شناسه خبر : 55808
چهارشنبه 12 مهر 1396 , 11:20
اشتراک گذاری در :
عکس روز

دلنوشته ای با شهید بی سر

استاد دهه هفتادی!

خداییش، هزار تا ای ول داری دادا، با این سن کم، گل کاشتی در انتخاب آخرت...

قنبر مبارز- محسن جان ، سلام . سلام عزیز پرپرم . سلام عزیز برادرم . سلام فدایی حسین . سلام مدافع حرم .
خوش آمدی . این روزها ، زیاد وقت و بی وقت بهت فکر می کنم و مبهوتم از کاری که کردی .
دلم خیلی گرفته بود. غریبی بد دردیه !
فکر کردن به تو ، مرهم دلمان شد. تو سند حقانیت مظلومان شدی.
چه خوب شد، آمدی با این شور و غوغا، که اتمام حجت باشی برای هر کسی که تو فکر خوشبخت شدنه.
راستی که خیلی حرفِ، تیر و ترکش بهت کارگر نشد، الا اینکه سرت را بِبُرند عین مولا !
کربلایی شدنت، یک دنیا حرف داره و درس. همه اینا رو تو وصیت نامه و نامه هایی که ازت به یادگار مونده، میشه فهمید. به شرط اینکه ذره ای اهل فکر باشیم.



 سر بی پیکر، نگاه نافذ و پرصلابت. خنجر کشیده. شمرِ زمانه. تن قطعه قطعه شده ات که پیدا نشد هیچ وقت.
آقا ، هم که با آن گل بوسه های احترامش، برات سنگ تموم گذاشت.
عجب داره این زندگی تو، که سراسر نور بود و نور.
اردوی جهادی، فعال موسسه وابسته به شهید کاظمینی، فعال بسیجی، فعال عرصه مجازی!

 وای ! که چقدر زیبا نوشتی درباره مسیری که به عشق منتهی شد: شیر مادر، لقمه حلال پدر، انتخاب همسر!
خداییش، هزار تا ای ول داری دادا، با این سن کم، گل کاشتی در انتخاب آخرت.

کی بودی، چکار کردی که حضرت زهرا (س) انتخابت کرد؟
باریکلا ! چقدر با تجربه و پخته و سنجیده بودی که همه انتخابات، درست از آب درآمد!
گزینه آخر، همون انتخاب درستی بود که تو را به شهادت وصل کرد. شهادتی که غوغا به پا کرد تو دنیا.


 چه همسری؟ چه همسری؟ به هیچ کس نگفت بارداره، که تو بری به عشقت برسی! یه همسر، که کمکت کنه تو شهید بشی؟
باید الگوی زندگی خیلی ها بشی ، که با انتخاب های بد و ساده لوحانه، چه سیاه می کنند روزگار بقیه رو ؟
چقدر معرفت نفسِ خانمت بالا بوده که از اینجا بهت زنگ می زنه می گه : "محسن جان ، تو رو خدا نیتتو عوض کن . فقط به خاطر خدا بجنگ ، که فقط این نیت مورد قبول خدا میشه ."

 این خدایی که اون می شناسه، منم می شناسم. اما باورت می شه ادعادارها با آموزهای غلط و من درآوردی از خدا، خاکستر نشین می کنن آدمو؟ اما خداشناسی شما دو تا، سکوی پرتاب تو شد به قلب ملکوت!

اما حالا تو آمدی، تو که یه شاهنامه حرف داره نحوه زندگی ات. کاشکی بفهمن تو رو و آدم بشن. تو هم همان کتابارو خوندی؟ بیا یاد بده چطور خوندن و فهمیدن رو به ما.
چه به موقع اومدی. اومدی که خواب بعضی ادعادارها را به چشمشون حرام کنی که کم منم، منم کنن. بدجور به روزمرگی ها دچار شدن . بدجور رو هم می ریزن که حق بقیه رو تباه کنن!!!
اومدی بهشون سرکوفت بزنی. اومدی دهه هفتادی بودنتو به رخشون بکشی. اومدی که به بعضیا درس زندگی یاد بدی و جاودانه شدن ، اونم با این سن کمت!  
راستی که خوب استادی بودی در درس دادن ، حتی به سیاستمدارهای نان به نرخ روز خور !

 

دعا کن منم شهید بشم. حیف که یه پسر ندارم عین تو تربیتش کنم !!!

کد خبرنگار: 20
اینستاگرام
با حسین از یا حسین یك نقطه كم دارد ولی

با حسین بودن كجا و یا حسین گفتن كجا

با حسین و یا حسین هردو پرمعنا ولی

یا حسین گفتن كجا و با حسین بودن كجا

یا حسین ابراز عشق است و محبت در كلام

با حسین بودن فدای جان بود اندر قیام

یا حسین گفتن سرود عاشقان مفلس است

با حسین بودن مرام بندگان مخلص است

یا حسین گفتن نوشتار علم های شماست

با حسین بودن علمداری او در كربلاست

بر لب آب روان ناكام عطشان بودن است

آب از جام سراسر عشق كوثر خوردن است

یا حسین ای شیعیان ابراز احساس است و بس

با حسین ایثار جان مانند عباس است و بس

یا حسین با ولایت بوی تقوی می دهد

یا حسین در با حسین بودن معنا می دهد

یا حسین فهمیدن معنای نهی از منكر است

با حسین ای عاشقان ایفای نهی از منكر است

یا حسین گفتن یعنی گریه كردن بر حسین

با حسین بودن یعنی ذوب گشتن در حسین

 
اَللّهُمَّ الرْزُقْنى شَفاعَةَ الْحُسَيْنِ يَوْمَ الْوُرُودِ وَ ثَبِّتْ لى قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَكَ مَعَ الْحُسَيْنِ وَ اَصْحابِ الْحُسَيْنِ الَّذينَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلامُ


کمی طراوت باران، کمی نسیم حرم
سلام صبح من و فیض مستقیم حرم

...أَلسلامُ عَلى المَدفُونینَ بِلا أَکفان ...

یا علی مدد .
در روزگار سرد میدانی دل من از سوخت

هر که را در شهر دیدم هیزم تر می فروخت .

در گوشه وکنار شهر تبادل جان با نان چه آسان انجام می شود .
در جایی خواندم پسر بچه پنچ ساله فروشی .... نوزاد سه روزه فروشی ....
در زمانه ایی که سر از بدن آخرین رگه های شجاعت و غیرت جدا میکنند ...
وا اسفا بر مردمی که از غافله و کاروان واقعی حسین راه خود را جدا میکنند.
وا اسفا بر مردمی که از غافله و کاروان واقعی حسین راه خود را جدا میکنند؟
این نظر شماس .
منم می گم :
وااسفا بر مردمی که ادمو از حسین و دین و خدا جدا می کنند ؟ جدا که هیچ بی زار می کنن .
حالا ولش کن این حرفا رو ...
بگو چی شده ؟ دو تا دو تا پیام می ذاری ؟ ما که ترسی نداریم . دنیا رو کفر بگیره ، ما عین تخته سنگ سفت ایستادیم . چرا ؟
چون ریشمون تو حسینیه شهدای حاج و یاران عاشوراییش به زمین رفته . اقلا بیا حالمونو بپرس . بگو چی شده عین ماشین مش ممدلی به پت پت افتادی ؟ چرا آفتابی نمیشه مثل گذشته ؟ تا برات بگم اون وا اسفا رو برای کی باید بگی ؟!
قنبر جان دستت طلا
آقاقنبرواقعاتشکر.منکه بانوشتهای شماچقدراشک ریختم..مدافعان حرم ما خیلی مظلومن خیلی..وچقدر بعضی ازماآدمهاقدرنشناسیم..
کوفه امروزی غریب کش تر از کوفه علی ! اشرافی گری پهلوی شاگرد متمولان امروزی هم نیست .
قرق شبگردان انصاف را با حرامی گری شکستند سفیران سرزمین کیان هرمزی را از منارهای جهل به زمین سفت میکوبند .
فرق است میان مشق عشق با سر خط ابتدای خیانت ! لا حول والا قوه الا بالله از زبان پیروان زر و زور و پیروان بن اشعث برای نابودی آل هاشمیان، گوش فلک را کر کرده است، دگر بقول شرف اشعثیان اعتماد نکن .
غرورمان را به وعده گندم ری زیر پای عمر سعدان امروزی له نخواهیم کرد .
ما دیر زمانی است زهر کاریه جعده را با زبان ام الکذب به کاممان خورانده اند .
هان اشرافیان مصدری!!! برای ما دریای رحمت خداوندبیکران است، حقیرانی چون شما که مسکوک را به ازای شرف دین فروختید دوزخ کمترین جای است .
روزگار شما بمانند کنگره نشینی است که به هوای خنکای نیمروز حتما به زیر خواهد افتاد .
مسلمان امروزی را در وطن در غربت انسانیت میکشید و هنگامه افطار در زیر بیرق حسین ول وله واسفا واسفا سر میدهید .
دلنوشته

افتابی که سخاوتمندانه پهنای زمین را روشن میکرد امروز شاهد اتفاق دیگری بر روی زمین بود
از اتفاق هایی که زمین بخاطرش فخر میفروخت..!
اره از همان ها که رقیه داشت،علی اصغر داشت،از همان ها که زینب صبرش را نشان میداد
عباس برادریش را و حسین آزادگیش را...
از همان ها که...آری از همان ها که سر بریده داشت..!

سربازی که خودش را به قافله ی حسین رسانده روی دست های مردم تشییع میشد
نگینی که زمین برای داشتن بدن بی سرش تقلا میکرد
این قافله چه جذابیتی دارد؟چه جذابیتی که غیرت جوان هم نسلمان را به جوشش اورد

زینب جان میبینی؟برادران همس سن و سال ما هنوز مثل عباست هوایت را دارند
بانوی دمشق میبینی؟ بچه هایی که رقیه وار بدن بی سر پدر را در اغوش میکشند
قهرمانمان امروز برگشت به زادگاهش و زمین با افتخار بدنش را در اغوش گرفت
من نه خانواده شهیدم نه جانبازشایداین سایت به من ربطی نداشته باشه.این سایت وبخاطر بودن آقاقنبر آقای م.ر.ک.جانبازوآقاهاشم دوستدارم...ان شالله همیشه سلامت باشید.....
شما عزیزی دلاور . واسه ما شما خیلی تنی هستی ...
آقای م.ر.ک.جانباز.خیلی دوستدارم اگه براتون امکان داره شماهم ازخاطراتتون بگید. واینکه دوستدارم بیشترازاینها توسایت حضورداشته باشین..
بیا . ببین همه می خوان خاطراتتو بگی . کار را باید به گزارشگر با کفایت خانم محمدی سپرد . ببینم چکار می کنی ؟ اون خاطره شو که بعد از پایان جنگ و قبول قطعنامه برگشتی خونتون با شلوار و کفش پاره ، بعد ننه ات آبگوشت پخته بود تا چشمش افتاد بهت ، بگو چی بهت گفت ؟
من هر وقت یادم میاد قلبم می خواد متلاشی بشه ... اینا رو بگو برامون . مگه نگفتی جمع خودمونیه .. برای خودمون بگو ... از بس این چیزا رو برای بچه هاتون نگفتی ببین جامعه به چه وضعی شد ؟
سلام محسن
سلام.پس چی شدآقای م.ر.ک.دیگه خبری ازتون نیست..به همه قسمتهای سایت سرزدم ندیدمتون.. بخدااگه میدونستم این درخواست ونمیکردم.برگردیدبه سایت.خداوکیلی این سایت بدون شما.......
بازم مطلب بذاریدخواهشا.....
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi