شناسه خبر : 54305
سه شنبه 27 تير 1396 , 11:32
اشتراک گذاری در :
عکس روز

آقای فرمانده به دنبال یک روباه

شب بود و من و علی آقا پشت تویوتا شانه به شانهٔ هم چرت می زدیم تا برسیم به اهواز که ناگاه صدای ترمز با ناله یک حیوان قاطی شد و چرت ما هم پرید.
علی آقا خواست به راننده تشر بزند که چشمش به روباهی افتاد که لنگ لنگان لابه‌لای علف ها رفت و گم شد.
توی تاریکی با علی آقا و راننده رد روباه را می‌جستیم اما انگار آب شده و رفته بود تو زمین.
باورم نمی شد.


صدای گریهٔ علی، من و راننده را شرمنده کرد که از سوار شدن حرفی بزنیم.
با حسرت می گفت: «با اون پای شکسته کجا رفته؟ اگه مادر باشه و بچه هاش منتظر، کی به بچه هاش شیر می ده؟» این ها را که می گفت، بغضش می ترکید.
شب از نیمه گذشته بود. بچه‌ها توی خط فاو منتظر علی بودند و او توی بیابان اطراف اهواز به دنبال یک روباه پا شکسته!

منبع: دلیل ص 136

اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi