شناسه خبر : 55561
سه شنبه 28 شهريور 1396 , 15:30
اشتراک گذاری در :
عکس روز

«شمر»ی که به عشق حضرت رقیه آمده بود!

وقتی شرایط را حساس دید، نگران بچه ها شد و با اولین خودرویی که برای بازگرداندن مجروحین باید به ارتفاعات می آمد، خودش را به بچه ها رساند...

فاش نیوز -  بچه که بودم، هنگام تماشای تعزیه از ظلمی که شمر به امام حسین (ع) و اهل بیت، خصوصا کودکان مظلوم می کرد، خیلی ناراحت می شدم، دوست داشتم زودتر بزرگ بشم و از شمر انتقام بگیرم...
در سنین نوجوانی متوجه شدم، شمر سال ها پیش به دست یاران با وفای امام حسین (ع) به سزای عملش رسیده و شمر تعزیه یک انسان معمولی مثل خود ماست؛ ولی درکش برایم سخت بود؛ فکر می کردم شمر تعزیه سنگدل و قصی القلب است...
شهید مدافع حرم «امیرعلی محمدیان» مخالف خوان تعزیه بود... و در قالب شمر ایفای نقش می کرد.
امیرعلی آرام و نجیب، سر به زیر و باغیرت بود...
دوران کودکی، نوجوانی و جوانی را با عشق به اهل بیت، خصوصا" نازدانه اباعبدلله، حضرت رقیه خاتون سپری کرده بود. آری امیرعلی رقیه ای بود!


یکی از همرزمانش می گوید: پس از زیارت حرمین شریفین بی بی زینب (س) و رقیه خاتون، وقتی به مقر موقت برگشتیم، دوستان همه به اتفاق در مورد عشق بحث می کردند؛ قابل توصیف نیست... بحث عشق در میان مدافعان حرم... در میان اهل دل...
بحث شیرینی بود و ساعت از نیمه شب گذشته بود. یکی از همرزمان اشاره به ساعت و وقت خواب کردو گفت: دوستان لطفا با جمله پایانی بحث را ببندید. امیرعلی در یک جمله به صورت رجز خواند:
عشق فقط یک کلام حسین علیه السلام...
با اتوبوس از دمشق به سمت حلب حرکت کردیم؛ در میانه ی راه در(حما) توقف کردیم. مسئولیت حراست از مقر رزمنده ها به عهده ما بود. لوحه نگهبانی به دلیل حساسیت امنیتی باید به صورت زوجی (دو نفره) نوشته می شد.
امیرعلی گفت: لوحه نگهبانی را تک نفره بنویسید...گفتم ما به این منطقه ناآشنا هستیم، لازمه که خیلی بیشتر احتیاط کنیم. گفت: به جای نفر دوم تمام پست ها تا فردا صبح خودم نگهبانی میدم...تعجب کردم. پرسیدم ترسیدی؟!
گفت: فرزندان امام حسین (ع) در این سرزمین اسیر بودن... نه آبی... نه غذایی... شبا تو خرابه ها سر روی خاک می گذاشتن... زبونم بند اومده بود. اون شب تازه فهمیدم روضه یعنی چی!
از عشق و عاشقی خیلی روایت ها شنیده بودم... اون شب عشق رو به معنای واقعی حس کردم...
اسم امیرعلی درسازمان رزم (نیروهای هجومی) عملیات خان طومان (جنوب غرب حلب) نبود و می بایست در مقر بچه های ادوات می ماند.
روز سختی بود. عملیات همزمان با روشنایی هوا شروع شده بود. دشمن، جبهه النصره، از بزرگترین شاخه های القاعده و مجهز به سلاح روز دنیا؛ درگیری از ساعت ده صبح اوج گرفت. بچه ها با گرفتن ارتفاعات، دشمن را چندصدمتر به عقب رانده بودند و چند تا از سنگرهای دشمن را گرفته بودند. باران شدیدی گرفت. نیروهای جبهه النصره چندین بار برای بازپس گیری ارتفاعات هجوم آوردند ولی موفق نشدند و هربار تلفات سنگینی دادند. بچه ها تا ساعت دوی بعد از ظهر مقاومت کردند؛ تا اون لحظه نه نفر از همرزمانمان شهید و تعداد زیادی از بچه ها مجروح شده بودند.


امیرعلی وقتی شرایط را حساس دید، نگران بچه ها شد و با اولین خودرویی که برای بازگرداندن مجروحین باید به ارتفاعات می آمد، خودش را به بچه ها رساند... برای بچه ها جیره جنگی (مواد غذایی) و کمک های اولیه و چند جعبه فشنگ آورده بود... گفت: هرچی که فکر می کردم لازمه براتون آووردم. وقتی دید بچه ها بعد از تقریبا" هشت ساعت جنگیدن خسته شده اند و به دلیل بارش باران لباس هاشان کاملا خیس و گلی شده، خودش مواد غذایی را سنگر به سنگر توزیع کرد... باید برمی گشت، ولی غیرتش قبول نمی کرد. گفتم: نباید تا اینجا می اومدی.
می خندید... از ته دل می خندید. در آن اون مدت تقریبا" چهل روزی که با امیرعلی آشنا شده بودم هیچ وقت از ته دل خندیدنش را ندیده بودم.
گفت: تا همینجا هم خودم نیومدم...! خنده اش! ماندنش! سنگر گرفتنش! یقین پیدا کردم دیگر به عقب برنمی گردد...
وقتی علامت سوال و علامت تعجب را در چهره ما دید گفت: تا اینجا دنبال یه دختربچه سه ساله راه افتادم، اون راه نشون داد و من اومدم...
حالا می فهمم چرا امیرعلی نقش شمر را انتخاب می کرد... به عنوان یک همرزم با شناختی که از این جوان دلیر و باغیرت آذری زبان پیدا کردم، به این باور رسیدم که امیرعلی گرسنگی، تشنگی، بی خوابی، درد و سوزش شلاق و تمام درد اسارت نازدانه امام حسین (ع) را با تمام وجود حس کرده بود...
حال شمر تعزیه را چه کسی می فهمد...
خوش به سعادتش...
روحش شاد...
یادش گرامی

رحیم نوروزی

کد خبرنگار: 23
اینستاگرام
سلام.
سیار زیبا نوشته شده. قلمتان مستدام.
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi