شناسه خبر : 54345
شنبه 31 تير 1396 , 09:16
اشتراک گذاری در :
عکس روز

حضرت معصومه (س) ، فخر دختران عالم

روز اول ذیقعده سال 173 هجری ، سالروز تولد "دختری" والا مقام است ، که پدرش همچون حضرت محمد (ص) ، چنان به او افتخار می کرد ، که درباره او فرمود : "فداها ابوها"

روز اول ذیقعده سال 173 هجری ، سالروز تولد "دختری" والا مقام است ، که پدرش همچون حضرت محمد (ص) ، چنان به او افتخار می کرد ، که درباره او فرمود : "فداها ابوها"

او در شهر مدینه چشم به جهان گشود . پدرش امام هفتم شیعیان حضرت موسی بن جعفر (ع) و مادرش حضرت نجمه بود که به علت پاکی و طهارت نفس ، به او "طاهره" می گفتند .

نجمه خاتون ، بعد از امام رضا (ع) ، به مدت 25 سال تمام ، صاحب فرزندی دیگر نشد . اما سرانجام خدا اراده کرد ، به او و امام هفتم (ع) دختری عطا کند که در علم ، تقوا ، دیانت و فضایل اخلاقی هم تراز امام هشتم (ع) باشد . نام دختر را "فاطمه" نهادند .

این خواهر و برادر ، چنان از لحاظ اعتقادی و عاطفی شبیه هم بودند ، که وقتی مرد نصرانی از خواهر امام رضا (ع) پرسید : شما کی هستید ؟ او می فرماید: "من معصومه ، خواهر امام رضا (ع) هستم ."

سالهاست شیعیان جهان ، حضرت فاطمه بنت موسی بن جعفر (ع) ، را با نام حضرت معصومه می شناسند . این لقب را امام رضا (ع) به خواهر خود عطا نمود ، تا ابهت جایگاه حضرت فاطمه معصومه را نشان دهد و عصمت حضرت زهرا (س) را در وجود او هم به اثبات برساند . مرحوم علامه مجلسی (ع) در اینباره می گوید : "امام رضا (ع) در جایی فرمود: هرکس معصومه را در قم زیارت کند، مانند کسی است که مرا زیارت کرده است. "

امام صادق (ع) ، نیز درباره حضرت معصومه (س) می فرمایند: "آگاه باشید که برای خدا حرمی است و آن مکه است ؛ و برای پیامبر خدا حرمی است و آن مدینه است ؛ و برای امیرمؤمنان حرمی است و آن کوفه است . بدانید که حرم من و فرزندانم بعد از من ، قم است . آگاه باشید که قم ، کوفه کوچک ماست ، بدانید بهشت هشت دروازه دارد که سه تای آن ها به سوی قم است. بانویی از فرزندان من به نام فاطمه ، دختر موسی ، در آن جا رحلت می کند که با شفاعت او ، همه شیعیان ما وارد بهشت می شوند ."

 درباره فضایل علمی این دختر فاضله ، نقل شده که روزی جمعی از شیعیان، به قصد دیدار حضرت موسی بن جعفر (ع) و پرسیدن پرسش هایی از ایشان، به مدینه منوره مشرف شدند . اما امام کاظم (ع) در منزل نبود ، پس پرسش های خود را به حضرت معصومه (س) ، که در آن هنگام کودکی خردسال بیش نبود ، تحویل دادند ، به امید اینکه دگر روز با آمدن امام به پاسخ خود برسند . روز بعد آنها به منزل امام رفتند ، ولی باز هم امام در منزل نبود . پس به ناچار، پرسش های خود را باز خواستند تا در مسافرت بعدی به خدمت امام برسند . حضرت معصومه (س) ، مکتوبی به دست آنها داد که در آن جواب پرسش ها نگاشته شده بود . آن جماعت ، وقتی پاسخ ها را ملاحظه کردند ، بسیار خوشحال شدند و پس از سپاسگزاری فراوان ، شهر مدینه را ترک گفتند . از قضا ، در بین راه با امام موسی بن جعفر (ع) مواجه شدند ، ماجرای خویش را باز گفتند . وقتی امام پاسخ پرسش ها را مطالعه کردند ، سه بار فرمود :"پدرش فدایش"

حضرت معصومه ، سه زیارت نامه دارد که فقط یکی از آنها مشهور است . برای حضرت معصومه (س) اسامی و لقبهایی ذکر شده ، که در آن دو زیارتنامه غیرمشهور آمده است . طاهره (پاکیزه) ؛ حمیده (ستوده) ؛ بِرّه (نیکوکار) ؛ رشیده (حد یافته) ؛ تقّیه (پرهیزگار) ؛ رضّیه (خشنود از خدا)؛ مرضیّه (مورد رضایت خدا) ؛ سیده صدیقه (بانوی بسیار راستگو) ؛ سیده رضیّه مرضّیه (بانوی خشنود خدا و مورد رضای او) ؛ سیدةُ نساء العالمین (سرور زنان عالم). هم چنین محدثّه و عابده از صفات و القابی است که برای حضرت معصومه (س) عنوان شده است .

همانطور که پیامبر (ص) از بین دختران خود به حضرت زهرا (س) بیشتر علاقه داشت ، حضرت موسی بن جعفر (ع) نیز با داشتن دختران بسیار به حضرت معصومه (س) توجه می کرد . علت آن ، این بود ، که آنها طبق آیات قرآن کریم ، معیار دوست داشتن را داشتن علم، تقوا و جهاد و سایر ارزشهای والای انسانی می دانستند ، که در این دو بانوی جلیله در حد اکمل تجلی داشت .

حضرت معصومه (س) ، تا هنگام شهادت همسری ازدواج نکرد و باکره از دنیا رفت . بی شک ، این موضوع ربطی به سختگیری پدر یا ریاضت و ترک ازدواج برای کسب فضیلت نبوده است . امام باقر(ع) ، در رد این نظرمی فرماید : "اگر در ترک ازدواج ، فضیلتی به دست می‌آمد ،  حضرت فاطمه(ع) سزاوارتر بود ، که به ‌خاطر کسب فضایل اخلاقی ، ازدواج نکند ، زیرا هیچ بانویی در کسب کمالات ، از فاطمه(ع) پیشی نگرفته است ."

بر این اساس ، با بررسی تاریخ آن زمان به دلایل متقنی در این زمینه می رسیم ، که یکی عدم وجود مرد هم کفو برای دختران امام هفتم (ع) بود . کما اینکه در روایات متعددی آمده است : "اگر خداوند متعال علی(ع) را  نمی‌آفرید ، در سراسر زمین از حضرت آدم گرفته تا هر انسانی بعد از او ، همسر و همتای مناسبی برای فاطمه(س) ، دختر پیامبر اکرم (ص) پیدا نمی‌شد . دلایل دیگر هم وجود دارد ، که می توان به ترس از کشته شدن بدست عمال هارون اشاره کرد . زیرا جایگاه دامادی برای خاندان امام (ع) ، ایجاد ترس و وحشت در دل خواستگاران می کرد . از طرفی ، امام (ع) در زندان بود و حضرت معصومه و بعضی از دختران از طریق برادر به مهاجرت اجباری خود از مدینه آگاه شده بودند . به همین دلیل و سایر دلایل دیگر از ازدواج امتناع کردند و از مواهب زندگی محروم شدند ، که همه دال بر مظلومیت خاندان رسول اکرم (ص) و ظلم و جور حکام وقت می باشد  .

در سال 200 ، مامون خلیفه وقت ، علی بن موسی الرضا (ع) ، را از مدینه به مرو خواند . یکسال بعد فاطمه معصومه (س) ، همراه تعدادی از علویان ، به ایران روی آورد . وقتی که به ساوه رسید ، بیمار شد . گفته می شود ، کاروان مهاجران در طول راه با عمال مامون درگیر شده و بانو معصومه (س) مجروح می شود . او در ساوه از همراهان خود می پرسد :"تا قم چقدر فاصله‌ است؟" گفتند : "که نزدیک است". فرمود :"مرا به شهر قم ببرید ، زیرا از پدرم شنیدم ، که شهر قم مرکز شیعیان ما است."

پسران سعد اشعری و دیگر اهالی قم که از شیعیان برجسته بودند ، از موضوع حرکت فاطمه معصومه(س) به قم باخبر شده ، استقبال باشکوهی از وی به عمل می آورند . فاطمه معصومه (س) در خانه موسی بن خزرج بن سعد اشعری رحل اقامت می گزیند . حضرت ، تنها هفده روز در قم  زندگی می کند و در سن ۲۸ سالگی، وفات می یابد . پیکر مطهر او را در جایی به نام "باغ بابلان" به خاک می سپارند ، که امروز مشهور به "حرم حضرت معصومه" است . اولین بار موسی بن الخزرج  ، سایبانی از بوریا بر قبر او ساخت و این سایبان بر قرار بود تا زمانی که زینب دختر محمد بن علی جواد (امام نهم) ،  بر آن گنبدی بنا کرد .

کد خبرنگار: 17
اینستاگرام
 

دل آزاده از طول امل بسیار می پیچد

که مصحف بر خود از شیرازه زنار می پیچد

کدامین بی ادب زد حلقه بر در این گلستان را؟

که هر شاخ گلی بر خویشتن چون مار می پیچد

حجاب آب و گل گردیده سنگ راه یکتایی

وگرنه رشته تسبیح بر زتار می پیچد

به این بی ناخنی چون می خراشم سینه خود را

صدای تیشه فرهاد در کهسار می پیچد

نمی دانم چه می ریزد زکلک نامه پردازم

که هر سطری به خود از درد چون طومار می پیچد

ازین بستانسرا با دست خالی می رود بیرون

سبکدستی که بر هر دامنی چون خار می پیچد

به دور چشم او انگشت زنهاری است هرمژگان

که از بیمار بدخو روز و شب غمخوار می پیچد

مخور صائب فریب فضل از عمامه زاهد

که در گنبد ز بی مغزی صدا بسیار می پیچد

 

صائب تبریزی .
برادر جانباز ، راستشو بخوای خیلی مفهوم شعرتو نفهمیدم ولی صدای تیشه فرهاد ت منو کشت ... دیگه مثل گذشته گریه ام نمی گیره ولی بغض سختی از کارهای بی مغزها راه گلومو می بنده ...

به حیرتم ز کسانى که بهر منصب و جاه

هزار خفّت و خوارى به خود روا دارند!

در آرزوى مقامى که بس نپاید دیر

به هر درى، پىِ تعظیم سر فرود آرند!

چه خود فروش کسانند، کز گرانجانى

متاع جاه، به نقد شرف خریدارند!

به بوى آن که دگر خلق‏شان به کس شمرند

وَراى مَرتبه خود را به هیچ نشمارند!

به چاکرى نه چنان خو گرفته ‏اند کز آن

کشند دست و درین شیوه پاى نفشارند!

گر از مشاغل دیوان شوند چندى دور

نژند و زار، چو دیوانگان به رفتارند!

زنند دست توسل به ناروایى‏ ها

نه بیمناک ز ننگ و نه خائف از عارند!

کف نیاز، به ارباب ناز بگشایند

سرخضوع، به اصحاب کبر بسپارند!

دهند تن به فرو دستى کسى گاهى

که خلق ‏اش از همه عالم فروتر انگارند!

ز جمع گشتن بس عقده حقارت ‏هاست

*اگر ضعیف کُشانند و مردم آزارند*

شوند با ضعفا روبه رو به دمسردى

بدین غرور که پیوسته گرم بازارند!

جدا ز عزت آزادگى و استغنا

چه بى ‏نصیب کسانند کاین چنین خوارند!

ازین گروهِ سبک مغز بر حذر باشید

که گرچه‏ اند گران‏سر، ولى سبک‏سارند!
تو شمال شهر تهران، یه قنادی باز شد.

فقط پولدارا میتونستن اونجا خرید کنن
یه روز که تعدادی از پولدارا تو قنادی در حال خرید بودن

یه گدای ژنده پوش وارد شد و تموم جیبهاشو گشت ،یه ۵۰ تومنی پیدا کرد و گذاشت رو میز ،گفت اینو شیرینی بهم بده !!!!

مدیر قنادی با دیدن این صحنه جلو اومد و به اون فقیر تعظیم کرد و با خوشحالی و لبخند ازش حال پرسید و گفت :

قربان !خیلی خوش اومدید و قنادی ما رو مزین فرمودید ...

پولتون رو بردارید و هر چقدر شیرینی دوست دارید انتخاب کنین !!!!

امروز مجانیه اینجا ...
پولدارا ازین حرکت ناراحت شدن و اعتراض کردن که چرا با ما اینجوری برخورد نکرده ای تا حالا ؟ مدیر قنادی گفت :شما هم اگه مثل این آقا ،تموم داراییتون رو ، رو میز میذاشتین ،جلوتون تعظیم میکردم .
ﺩﺭ ﭘﻮﺷﻴﺪﻥ ﺧﻄﺎﻱ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ، ﺷﺐ ﺑﺎﺵ؛
ﺩﺭ ﻓﺮﻭﺗﻨﻲ، ﺯﻣﻴﻦ ﺑﺎﺵ؛
ﺩﺭ ﻣﻬﺮ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﻲ، ﺧﻮﺭﺷﻴﺪ ﺑﺎﺵ؛
ﺩﺭ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺧﺸﻢ ﻭ ﻏﻀﺐ، ﮐﻮﻩ ﺑﺎﺵ؛
ﺩﺭ ﺳﺨﺎﻭﺕ ﻭ ﻳﺎﺭﻱ ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ، ﺭﻭﺩ ﺑﺎﺵ؛
ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺁﻣﺪﻥ ﺑﺎ ﺩﻳﮕﺮﺍن دریا باش!!!!

مشکل من با شما اینه که من نفهمیدم لمت چطوریاس .
چی میگی ، به کی میگی ، با کی دعوا داری ، اصلا چرا داری ، مشکلت با بقیه چیه ؟
همش یقه یکیو میگیری ، مثل لوتیای مست زیر گذر لوتی صالحی ،
دائما باقاپ و بی قاپ جفت شیش میاری ولی یازده تایی ،
نه دمت گرمه نه حرفت نرمه نه نوشتنت سرمه چشمه ....
بلکل آچ مزی ، یه طوریایی واسه من یازده یازده ایی .
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi