شناسه خبر : 58308
دوشنبه 14 اسفند 1396 , 11:57
اشتراک گذاری در :
عکس روز

خاطراتی کوتاه از شهید قبادی:

وقتی شهید" محمدقبادی" به آسایشگاه منتقل شد

بعضی وقت ها باهم گریه می کردیم و یه وقتهایی هم یواشکی و به دور از چشم باغبانی که درختان حیاط و میوه هاش به جونش بند بودن، میوه می چیدیم

محمد به آسایشگاه منتقل شد...
تقریبا هر روز کنارش بودم.
دو چیز برام جالب بود. خونه ارتشبد طوفانیان که به عمرم خونه به اون قشنگی ندیده بودم، و این همه جانباز قطع نخاعی.
کم کم داشتیم به شرایط جدید محمد عادت می کردیم.

فکر کنم یه روز در میان میرفتیم فیزیوتراپی.
محمد خیلی زود با شرایط جدیدش منطبق شده بود. اولش ویلچر سواری براش سخت بود اما به مرور داشت حرفه ای می شد.
یه روز که رفتم آسایشگاه جلوم چند تا تک چرخ و دور در جا زد، خیلی خندیدیم. بعد از ظهرها می رفتیم محوطه حیاط و صحبت می کردیم. بعضی وقت ها باهم گریه می کردیم و یه وقتهایی هم یواشکی و به دور از چشم باغبانی که درختان حیاط و میوه هاش به جونش بند بودن، میوه می چیدیم.
منم کارم شده بود ملاقاتی بردن براشون تا از تنهایی در بیان.
مادران شهدا رو می بردم.
یه روز مادر حاج آقا قهرمان نژاد رو هم بردم.
از شهرستان ابهر کاروان می آوردم و دوستانی از جهاد شهرستان خدابنده به سرپرستی آقای گنج خانلو رییس جهاد سازندگیش.

به روایت اصغر طایفه سلمانی

کد خبرنگار: 23
اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi