شناسه خبر : 54389
یکشنبه 01 مرداد 1396 , 11:47
اشتراک گذاری در :
عکس روز

به بهانه ششمین سالگرد شهادت شهید رضایی نژاد؛

مادر شهید رضایی نژاد: داریوش به همسرش گفته بود، نوبت شهادت اوست

مادر شهید رضایی نژاد می گوید: داریوش به همسرش گفته بود، بعد از شهادت شهید شهریاری، نوبت شهادت اوست

فاش نیوز - حوادث تروریستی در ایران از ابتدای انقلاب اسلامی تاکنون به نحوی ادامه‌دار بوده است که نشان می‌دهد، دشمنان نظام اسلامی که دستشان از مولفه‌های گفتمانی و منطقی خالی است، چاره‌ای جز حذف فیزیکی عناصر انقلابی و علمی کشور ندارند. همین مسئله باعث شده است تا قربانیان تروریسم در ایران از حجم قابل توجهی برخوردار باشند.

شهدا را نمی‌توان به لحاظ ارزش معنوی برای مردم و انقلاب، دسته‌بندی و تقسیم‌بندی کرد و در یک کلام می‌توان به این مسئله تاکید نمود که مقام شهادت برای کسانی دست‌یافتنی است که ضمن رسیدن به این جایگاه بزرگ، ارزش‌هایی برای این نظام مقدس داشته‌اند که برای دشمنان آن غیرقابل تحمل بوده است.

شهدای هسته‌ای سند مظلومیت ایران اسلامی هستند و دانشمندانی که با اهداف مشترک و تلاش‌های مستمر در مسیر زنده نگه‌داشتن چرخه هسته‌ای کشور گام بر می‌داشتند و موفقیت‌های آنها را دشمن تاب تحمل نداشت.

شهید دکتر داریوش رضایی‌نژاد از شهدای هسته‌ای کشورمان ساعت 16 نخستین روز مردادماه مورد سوءقصد دو موتورسوار قرار گفت و باعث شد که داریوش رضایی‌نژاد مزد زحمات خود را در راستای خدمت به نظام جمهوری اسلامی‌ بگیرد و به افتخار شهادت نائل شود.

شهید رضایی‌نژاد متولد آبدانان از شهرستان‌های استان ایلام در همسایگی استان کرمانشاه است، که یکشنبه 16 مرداد ماه  1396 سالگرد شهادت اوست، به همین مناسبت گفت‌وگویی با مادر وی انجام شده، که متن این گفت‌وگو در ادامه می‌آید:

 

* از دوران کودکی شهید داریوش رضایی‌نژاد بفرمایید.

- مادر شهید داریوش رضایی‌نژاد: داریوش از همان کودکی بسیار باهوش و زرنگ بود و اعتماد به نفس بالایی داشت. همیشه حرف‌هایی می‌زد و کارهایی می‌کرد که فراتر از سن او بود. او به قدری زرنگ و باهوش بود که بعد از فارغ‌التحصیلی به سرعت وارد بازار کار شد. داریوش از نظر همه و حتی اطرافیان و آشنایان فردی عابد، عاقل و دانا بود؛ به طوری که تمام اعضای خانواده برای تصمیم‌گیری‌های مهم با او مشورت می‌کردند.

داریوش مشکلات را سخت نمی‌گرفت و سعی می‌کرد بدون دغدغه و با درایت آن‌ها را رفع کند. داریوش دانشمند واقعی بود. او به صله رحم بسیار اهمیت می‌داد و با آشنایان و فامیل با مهربانی و همچون دوست برخورد می‌کرد. داریوش بسیار خانواده دوست بود. او یک پسر خوب برای من و پدرش و یک پدر خوب برای آرمیتا و یک شوهر خوب برای همسرش بود.

داریوش با وجود اینکه خانواده‌اش را خیلی دوست داشت اما کارش برای او از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بود، به گونه‌ای که در هر شرایطی به آن رسیدگی می‌کرد.

 

* شما از شغل و فعالیت‌های شهید رضایی‌نژاد و خطراتی که او را تهدید می‌کرد اطلاع داشتید؟

- مادر شهید: داریوش به هیچ عنوان درباره شغلش و خطرات آن با اعضای خانواده صحبت نمی‌کرد. بسیار رازدار بود و مسائلی را که گفتن آن‌ها ضرورت نداشت هرگز به زبان نمی‌آورد، به گونه ای که ما تا روز شهادت از فعالیت‌ها و شغل او اطلاع نداشتیم. داریوش صبح خیلی زود از منزل بیرون می‌رفت. روزهایی که من منزل آن‌ها بودم به گونه‌ای از منزل خارج می‌شد که مرا از خواب بیدار نکند.

 

* آخرین دیدار با فرزندتان را به یاد دارید؟

- مادر شهید: روز قبل از شهادت داریوش مراسم نامزدی خواهرش بود و او در آبدانان بود. داریوش شنبه از آبدانان حرکت کرد. روز یکشنبه ساعت 11 از طریق تلفن احوال من را پرسید و از من و پدرش خواست که به منزل آنها برویم. این آخرین باری بود که با او صحبت کردم تا اینکه ساعت 16 خبر شهادت او را برای ما آوردند.

* شما و دیگر اعضای خانواده آمادگی برای شهادت ایشان را داشتید؟

- مادر شهید: داریوش در مورد شهادت هرگز با من صحبت نمی‌کرد اما به خاطر تهدیداتی که همواره وجود داشته و دارد آماده شهادت بود و به همسرش گفته بود که ممکن است این اتفاق برای او بیفتد و باید مواظب آرمیتا باشد. زمان شهادت شهید «علیمحمدی» من در تهران بودم و ناراحتی او را به خاطر این موضوع به‌طور کامل احساس می‌کردم و بنابراین از او پرسیدم که آیا این شهید را می‌شناختی؟ او جواب داد که من ایشان را می‌شناختم اما همکار من نبودند.

پس از شهادت شهید علیمحمدی، دانشمند دیگری به‌نام شهید «شهریاری» نیز به شهادت رسید. بعد از این زمان ترس و دلهره‌ای وجود مرا فرا گرفته بود اما فرزندانم به من می‌گفتند که فعالیت‌های این دو شهید با داریوش به طور کامل متفاوت است تا اینکه خود شهید داریوش به من گفت که این شهدا را می‌شناسد اما با آن ها همکار نبوده است

داریوش به همسرش گفته بود که بعد از شهید شهریاری نوبت شهادت او است.

* مادر شهید رضایی‌نژاد چه خاطره‌ای برای بازگو کردن از فرزند خود دارد؟

- مادر شهید: از من خواست برای او یک جفت کفش بخرم و همان روزی که برای خرید کفش رفته بودیم تعدادی از همشهریان در راهداری آبدانان به شهادت رسیدند. زمانی که کفش را برای او خریدم، بی‌توجه به این هدیه به سرعت و جلوتر از من برای دیدن شهدا به پایگاه نیروی هوایی در آبدانان رفت.

داریوش بسیار زرنگ بود به گونه‌ای که از کلاس دوم از عهده بسیاری از کارها بر می‌آمد. در سال 67 مقطع هفتم راهنمایی را به اتمام رساند و سال دوم راهنمایی را به صورت جهشی پشت سر گذاشت.

* فرزند شما به‌واسطه تلاشش در راه اعتلای ایران اسلامی به شهادت رسیده است. شما به‌عنوان مادر این شهید چه پیامی برای دشمنان و دوستان این کشور دارید؟

- مادر شهید: دشمنان باید بدانند که هیچ کاری نمی‌توانند انجام دهند و اگر پسر من و همکاران ایشان شهید شدند جوانان دیگری هستند که راه آن‌ها را ادامه می‌دهند. تصور نکنند که اگر دانشمندان هسته‌ای ما را ترور کرند دست از حق هسته‌ای خود بر می‌داریم بلکه با اشتیاق بالاتری آن را پیش می‌بریم.

امید دارم جوانان راهی را که داریوش رفت ادامه دهند زیرا که او و همکارانش جان خود را فدای جمهوری اسلامی ایران کردند و مسئولان باید قدردان شهدا باشند و راه آن‌ها را ادامه دهند و از جوانان و کشور به خوبی مراقبت کنند.

 

*** سرکار خانم شهره پیرانی همسر شهید داریوش رضایی‌نژاد است که در مورد آگاهی او پیش از شهادتش در مصاحبه ای چنین می‌گوید:

 

* قطعاً یادآوری حادثه تروریستی که منجر به شهادت شهید رضایی‌نژاد شد، هنوز هم موجب آزردگی خاطر شما و همه ما خواهد بود. ضمن عذرخواهی از شما در این باب، می‌خواهیم گفتگو را پیرامون حادثه تروریستی آغاز کنیم. ما در جایی خواندیم که شما گفته بودید شهید از چند هفته قبل از شهادتش حرف‌هایی زده که نشان می‌دهد، حداقل تا حدودی منتظر این اتفاق بوده؟!

- همسر شهید: هفته قبل از واقعه، عقد خواهرشوهرم در روزهای آخر تیرماه در آبدانان بود، حوالی بعدازظهر خواستم با ماشین پدرم بیرون بروم که داریوش آمد؛ فاصله خانه پدری ما با خانه پدری داریوش زیاد نیست و او پیاده آمده بود. به او گفتم که با مادر می‌خواهیم به روستای اجدادی‌مان که بسیار فضای زیبایی داشت برویم، فضای آنجا حالت پاییزی داشت، داریوش یک‌باره گفت که اینجا هم مانند آدم‌ها است، فضای سبزی به سمت زردی و پاییزی می‌رود، وقتی آدم‌ها از دنیا می‌روند دیگر برنمی‌گردند، سال دیگر که به اینجا بیاییم بازهم سبز است، این را گفت و البته آن زمان مقارن شده بود با مراسم تشییع برادر دوست داریوش که در تصادفی فوت کرده بود، پسرعمویم با داریوش در تشییع‌جنازه حضور داشت، که بعداً نقل کرد که داریوش آنجا پرسیده بوده «احسان! راست می‌گویند که آدم در تشییع‌جنازه‌اش متوجه هست که چه کسانی می‌آیند؟»، یک هفته بعد دقیقاً تشییع‌جنازه داریوش بود و جمعیتی زیادی در آبدانان حضور پیدا کردند، مسائل دیگری هم در زندگی ما بود و همواره برای داریوش یک مرگ‌آگاهی وجود داشت و برای من هم احساس‌هایی وجود داشت که چنین حادثه‌ای نزدیک است.

منبع: تسنیم ، جهان
اینستاگرام
چقدر جالب
ممنونم فاش از فاش گویی ات
خدا امرزیده این شهید رو . ما باید بفکر خودمان باشیم
مادر شهید عجب حرفایی زده
شیرزنی هست برا خودش
باسلام ودوردبه شهدای هسته ای وشهدای جنگ وانقلاب واقعااین عزیزان ژن برترهستند یا آقازاده عارف یانماینده مجلس خانم صفدرحسینی که درانظارنمایندگان گفت پدرش سهم خودش ازسفره انقلاب رابرداشته واقعااگرقرارهست سهم دهی بشودبه این عزیزان چه باید داد یا واقعا کدامیک ژن بهتر دارند کسی که جان ومالش رابرای این نظام وکشورداده یاشخصی که با25سال فقط بخاطر اینکه پسرفلان مسول هست میلیاردها تومان سرمایه دارشده است چقدربی عدالتی جانبازان و آزادگان و رزمندگان جبهه وجنگ ازدردونداری وبیکاری فرزندانشان بایددچارمشکل باشندولی آقازاده هابابهترین امتیازورانتخواری ومعوقات بانکی وایجادهررکزیک شرکت وکارخانه وسفرهای انچنانی وعشق وحال زندگی کنند
شهدای عزیزراهتان ادامه دارد
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi