سه شنبه 31 مرداد 1396 , 15:01
دنیا فریباست
حجت الاسلام محمد ادریسی- دنیا فریباست پس رو دست نخوریم و رو دست نزنیم. سؤال های عجیب و بی پاسخ در ذهن بشر کم نیست ازجمله اینکه مثلا : ما از کجا آمده ایم ؟ کجا هستیم ؟ کیستیم و چه می کنیم؟ و آیا نظریه ای برای جواب دادن و توضیح همه چیز موجود است یا نه و ما بقی این جهان کجاست و کجا رفت؟ عوامل تکامل ما چیست؟ و هر روز به این سؤالات قدیمی، پرسش های نو اضافه می کنند اما تنها و تنها یک سؤال جدی وجود دارد که شایسته است درباره آن تفکر شود که: کجا برویم؟
این است سؤال اصلی و نهایی خدا در قرآن که گریبان هیچ انسانی را هرگز رها نکرده و نمیکند و نباید بدون جواب بماندکه:
« أَیْنَ تَذْهَبُون؟ »1به سمت کجا و چه کسی رهسپارید ؟
جوابش این است: « انا لله و انا الیه ذاهبون »۲ما برای خدا هستیم و سمت او رهسپاریم.
نمی توانیم که تا ابد در زندان سیار بدن بمانیم و راه فراری نیست و چاره ای نداریم. ما از خداییم و هم برای او پس باید سریع و بی معطلی به سمت او برویم که در وقت مردن به سمت خدا سریع برگشتن که هنر نیست حتی اگر هم نخواهیم با سر ما را می برند و برمیگردانند پس تا زنده ایم خزیده به کجی و سر در لاک خود نباشیم و رونده باشیم.
خوش به حال آنهایی که از ذاهبون و رهسپاران هستند همچون خوبان این عالم و انبیا و شهیدان و صالحان زیرا که از راجعون شدن و :« انا لله و انا الیه راجعون»۳ گفتن آسان است و بعد از مرگ دیگران برای ما و خودشان می گویند و یا اینکه ما برای دیگران می گوییم.
می آید آن روز که لب های مرگ را ببوسیم یا در شکم تاریک مادر و یا در حال بازیهای کودکی و یا در سرسبزی نوجوانی و یا در سرمستی جوانی و یا شاید هم در مرحلۀ ای از تفاخر و تکاثر و زیاده خواهی پیری.
اگر آنچه در اینجا وآنجا و همه جا میگویند که: انسان بعد از مرگ به خدا میرسد، پس چرا اصلاً باید زندگی کرد؟! به راستی که اگر قرار بود انسانها در این دنیا به خدا نرسند شرافت مردگان بیشتر از زندگان است و واقعاً زندگی زندگی نبود.
یک مرد در مقایسه با یک زن و یا یک زن در مقایسه با زن دیگر و یا یک مرد در مقایسه با مرد دیگر و یا حتی یک حیوان کوچک یا بزرگ در مقایسه با حیوانی دیگر کاملاً متفاوت است، چه به لحاظ روانی و روحی و درونی و چه به لحاظ ساختار بیرونی، این تفاوت ها نمایان است و هیچ دو نفری شبیه یکدیگر پیدا نمی شود وآیا می دانید که ما در جسم مادی تفاوتهایی بسیار داریم که عبارتند از:
1- طرز راه رفتن و گام برداشتن بر روی زمین هر کس خاص است؛
2- جنس مو و ناخنهای هر شخصی مخصوص به خود اوست؛
3- شکل چشم و عنبیۀ هر کس مختص به خودش هست؛
4- برجستگیهای صورت ، دست ، پا و کل بدن؛
5- شکل رگهای موجود در بدن (ورید) ؛
6- آناتومی و طرز ایستادن بر زمین؛
7-دمای بدن و نوسانات آن؛
8- بافتهای زیر پوست؛
9- اثر انگشت ها ؛
10-تن صداو...
برهان تفاوت غیر از این نیست و همه این ها نشانههایی از یک خدا با یک مقصد و مقصود است و تنها اوست که توانسته هر موجودی را منحصر به فرد بیافریند که علوم تجربی و علوم انسانی هم هرگز نمی تواند منکر آن شود و حال سؤال ما اینجاست که آیا همۀ این تفاوتها و یا حتی اشتراکها بیحساب و یا تصادفی است ؟ چگونه میشود که میلیاردها بلکه بیشتر موجود در جهان در طول تاریخ به وجود بیایند و هیچ یک مثلِ دیگری نباشد؟!
خورشید و ماه را به تو میدهند تا از رسالت خودت بگذری؛ اما تو حاضر نیستی از یکی از آنها بگذری؛ زیرا که دلبسته به هر دوی آنهایی. تو ماه را دوست داری، چون در شب به تو نور میدهد و خورشید را هم دوست داری، چون در روز به تو نور میدهد. نور خدا هست تو کجا میروی؟!
من تویه این دوره و زمونه بیشتر دلم واسه مادری میسوزه که از آرایشگاه
برگشته و میبینه ابروهای پسرش قشنگتر از خودش برداشته شده ....
شما میتونین بفرمایید که چی شد بعداز جنگ همه از ریز ودرشت کمر همت به نابودی
فرهنگ جوانمردان دهه شصت بستند .
چی شد که فرهنگ از خود گذشتن برای همه مبدل شد به پا گذاشتن روی حق همه برای خود ؟
چی شد هر بیشتر جلو میریم فاصله فرهنگ امروزیه جونامون با حرفای شما میلیونها کیلومتر فاصله گرفته ؟
چی شد که حنابندون شب عملیات بچه های رزمنده رو به رنگ موو تتو و سوراخ کردن گوش و زیر ابرو بر داشتن و شلوار پاره پوشیدن و لاک به ناخن زدن جونامون تغییر دادند ؟
چی شده که هر بیشتر میگید فاصلتون بیشتر وبیشتر میشه ؟ نه والله چی شد؟
سر تا پایم را خلاصه کنند
می شوم "مشتی خاک"
که ممکن بود "خشتی" باشد در دیوار یک خانه
یا "سنگی" در دامان یک کوه
یا قدری "سنگ ریزه" در انتهای یک اقیانوس
شاید "خاکی" از گلدان
یا حتی "غباری" بر پنجره
اما مرا از این میان برگزیدند :
برای" نهایت"
برای" شرافت"
برای" انسانیت"
و پروردگارم بزرگوارانه اجازه ام داد برای :
" نفس کشیدن "
" دیدن "
" شنیدن "
" فهمیدن "
و ارزنده ام کرد بابت نفسی که در من دمید
من منتخب گشته ام :
برای" قرب "
برای" رجعت "
برای" سعادت "
من مشتی از خاکم که خدایم اجازه ام داده:
به" انتخاب "
به" تغییر "
به" شوریدن "
به" محبت "
وای بر من اگر قدر ندانم !!
با کمی دقت و مطالعه مطلب فوق پی خواهید برد منظور بنده مردان جان برکف دهه شصت بود نه فرزندان دهه شصتی .
متاسفانه دهه هشتادیها ونیمه دوم دهه هفتاد ظرفیت به روز بودن انسانی را ندارند .
هر مورد منفی را بدون در نظر گرفتن هنجارهای ایرانی اسلامی روی پیکره خود اجرا میکنند .
متاسفانه پسراهای دهه هشتاد و نیمه دوم هفتاد زیر ابرو بر میدارند . شلوار پاره می پوشند . بر سر لوازم آرایش کیف مادرش همیشه دعوا دارند . لاک به دست وپاهای خود میزنند . سایه چشم و خط چشم میکشند ... والی که نگویم بهتر است .
چند وقت پیش دوتا پسر رو در خیابان گاندی دیدم که خشتک شلوارشون تا زانوهاشون اومده بود پایین . این مصیبته .... واقعا بدون هیچ جنگی معرکه رو باختیم . انتقاد بنده از عزیزان علمای عظام این اینست که چرا حرفهایشان در این زمانه کمتر خریدار دارد . چرا خودشون رو به روز نمی کنند تا جوونها از صراط مستقیم فاصله نگیرند .
دیگه بزرگترین دعواها بین مردان آینده ایران زمین ....
برای اینه که چه کسی لوازم آرایشمو برداشته!!!!
مردترین انسانهای این مرزو بوم سالهاست در گوشه وکنار این سرزمین در آرامستانها خوابیدند . و عده ایی نون بنرخ روز خور دارن از اسم و رسم جوانمردی اونا نهایت استفاده رو میبرن ... نمونش محمود خاوری ... و الی چی بگم .
همین خاوری ملعون جوری جانماز آب میکشید که شما بخودت شک میکردی کل نمازهایی که خونی غلط بوده یا درست !!
جوری دم از شهدا و راه امام چهچه میزد که مخاطب شک میکرد انقلابی باشه ...
نهایت چی شد... الانه داره پولای این مملکتو توکازینوهای کاناد خرج میکنه ...
فکر میکنی چند خاوری دیگه هست ؟ یکی ؟ دوتا ؟ سه تا ؟ نه!! نه!!
بروبالاتر !!! موقعیت بدست بیارن خودشونو نشون میدن .
بهترین رفیقای من و دو تا بهترین برادرام واسه رفاه و امینت این کشور خون دادن ولی قرارمون این نبود که دوباره بالاشهر پایین شهر بشه ..
القصه راه و رسم دلدادگان بیست وهفت ساله فراموش شده ... طوریم فراموش شده که همه و همه سعی دارن آثار باقی موندشم بهر طریق ممکن نابود کنن .