29 اسفند 1402 / ۰۹ رمضان ۱۴۴۵
شناسه خبر : 58980
شنبه 15 ارديبهشت 1397 , 14:21
شنبه 15 ارديبهشت 1397 , 14:21
پربیننده های امروز
مقاله و یادداشت
بهارِ دوستی، خانه ای درخورد دیجیتالیسم
سید مهدی حسینی
نکاتی پیرامون قبل و بعد از انتخابات
امانالله دهقان فرد
بازگشت قدرت به صحن منَشاء تحولات بزرگ
سیدمحمدرضا میرشمسی
منافع ملی، بزرگی و مجازی سازی
سید مهدی حسینی
همراهی با مردم یا همکاری با دشمن؟!
حسین شریعتمداری
تاوانی که شیعیان عربستان برای اعتقادات خود می پردازند
مطالعات خلیج فارس
سخنی برای بعد از این
سید محمدرضا میرشمسی
ادبیات ایثار و شهادت
گزارش و گفت و گو
دیدار چهره به چهره جانبازان با نسل جوان در اهواز
همزمان با اعیاد شعبانیه، به مناسبت روز پاسدار و روز جانباز، طی مراسمی در دبیرستان شاهد عفاف اهواز از مقام شامخ جانبازانی که فرزندانشان در این مدرسه مشغول به تحصیل هستند تجلیل به عمل آمد.
فاش نیوز - همزمان با اعیاد شعبانیه، به مناسبت روز پاسدار و روز جانباز مراسمی با حضور کارکنان بنیاد شهید منطقه و مدیران آموزش و پرورش در دبیرستان شاهد عفاف اهواز برگزار گردید و از مقام شامخ جانبازانی که فرزندانشان در این مدرسه مشغول به تحصیل هستند تجلیل به عمل آمد.
زیبایی این مراسم به یادماندنی و پرشور از آن جهت بود که دانش آموزان دبیرستان از نزدیک با اسوه های صبر و مقاومت دیدار کردند و از حماسه شورآفرینشان در هشت سال دفاع مقدس مطلع شدند.
لازم به ذکر است که 22 جانباز و آزاده سرافراز در این مراسم حضور داشتند. دیدار چهره به چهره نسل جوان با جانبازان معزز یکی از روش های برجسته برای نشر ارزش های دفاع مقدس و شهادت می باشد.
گزارش از جعفری
کد خبرنگار: 17
نظری بگذارید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
زنگ خاطره
مثل گندم درویمان کردند
علی کرمی
روایتی از فوتبال پیرمردها مقابل دشمن بعثی
محمدعلی نوریان
روزی که فرمانده ارتش به پای پدرش افتاد
خواهر شهید
وقتی سربازان بعثی به ایرانیها التماس کردند
کتاب خاکریزوخاطره
معرفی کتاب
زيرِ گوشِ دلم هزاران بار
خواندم از عشق برحذر باشد
خيرهسر يكنفس مرا نشنيد
حال بگذار خون جگر باشد
این لجوج،این صمیمی،این ساده،
خون نمیشد اگر، نمیفهمید
زود جا باز میکند در دل
عشق هر قدر مختصر باشد
من و دل هر چه نابلد بودیم
عشق در کارِ خویش وارد بود
من و دل را نخوانده از بر داشت
تا نگاهش به دور و بر باشد
آمد و با خودش دلم را برد
در دلِ کوچه های حیرانی
مانده ام با خودم؛ چرا آمد؟
او که میخواست رهگذر باشد
با بهار آمدی به دیدارم
با بهار از کنارِ من رفتی
گلِ من! فرصتِ تماشایت
کاش میشد که بیشتر باشد
قول دادی که سالِ آینده
با بهاری دوباره، برگردی
سالِ آینده ما اگر باشیم
سالِ آینده ای اگر باشد
سفرت خوش گلِ همیشه بهار!
با تو بودن معاصرِ من نیست
این خزانی، سرشتش این گونهست:
عمرها بی تو در سفر باشد«°_°»
شُکرِ او که همیشه در همه حال
جای شکرِ عنایتش باقیست
عینِ شُکرست اینکه ابرِ بهار
چشمهایش همیشه تر باشد
ما که در کنجِ غربتی ابری
هی خبرهای داغ میشنویم
روزیِ صبحِ آسمانِ شما
قاصدکهای خوشخبر باشد
کلماتِ مرا نمی شنوی؟
دوست داری که بیصدا باشم؟
با تو بی واژه حرف خواهم زد
باز گوشَت به من اگر باشد
تو زبانِ سکوت را بلدی،
بلدی بشنوی سکوتِ مرا
من سکوتم، تو بشنو و بگذار
گوشِ اهلِ زمانه کر باشد: ...