شناسه خبر : 58923
یکشنبه 09 ارديبهشت 1397 , 12:05
اشتراک گذاری در :
عکس روز

خودمان را به کمتر از بهشت نفروشیم

حضرت علی(ع) در حکمت ۴۵۶ نهج البلاغه می فرمایند: «انّه لیس لاَنفُسکم ثَمنٌ الاّ الجّنة فلاتَبیعوها الاّ بها. بدانید که جان شما هیچ بهایى جز بهشت ندارد. پس آن را به کمتر از بهشت نفروشید.»

جانباز رمضانعلی کاوسی -  حضرت علی(ع) در حکمت 456 نهج البلاغه می فرمایند: «انّه لیس لاَنفُسکم ثَمنٌ الاّ الجّنة فلاتَبیعوها الاّ بها. بدانید که جان شما هیچ بهایى جز بهشت ندارد. پس آن را به کمتر از بهشت نفروشید.»
اگر به عمق این حدیث فکر کنیم نکات ارزشمندی در کلام امام(ع) نهفته که می تواند برای همهٔ ما راهگشا باشد. در این حدیث زیبا ارزش وجودیِ ما با بهشت مقایسه شده است. هرچه ما مسلمان ها در راه رسیدن به بهشت کم بگذاریم در حق خودمان کوتاهی کرده ایم.
خداوند در قرآن مجید از ما به عنوان خلیفهٔ خودش در روی زمین یاد کرده است. حضرت حق به نحوی حساب شده و با تدبیر انسان ها را خلق کرده که همه استعداد خلیفه شدن را دارند. متأسفانه در عصر و زمان کنونی بسیاری از ما انسانها به حدی در ورطهٔ سقوط قرار گرفته ایم که نه تنها خلیفهٔ خداوند نشده ایم بلکه از حیوان هم پست تر شده ایم. خداوند در سورهٔ اعراف آیهٔ 179می فرماید: «أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ. اینها مثل چهارپایانند بلکه بدتر.»
به استناد آیات قرآن و روایات معصومین(ع)، بهشت و دوزخ دو وعدهٔ حتمی و اجتناب ناپذیر برای پایان زندگی ما انسانهاست. انسان های حسابگر و عاقل در این وعدهٔ صریح خداوند شک نمی کنند. اگر مرگ پایان زندگی باشد و اگر معاد و قیامتی در کار نباشد، می-شود خلقت بشر را نعوذ باالله یکی از کارهای بیهوده خداوند تلقی کرد. می شود کار خداوند را به کوزه گری تشبیه کرد که کوزه های زیادی می سازد، وقتی کوزه ها با حرارت آفتاب خشک شد، آنها را بر زمین می کوبد و خُرد می کند.
خداوند هیچ بنده ای را بیهوده نیافریده. همهٔ ما انسان ها مِلک خداوند هستیم. هیچ مالکی زیان ملک خود را نمی خواهد. باید تلاش همهٔ ما بر این مبنا باشد که امضای خداوند پای اتفاقاتی که رقم می زنیم قرار گیرد. همهٔ ما برای موفق شدن و انسان کامل شدن نیاز به الگو و اسوه داریم. ائمهٔ اطهار(ع) بهترین اسوه های روی زمینند. دل های ائمه صاف و شفاف است؛ دل های ما غبارآلود. بهترین روش برای زدودن غبار از دل اقتدا به ائمهٔ اطهار(ع) است. حضرت حافظ هم می گوید:
دل که آیینهٔ شاهیست غباری دارد
از خدا می طلبم صحبت روشن رایی
تمام بحث های معاد، سرانجام به یکی از دو نقطهٔ بهشت و یا دوزخ ختم می شود. بهشت یعنی کانون انواع مواهب و نعمتهای الهی اعم از معنوی و مادی، و دوزخ یعنی کانون انواع رنج ها و محرومیت ها. جهنم وعده گاه شیطان و پیروان اوست. باید بپذیریم که شیطان صبور است و سر راه تک تک ما نشسته تا گمراهمان کند. طبق آیات و روایات، بهشت و جهنم دو وعده حتمی، دو واقعیت تکان دهنده و تخلف ناپذیر خداوند در قیامت است. آنها که در این واقعیت عظیم تشکیک کرده و یا تحقق آن را خیالی بیش فرض نمی کنند، بزودی حقیقت آن را در خواهند یافت.
حضرت علی(ع) در خطبهٔ 16 نهج البلاغه می فرماید: «هان ای مردم، گناهان چون اسبان سرکش ‏اند که سوارکارانِ بی ‏لگام بر آنها نشسته‏ اند و سرانجام به جهنّم سقوط خواهند کرد. ولی تقوا، مَرکَب رام و رهواری است که زمام آن به دست راکب آن است و به سلامت به مینو(بهشت) درآید.»
گناه شیرینی خاص خودش را دارد، اما شیرینی گناه آنی و زودگذر است. وقتی شرایطی فراهم شد که عنقریب در ورطهٔ گناه بیفتیم، باید صبور باشیم و عاقبت کار را ببینیم. آخر و سرانجام معصیت به جهنم ختم می شود. انسان عاقل قبل از آلوده شدن به گناه صبر می کند و به اصطلاح ترمز نفْس سرکش خود را می کشد.

کد خبرنگار: 19
اینستاگرام
ازتون خیلی ناراحتم . شما که از این مطالبا می ذارید ؟ پس اقلا عامل به آن باشید لم تقولون مالا تفعلون . من حالیم نیست چند روز دیگه میام دست ساقی رو بگیرم ، ببرم . می خواد دکتر باشه می خواد نباشه . فقط ساقی باشد .
مسخرشو دراوردید ؟ شورشو دراوردید ؟
می دونم چکار کردید حالا موندین توش ؟ شماها هم بعلللللللللله !
دیدید منم از همون روز که بهم گفتید دستت انداختن فهمیدم با چه جماعت تخس تر از خودم رو به رو شدم !
به خاطر اون گریه و ناله اون روزم کلی بهم خندیدید ... نه !
زهر مار و آره ! نیشاتو ببند نیفته رو زمین !
مگه من باهاتون شوخی داشتم ؟ این که ادعای فضلش می کنه کیه ؟ از هر چهار جمله ای که میگه سه تاش همونه که من شخصا به شما گفتم ؟ واقعا که ؟
اصلن فکر نمی کردید من اینجوری به این خوبی بیام جلو ... فکر کردید حالا یه کاری برای گذران وقت می دید دستش ... ولی نفهمیدید من پی چه آمده بودم ؟
حالا با این حرفها می خواهید منو بپیچونید . هر کاری کنید عین اون یه بار که مجبور شدم و اثرش عین چی مونده تو دل کینه ای شما نمیشه ؟
صد بار توضیح دادم حکایت چی بود . اما فکر کنم حسابی رو دست خوردید .
حالام من مثل همه اون گندکاری هایی که دوستای دیگتون کرد و من مجبور شدم لال مونی بگیرم ، اینبار رو شیرین کاری عقل شما هم ساکت میشم . اما من الان اومدم دنبال ساقی .
ساقی من باید ساقی اصل باشه ... ساقی رو رد کنید بیاد ... بخدا لجمو دربیارید میام گوشتونو جلوی بچه هاتون می کشم که مایه عبرت بشه ... شوخی دارم باهاتون مگه!
قشنگ بهم بگید این فکر که به عقل جن نمی رسید از کجا به عقل شما رسید ؟ حالا من چکار کنم ؟ نفهمیدید کار داره در سطح ملی انجام میشه ؟ لوس بازیا چی بود ؟ حالا من چکار کنم . خدا رو شکر تلگرامم به آخر خط رسید . دیدید فقط به ذهن من می رسید تا ده تا سیم کارت باطل کنم تا چیک و پیک شما رو دربیارم .
اگه بهاتون فقط بهشته زنگ بزن بگو چی شده ... بذار همه چی پاک و مطهر بمونه ... بهشتی ها فقط اهل شوخی درستن . خب حالا که شرایط جور دیگه شده بدون شوخی بیایید بگید چی شده تا یه خاکی به سرم بریزم و برای لوس بازی شماها فیلم نامه بنویسم !
.....!!!!
حکایتی جالب و آموزنده:
زنی غمگین و افسرده نزد حکیمی آمد و از همسرش گله کرد و گفت: “همسر من خود را مرید و شاگرد مردی می‌داند که ادعا دارد با دنیاهای دیگر در ارتباط است و از آینده خبر دارد. این مرد که الان استاد شوهر من شده هر هفته سکه‌ای طلا از شوهرم می‌ستاند و به او گفته که هر چه زودتر با یک دختر جوان ازدواج کند و بخش زیادی از اموال خود را به این دختر ببخشد! و شوهرم قید همه سال‌هایی را که با هم بوده‌ایم زده است و می‌گوید نمی‌تواند از حرف استادش سرپیچی کند و مجبور است طبق دستورات استاد سراغ زن دوم و جوان برود.”

حکیم تبسمی کرد و به زن گفت: “چاره این کار بسیار ساده است. استاد تقلبی که می‌گویی بنده پول و سکه است. چند سکه طلا بردار و با واسطه به استاد قلابی برسان و به او بگو به شوهرت بگوید اوضاع آسمان قمر در عقرب شده و دیگر ازدواج با آن دختر جوان به صلاح او نیست و بهتر است شوهرت نصف ثروتش را به تو ببخشد تا از نفرین زمین و آسمان جان سالم به در برد! ببین چه اتفاقی می‌افتد!”

چند روز بعد زن با خوشحالی نزد حکیم آمد و گفت: “ظاهرا سکه‌های طلا کار خودش را کرد. چون شب گذشته شوهرم با عصبانیت نزد من آمد و شروع کرد به بد گفتن و دشنام دادن به استاد تقلبی و گفت که او عقلش را از دست داده و گفته است که اموالش را باید با من که همسرش هستم نصف کنم. بعد هم با قیافه‌ای حق‌به‌جانب گفت که از این به بعد دیگر حرف استاد تقلبی و بی‌خردش را گوش نمی‌کند!”

حکیم تبسمی کرد و گفت: “تا بوده همین بوده است. شوهر تو تا موقعی نصایح استاد تقلبی را اطاعت می‌کرد که به نفعش بود. وقتی فهمید اوضاع برگشته و دستورات جدید استاد تعهدآور و پرهزینه شده، بلافاصله از او رویگردان شد و دیگر به سراغش نرفت. همسرت استادش را به طور مشروط پذیرفته بود. این را باید از همان روز اول می‌فهمیدی!”
تلنگر


.
خود کیستی ای مرده ای بی درد؟..
که تنها....
.
.راستی
.
چندی است به ایمان شما نان نرسیده است...


مواظب خودمان و روح انسانی ! و انسانیت خویشتن و دیگران باشیم!...

مواظب نوشته ها و گفتارمان باشیم....

مراقب اوضاع و احوال دنیا و آخرت خویش باشیم....

مراقب باشیم که:
آرمان مقدس شهیدان...
و
عدالت و عدالتخواهان باشیم....

هر چه نابسامانی است، نتیجه دوری مسئولین و مردم از خداوند و به محاق رفتن یاد و نام شهیدان و ایثارگران است...

دوباره برای احیا انقلاب اسلامی و زنده شدن اهداف بزرگ انقلاب مستضعفان باید به صحیفه نور خمینی کبیر رجوع نمائیم....
دبیر ادبیاتی می گفت:
این روزها بد جوری از این نسل جدید درمانده شده ام!!

سالها ی پیش وقتی به درس لیلی و مجنون می رسیدم و با حسی شاعرانه داستان این دو دلداده را تعریف میکردم قطره اشکی از چشم دانش آموزی جاری میشد...

یا به مرگ سهراب که میرسیدم همیشه اندوه وصف نشدنی را در چهره ی دانش آموزانم میدیدم .

همیشه قبل از عید اگر برای فراش مدرسه از بچه ها عیدی طلب میکردم خیلی ها داوطلب بودند و خودشان پیش قدم....

و امسال وقتی عیدی برای پیرمرد خدمتگزار خواستم تازه بعد از یک سخنرانی جگر سوز و جگر دوز هیچ کس حتی دستی بلند نکرد...

وقتی به مرگ سهراب رسیدم یکی از آخر کلاس فریاد زد چه احمقانه چرا رستم خودش را به سهراب معرفی نکرد که این اتفاق نیفتد و نه تنها بچه ها ناراحت نشدند که رستم بیچاره و سهراب به نادانی و حماقت هم نسبت داده شدند.....

وقتی شعر لیلی و مجنون را با اشتیاق در کلاس خواندم و از جنون مجنون از فراق لیلی گفتم

یکی پرسید لیلی خیلی قشنگ بود؟
گفتم از دیده ی مجنون بله ولی دختری سیاه چهره بود و زیبایی نداشت.
این بار نه یک نفر که کل کلاس روان شناسانه به این نتیجه رسیدند که قیس بنی عامر از اول دیوانه بوده عقل درست حسابی نداشته که عاشق یک دختر زشت شده،
تازه به خاطر او سر به بیابان هم گذاشته.....

خلاصه گیج و مات از کلاس درس بیرون آمدم و ماندم که باید به این نسل جدید چه درسی داد که به تمسخر نگیرند و بدون فکر قضاوت نکنند....

ماندم که این نسل کجا می خواهند صبوری و از خود گذشتگی را بیاموزند....
نسلی که از جان گذشتن در راه عشق برایشان نامفهوم،
کمک به همنوع برایشان بی اهمیت،
مرگ پسر به دست پدر از نوع حماقت است....

امروز به این نتیجه رسیدم که باید پدر مادر های جوان که بچه های کوچک دارند از همین الان جایی در خانه سالمندان برای خودشان رزرو کنند.
این نسل تنها آباد کننده خانه سالمندان خواهند بود...

برای انهدام یک تمدن سه چیز را باید منهدم کرد
اول خانواده
دوم نظام آموزشی
و سوم الگوها
برای اولی منزلت زن را باید شکست.
برای دومی منزلت معلم.
و برای سومی منزلت بزرگان و اسطوره ها....

دبیر بازنشسته کیان صارمی!!

(السلام علیک یا ابا عبدالله)

***

- ما خلیفه ی خداییم، مثل خدا باشیم، قابل دسترس در همه جا و همه گاه.

- آنکه خدا را از زندگیش سانسور کند همیشه دچار خود سانسوری خواهد بود.

- خدا از آن کس که روزهایش بیهوده می گذرد، نمی گذرد.

- بیهوده گفته اند و به امامان(,علیهم الصلوات) نسبت داده اند:که تنها «قطره اشکی به اندازه بال مگس!برای مصیبت ..سیدالشهدا(علیه السلام)..بدون اقتدا به آنها(ع) باعث نجات است، تنها «اطاعت و پیروی از امام حسین(ع) و عزادری با بصیرت است که مورد رضایت خداست» و سبب نجات و کسب توفیق شفاعت می شود.

- روزی که خدا همه چیز را قسمت کرد، خود را به خوبان بخشید. ..

- برای اثبات کوری کافیست که انسان چشم های نگران خدا را نبیند.

- شکسته های دلت را به بازار خدا ببر، خدا، خود بهای شکسته دلان است.

- به چشم های خود دروغ نگوییم، خدا دیدنی است.

- چشم هایی که خدا را نبینند، دو گودال مخوفند که بر صورت انسان دهن باز کرده اند.

- امروز از دیروز به مرگ نزدیک تریم به خدا چطور؟

-اگر از خدا بپرسید کیستی؟ در جواب «ما» را معرفی خواهد کرد! ما بهترین معرف خداییم، آیا اگر از ما بپرسند کیستی؟ خدا را معرفی خواهیم کرد؟

- وقتی خدا هست هیچ دلیلی برای ناامیدی نیست.

- آسمان، چشم آبی خداست، نگران همیشه ی من و تو.

- خداوند سند آسمان را به نام کسانی که در زمین به دنبال زیاده طلبی و دنیا دوستی!!نیستند امضا کرده است..

- خدایا پستی دنیا و ناپایداری روزگار را همیشه در نظرم جلوه گرساز تا فریب زرق و برق عالم خاکی مرا از یاد تو دور نکند.....

منبع: وبلاگ روستای طارق
بعد از نمایش یک فیلم ایرانی، با دوستان خارجی نشسته بودیم به گفتگو
يكيشان پرسيد:
آن پسرک سر چهار راه چه می‌فروخت؟ مواد مخدر بود يا...
من پاسخ دادم فال می‌فروخت
پرسيد فال چيه؟
گفتم شعر،
شعرهای شاعر بزرگمان حافظ
با هيجان گفت: يعنی شما از كشوری می‌آييد كه در خيابان‌هايش شعر می‌فروشند و مردم عادی پول می‌دهند و شعر می‌خرند؟؟!!
می‌رفت سر ميزهای مختلف و با شگفتی اين را به همه می‌گفت!
و اين يعنی زاويه‌ی ديد؛
يكی سياهی می‌بيند و یکی زیبایی!

از خاطرات اصغر فرهادی،
خاطره اصغر فرهادی خوب بود.
اما فیلمهایش سیاه نمایی از کلیت اطران و ایرانی و دیدن فقط زشتی هاست..
او هنرمندی خوب و تواناست ولی صد حیف که با پول کشور قطر و شاهزادگانش فیلمی برای تخریب چهره ایران ساخت.. و اینگونه فیلمها را هر کارگردانی بسازد به او جایزا می دهند..
با فرهنگ ایران زمین بازی نکن آقای فرهادی....
انتقاد از اوضاع با سیاه نمایی و تمسخر فرق دارد.
سلام تو تدبر در سوره توحید فرموده بودن منظور امام علی علیه السلام از این سخن این هستش که انسان باید هدف تمام کار های خودش رو خدا قرار بده و هر اتفاقی که میافته به دست خداست اگه آدم پیشرفت میکنه از لطف خدا و اگه سختی ای براش به وجود میاد امتحانیه از سوی خدا و هدف همه باید خدا باشه، نباید اگر کار خوبی انجام میدیم نیت اصلی ما بهشت باشه بلکه آفریننده بهشت باشه
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi