شناسه خبر : 58290
یکشنبه 13 اسفند 1396 , 09:25
اشتراک گذاری در :
عکس روز

سربلند در قیامت

مجروح شده بود. یک‌بار دیدم که آیینه کوچکی به دست گرفته و توی آن صورتش را نگاه می‌کند! انگار اثر ترکشی که روی صورتش مانده بود را برانداز می‌کرد! موهایش را شانه زد و دوباره به خودش نگاه کرد!

برای دلداری‌اش گفتم: «مادر جان! این مجروحیت مختصر چیزی نیست. ناراحت نباش که زشت شدی؛ وقتی بزرگتر بشی صورتت چاق می‌شه و دیگه اثر ترکش دیده نمی‌شه.»

همان طور که توی آیینه نگاه می‌کرد گفت: «اتفاقاً خوشحالم که همین اثر ترکش روی بدنم هست.»
متعجب ماندم! ادامه داد: «فردای قیامت با همین اثر ترکش پیش حضرت زهرا(س) سربلند هستم.»
دلم لرزید! انگار هنوز پسرم را خوب نشناخته بودم! من به چه فکر می‌کردم و جلیل توی چه فکرهایی بود!

 

* خاطره‌ای از شهید جلیل گندمکار
* راوی: مادر شهید

اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi