چهارشنبه 25 مرداد 1396 , 17:04
گریه زیر باران
راوی: اکبرعباسی- باران سیل آسا می آمد و گردان های عملیاتی عازم آن سوی رودخانه برای تسخیر ارتفاع «قامیش» بودند. مسئول واحد دیده بانی، تیم ها را مشخص کرد و قرار شد من و محمد بروجردی در دیدگاه عقب با دوربین ۲۰ در۸۰ کار کنیم.
شام را آوردند، برنج و مرغ بود. با تجربه ها می گفتند، برنج و مرغ نشانه عملیات است. من سیر خوردم اما محمد بروجردی لب به غذا نزد و زیر باران نشست و مثل باران اشک ریخت. او اصرار داشت که به خط برود و کنار گردان های خط شکن باشد و از جلو دیده بانی کند. اما چون مثل من سرباز بود و آخرین روزهای خدمت را می گذراند، عباس نوریان راضی نمی شد که او را به خط بفرستد.
آن شب گریه او زیر باران دیدنی بود، دانه های اشک و قطره های باران تمام صورت محمدراپوشانده بود.
سرانجام عباس نوریان پذیرفت که این شیر مرد دیده بانی را به خط بفرستد.
نگارش:حمید حسام
مصاحبه:جمشید طالبی