دوشنبه 10 مهر 1396 , 08:40
به مناسبت سالگرد جانباز شهید محمدرضا پاکیزه
تقدیم به همسر شهیدم "محمدرضا پاکیزه"
مهربانم! یاد تو از هر گلی خوشبوتر است. دو سال از فراقت می گذرد، برای نوشتنش قلم بغض می کند؛ گویا آمده بودی عشق را فکه و رمل هایش را شرح دهی. گفتم بنویسم برای نبودنت شاید نامه بر پیدایت کند و شاید تو بخوانی
همسر جانباز شهید پاکیزه - به نام قرار دل ها؛ مهربانم! یاد تو از هر گلی خوشبوتر است. دو سال از فراقت می گذرد، برای نوشتنش قلم بغض می کند؛ گویا آمده بودی عشق را فکه و رمل هایش را شرح دهی. گفتم بنویسم برای نبودنت شاید نامه بر پیدایت کند و شاید تو بخوانی ..................
نوشتم وقتی نماز عشق قنوتش «اللهم ارزقنا توفیق الشهادت» و قدم ها معطر به عطر الهی باشد، وجود ذکر پرواز سر می دهد.
وقتی جانباز شدی و چله نشین تخت و ویلچر ... و گاهی حالت آنقدر خراب می شد که نتوانستی از قلب پر مهرت بگویی و من فهمیدم مظلومیت یعنی چه، وجود ذکر پرواز سر می دهد.
وقتی روزهای آخر شبیه روضه می شوی و من هرکاری می کنم از ذهنم بیرون نمی رود، وجود ذکر پرواز سر می دهد.
وقتی حجم ایمانت را می بینم و نمی دانم چگونه آن را تمرین کرده ای، وجود ذکر پرواز سر می دهد.
وقتی وجودت پر از آرامش شود و نمی دانم چگونه این حجم آرامش را بدست آورده ای، وجود ذکر پرواز سر می دهد.
اما ای جوانمرد! در پاییز پر هیاهو مهیا شدم برای دیدنت؛ وقتی رسیدم رفته بودی و من مانده بودم با کوله باری از دلتنگی و خستگی و تنهایی و یادی که هر لحظه از آسمان خانه مان چکه می کند و نسیم آرامی که تا اینجا می آید و نبودنت را هزار بار به رخم می کشد.
مهربانم! می دانی وقتی به یاد دلاوری از مردان عشق و شرافت باشی، مانند این است که برای عبادت وضو گرفته ای و تمام اوقاتت صرف بندگی می شود و تو شهیدی و من باید هزاران بار شهید شوم تا پایان نامه زندگی ام با تو گره بخورد.
بدان وقتی رد پای محبت را در قلبم جای گذاشتی همیشه حاضری حتی اگر نبودن حضور فیزیکی تو را چیزی جبران نکند و بدان محبت تو نباشد در این شهر پر هیاهو ناتوان می شوم و می شکنم.
عزیز دلم! بدان ردی از گذشته ها در قلبم مرا بسیار دلتنگ می کند، که کاش دست رفتنت را می گرفتم و پای می گذاشتم روی هرچه ماندن است، کاش می شد در حجم نبودنت قلبم را آرام کنی! کاش می شد برای قلب بیقرارم دعا کنی، کاش بشود شفاعتی را شامل حالم کنی و لابه لای نگفته های این روزهای سخت یاری ام کنی.
اما من به احترام فکه و رمل هایش تمام قد به احترامت می ایستم و دلم را به قدم های محکم و پرصلابتت گره می زنم. می گویم شهادت زیباترین نام برای شناسنامه تو است.
سفر به سلامت ای مهربان قهرمان!
با ارادت و احترام به همسران جانبازان شهید که آموختند صبر اجر عظیمی دارد!
پاییز/مهر/96
ببینید آدمی که قراره اینجوری خوشبخت بشه ، میشه ؟ببین قلبش چقدر پر از عشقه ؟ ببین چطور از عشق حرف می زنه؟ ببین چطور به خاطر عشقش می سوزه ؟
اما اگه آدمی لیاقت خوشبختی نداشته باشه ، حالا تو هی بیا به آب وآتیش بزن که خوشبختش کنی . هی بیا شرایطو به سمتی ببر که یه کم زندگیش بوی خوشبختی بگیره ، عین این همسر شهید که می گه یاد تو خوشبوتر از هر گلیه ...
اما وقتی که طرف لیاقت نداره تو بیا خودتو بسوزون که سر تا پا بوی گل عشقی ... وجودش بو نمی گیره که نمی گیره ... چرا ؟
ناراحت نشیدا ؟ یه کم با واقعیتا آشنا بشید بد نیست ...
بخاطر اینکه خودش عاشقی رو تجربه نکرده و اگر یه روز عاشق شده ، خیلی پاش نمونده ، شایدم بهای عاشقی رو داده ولی وقتی پای مشکلها آدم وسط ، وا داد ... وای که اگه بوی هوای نفس بگیره دورشو که چه فاجعه ای به بار میاره ؟
من خیلی دلم می خواد درباره دنیای ذهنی ام براتون حرف بزنم . همون بوی خوشی که تو ذهن من جا گذاشته و هیچ گلی به بویش نمی رسه . اما می ترسم مفسده داشته باشد حرف زدنم ... حتی یه دوست گفت به صورت داستان بنویس حرفاتو ... اما از اینم می ترسم . گفتنش یه دنیا درسه ... چیزایی قشنگی رو من تجربه کردم که هبچ کسی تجربه نکرد حتی تو !
فقط در یه شرایط میشه حرف بزنم اونم وقتی که حاجی به قولش عمل کنه و کار را به اتمام برسانه .
خلاصه می دونم که عشق دوای هر دردیه ... می دونی بعضی عشقا مثل عشق شمس ومولانا اولش یه جوره ، بعد رنگ دیگه پیدا می کنه و عرفانی میشه ... اون قسمت عرفانیشو من خیلی دلم می خواد بگم . همون که آدمو مقاوم نگه می داره صبور می کنه .
ای کاش به جای خوشبخت کردن آدمای بی لیاقت دنبال خوشبخت کردن خودم می رفتم . حیف ! چه زود دیر شد برام !