شناسه خبر : 57316
دوشنبه 11 دي 1396 , 09:09
اشتراک گذاری در :
عکس روز

استمداد جانباز از بنیادشهید و ایثارگران ناجا

سال 65 خدمت سربازی رفتم، بعد از اتمام خدمت، سال 86 با مدارک بیمارستانی که دارم از طریق نیروی انتظامی (ناجا) به کمسیون شورای عالی پزشکی ناجا جهت تعیین درصد معرفی شدم. مرحله اول 5%، مرحله دوم 24%، معلولیت دادند.

اشرف عظیما - سال 1362 عضو نیروی ذخیره پاسدار افتخاری کمیته انقلاب اسلامی منطقه اسلام شهر بودم درتاریخ 19/11/1362با  داشتن برگ ماموریت در حین انجام وظیفه از ناحیه مچ دست راست مورد اثابت گلوله تفنگ قرارگرفته، مجروح  شدم.

سال 65 خدمت سربازی رفتم، بعد از اتمام خدمت، سال 86 با مدارک بیمارستانی که دارم از طریق نیروی انتظامی (ناجا) به کمسیون  شورای عالی پزشکی ناجا جهت تعیین درصد معرفی شدم. مرحله اول 5%، مرحله دوم 24%، معلولیت دادند.

به علت اینکه بیماری جسمی و ناراحتی اعصاب و روان دارم و از طرفی هم ازبابت مجروحیت دست راستم، دستم همیشه بی حس  بوده، درد شدیدی دارد. به همین دلیل توان هزینه خانواده ام را ندارم.   

 من هم برای آب و خاک کشورم و برای به ثمر رساندن انقلاب اسلامی تلاش کردم و از این بابت خوشحال هستم. نیروهای کمیته ای اولین خدمت گزاران اتقلاب بودند. بنده آن زمان بسیج کمیته بودم و هم اکنون هم عضو فعال یسیج پایگاه سیدالشهداء (ع) صباشهر می باشم، از جایی هم حق و حقوقی دریافت نمی کنم.

تقاضا دارم پرونده اینجانب را برسی و در صورت امکان، دستور رسیدگی فرمایید. 

ضمنا" چند روز پیش، از طریق بنیاد شهید شهریار موضوع این پرونده را پیگیری کردم که گفتند بنیاد شهید مرکز با همکاری ستاد نیروی انتظامی ناجا، به ما نامه ای بزنند تا برایت پرونده تشکیل داده و به کمیسیون بفرستیم.    

پرونده مجروحیت دستم در ستاد نیروی انتظامی شهریار، قسمت ایثارگران موجود  است.   

با تشکر

کد خبرنگار: 20
اینستاگرام
هم شیمیائی وهم موج انفجار در دومرحله
چشمهام بشدت ضعیف شده وگاها نمیبینم،
کمیسیون یکدفعه سال 84رفتم،
سال 88هم رفتم پزشک کمیسیون گفت بیا تهران
آیا همان استان نمیشد اظهار نظر بفرمایند
نسبت به بعضی اشخاص باید حداقل پنجاه درصد جانبازی داشته باشم
نمیدونم حتما باپرونده سازی شدند ایثارگر
وگرنه ما جبهه ایها حداقل همرزمانم رو میبینم به هیچکدومشون با توجه به مشکلات جسمی وروحی عدیده یا درصد ندارند یا کم درصدند
ازکجاشروع کنم اینقدردرد دارم واقعا نمیدانم چه جوری دردم رابگویم ایا بیننده خواننده ای هست برای اولین بارسال ۹۱رفتم تنهافرزندم را درمدرسه شاهد ثبت نامش کنم مسعول مدرسه فرمودندهرکس میاد اینجا میگوید من جانبازم ان لحظه چه گذشت برسرباز ژاندارمری یاد ان روزافتادم که گردان آموزشی تمام شده بود وکل گردان را به خط کرده بودند یادش بخیر فرمانده پادگان آموزشی سرهنگ پارسا بعدازکلی سخنرانی فرمودند کسانی داوطلب جبهه هستند بلند شوند بیایند اینطرف به تمام مقدسات قسم فقط مادو نفر بودیم که داوطلبانه بلند شدیم آمدیم ان طرف که سرهنگ فرموده بوداگربخواهم کل ماجراهابگویم مطمعنم کتاب سال میشودبگذریم رفتم جبهه همان جایی دوست داشتم خط مقدم پل نوخرمشهر لب رودخانه اروند اینطرف گمرک خرمشهرسمت راست شلمچه روبروی پتروشیمی بصره چه روزهای زیبایی یادان روزهابخیردرمورخه۶.۸.۶۲درتکی که روی عراق داشتیم شیمیایی زدند قبل ازعملیات خیبردرآن زمان که هنوز ش.م.ره برای نیروهای ایران جانیفتاده بود وقتی مارابردند بیمارستان اهوازمعذرت میخواهم پمادچشمی به مادادند خلاصه اولین مصیبت من شروع شد بازدرعملیاتی که عراقیهابه یک گروهان به لشکر۷۷حمله کرده بودند وکلی ازنیروهارا س .ب بودند ازگردان مانیروهای داوطلب چه دماری ازعراقیهادرآوردیم یادش بخیربازهم عراقیهای نامردشمیایی زدند ودومرتبه دچارمصیبت شیمیایی گردیدم درپایان سال۶۲نمیدانم برج ۱۱یا۱۲بودکه گردان عازم موسیان ایران زبیدات عراق گردید وجهنم واقعی امثالهم که سربازان قدیمی وبی باک گردان بودیم هرحمله یاتک ماداوطلبان همیشه آماده بودیم خلاصه پایان شروشوری من هم داشت به پایانش نزدیک میشد بالاخره رسید درمورخه ۳۰.۱۲.۶۲چندساعت مانده بود که بپایان برسد یک خمپاره ۸۲به ماشین من اصابت میکند متاسفانه دونفری همراه من بودند شهید میشوند من دراثرموج ازماشین پرت میشوم بااجازه تعدادی ترکش درسرم و۸عددمانده درسرو۳عدددرکمرم وبعداز۲۸سال که به کمیسیون بعدازکلی ازاهوازگرفته ورفتن به مشهد وآمدن به کمیسیون ناجا ایران وبادردهای وحشتناکی درکمرم آقای محترمی درکمیسیون نامه ایی حدود دو سال قبل که شماشامل بیمه ناجانمیشویدشمابگوییدچه کنم بااین همه نامردمی چون ماجرا زیاد است این چکیده ایی ازروزگارم بود ناراحتهای فعلی کم نورشدن چشمهایم دردکمر تنگی نخاع وناراحتیهایی که چه بگویم
بسمه تعالی
پرسنل ناجا جز افرادانی هستند که در مناطق عملیاتی شمالغرب و جنوب غرب خدمت و رنج زیادی کشیدند واز مرز بوم کشور دفاع کردند اما چه کنیم که پدرمان میبایستی با التماس وخواهشانه از دولتمردان جانبازی بخواهد این درد ماست که آنهایی که خدمت کردند در گوشه خانه ها تو بستر بیماری افتادند ویا فوت کردند و رفتند اما افرادی هستند که ...
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi