگی انسان که همچون گوهری نتراشیده و نخراشیده است را می توان با سه سوغاتی مهم از آسمان که از سوی خداوند به وسیلۀ رسولان و کتابهایشان آمده است را سامان داد و آن گوهر را تراشید و این سه هدیۀ گرانبها عبارتند از اینکه : الف) آنچه را هرگز انسان نمیتواند بداند پیشاپیش به او میگویند تا گرفتار و متحیر نشود؛ ب) آنچه را که انسان بدان جاهل وغافل است و نمیداند به او تذکر و گوشزد میکند؛ ج) آنچه را که انسان نمیدانست به تدریج به او یاد آوری می کند تا اینکه بیاموزد.
بیچاره آن با ایمانهایی اند که این دنیا را زندان بدانند و برای آزادی خویش با زبانشان و عملشان و نیتهایشان کاری نکنند و از زندان کوتاه به زندان ابد بروند و بیچارهتر آن بیایمانهایی اند که این دنیا را بهشت خود بدانند و با تمام توان و زمانشان از شن سست ساحل دریا قصری بسازند و امید این را داشته باشند که شب زفاف خود را در آن سپری کنند. از گذشته تا به امروز آدمی به هر قیمتی به دنبال این است که زندگی خود را جوری بسازد که مورد پسند دیگران باشد و حال اینکه هرگزنمیتوانیم کاملاً همه را راضی کنیم، اما میتوانیم به راحتی خدا را راضی کنیم وخدا سریع الرضا است و غیر او کثیرالتوقع .
يا كه سربازي شدن با عشق بي بي ساختن
دل بريدن سخت لازم ميشود گاهي چه تلخ
واي از آن دستي كه مجبوري به تك انداختن