شناسه خبر : 59032
دوشنبه 17 ارديبهشت 1397 , 16:06
اشتراک گذاری در :
عکس روز

زن، معلم، اسطوره

رزمنده ش -  دبیر ادبیاتی می گفت: این روزها بد جوری از این نسل جدید درمانده شده ام! سال ها ی پیش وقتی به درس لیلی و مجنون می رسیدم و با حسی شاعرانه داستان این دو دلداده را تعریف می کردم قطره اشکی از چشم دانش آموزی جاری می شد... یا به مرگ سهراب که می رسیدم همیشه اندوه وصف نشدنی را در چهره ی دانش آموزانم می دیدم. همیشه قبل از عید اگر برای فراش مدرسه از بچه ها عیدی طلب می کردم خیلی ها داوطلب بودند و خودشان پیشقدم....

امسال وقتی عیدی برای پیرمرد خدمتگزار خواستم تازه بعد از یک سخنرانی جگر سوز و جگر دوز هیچ کس حتی دستی بلند نکرد... وقتی به مرگ سهراب رسیدم یکی از آخر کلاس فریاد زد چه احمقانه چرا رستم خودش را به سهراب معرفی نکرد که این اتفاق نیفتد و نه تنها بچه ها ناراحت نشدند که رستم بیچاره و سهراب به نادانی و حماقت هم نسبت داده شدند..... وقتی شعر لیلی و مجنون را با اشتیاق در کلاس خواندم و از جنون مجنون از فراق لیلی گفتم یکی پرسید لیلی خیلی قشنگ بود، گفتم از دیده ی مجنون بله ولی دختری سیاه چهره بود و زیبایی نداشت. این بار نه یک نفر که کل کلاس روانشناسانه به این نتیجه رسیدند که قیس بنی عامر از اول دیوانه بوده، عقل درست حسابی نداشته که عاشق یک دختر زشت شده، تازه به خاطر او سر به بیابان هم گذاشته.....

خلاصه گیج و مات از کلاس درس بیرون آمدم و ماندم که باید به این نسل جدید چه درسی داد که به تمسخر نگیرند و بدون فکر قضاوت نکنند.... ماندم که این نسل کجا می خواهند صبوری و از خود گذشتگی را بیاموزند....، نسلی که از جان گذشتن در راه عشق برایشان نامفهوم، کمک به همنوع برایشان بی اهمیت، مرگ پسر به دست پدر از نوع حماقت است.... امروز به این نتیجه رسیدم که باید پدر مادرهای جوان که بچه های کوچک دارند از همین الان جایی در خانه سالمندان برای خودشان رزرو کنند. این نسل تنها آباد کننده خانه سالمندان خواهند بود...

برای انهدام یک تمدن سه چیز را باید منهدم کرد: اول خانواده، دوم نظام آموزشی و سوم الگوها. برای اولی منزلت زن را باید شکست، برای دومی منزلت معلم را و برای سومی منزلت بزرگان و اسطوره ها را.... دبیر بازنشسته کیان صارمی

کد خبرنگار: 19
اینستاگرام
با سلام و تشکر از مطب بسیار عالی اتان
یادم هست زمان ما دانش اموزان آنقدر پیگر لیلی و مجنون بودند که معلم عزیز مان کتاب لیلی و مجنون را با زبان شعر نو نوشت، تا دانش اموزان از خواندن این داستان لذت ببرند .
اطمینان دارم تنها کشورهایی توسعه می باند که به اموزش و پرورش بها بدهند ، ولی متاسفانه بودجه این وزارتخانه کمترین است .
مرد میانسالی در محله ی ما زندگی میکند که من از بچگی اورا میشناسم
آدم تو دار و خنده روییست...

همیشه صورتش سه تیغ و پیراهن شاد میپوشد...

او حتی محرم هم پیرهن سفید میپوشه...

من هرگز اونو توی هیأت و مسجد و امامزاده ها ندیدم..
به قول بابام اصلا شاید کافر باشه...

ولی هیچوقت کسی ازش بدی ندیده سرش تو کار خودشه...

زنش هم تقریبا حجاب آنچنانی نداره خیلی عادی میپوشه...
همیشه دوست داشتم بدونم که چرا اهل مسجد و هیأت نیست...

تا اینکه یه روز دل و به دریا زدم و توی یه مسیر که با هم بودیم ازش پرسیدم آقا رضا دوست داری یه سفر بری خونه ی خدا...

با خنده گفت تو چی، دوست داری؟
گفتم آره چرا که نه؟

بابام هم همیشه حسرت حج رفتن و کربلا رو داره..
گفت انشالا نصیبش میشه...

گفتم جوابمو ندادی دوست داری بری؟
گفت من خونه ی خدا زیاد رفتم ...
اصلا هم حسرتش رو ندارم..گ

چشام داشت از کاسه در میومد پرسیدم شوخی میکنی؟
گفت شوخی چرا؟
گفتم آخه ندیدم کسی تو محل بگه شما حج رفته باشید ...

گفت شما پرسیدید خونه ی خدا ،منم گفتم آره زیاد رفتم ،اگه بخوای تو رو هم میبرم...

خندم گرفت گفتم چطور..
گفت کاری نداره فردا صبح آماده باش ببرمت خونه ی خدا..اونجا خیلیا هستن خدا هم منتظره دیدنمونه...

شب تا صبح خوابم نبرد، همش فکر میکردم چه فکرایی تو سرشه...

صبح که شد رفتم در خونشون و صداش زدم و اونم با صورت تراشیده و پیرهن شاد و موهای براق اومد بیرون و با ماشینش رفتیم...

وسط راه پرسیدم میخای ببریم امامزاده درسته؟
گفت به زودی میبینی...

با هزاران سوال بی جواب توی سرم سکوت کردم تا اینکه رسیدیم به آسایشگاه بچه های بی سر پرست...

داشتم شاخ در میاوردم فقط نگاه میکردم..

همینکه رفتیم داخل بچه ها دویدند بغل آقا رضا و اونو عمو صدا میزدن آقا رضا هم از وسایلی که تو مسیر خریده بود بهشون میداد وصدای خنده ی بچه ها بلند شد...

آقا رضا برگشت طرف من و گفت اینم خونه ی خدا ،دیدی که چقدر خونش نزدیکه...ادامه داد:
خدا توی اسایشگاه سالمندان..
خدا توی آسایشگاه معلولان ذهنی...
توی بیمارستانهای کودکان ...
توی آسایشگاهجانبازان...
توی مراکز نگهداری کودکان بی سرپرست ... توی مراکز درمانی بیماریهای خاص ...
و حتی حتی جاییه که ما به کودکان خیابانی گل و کتاب و آبمیوه میدیم
ووو.....همیشه چشم به راهه...

چرا میزان اعتقادات مردم را از ظاهر تشخیص میدهید؟
چرا همش فکر میکنید خدا توی امامزاده ها و مساجده...

بهشت من زمانیست که خنده ی از ته دل این انسانها را میبینم..
خانه های خدا خیلی نزدیکتره از اونی که شما تصور می کنین..

دل خوش از آنيم که حج ميرويم
غافل از آنيم که کج ميرويم

کعبه به ديدار خدا ميرويم
او که همينجاست کجا ميرويم؟!

حج بخدا جز به دل پاک نيست
شستن غم از دل غمناک نيست

دين که به تسبيح و سر وريش نيست
هرکه علي گفت که درويش نيست

صبح به صبح در پي مکر و فريب
شب همه شب گريه و امن يجيب!
برادر رزمنده
کنه حرف شما درست اما این نکات فراموش نشه
ابتدا اینکه بدانید که اعمالی که به خاطر رضایت خدا باشد، مقرب است وگرنه همینطوری بدون مهم بودن رضایت الهی کاری کردن، کار بدی نیست اما آن جلوه ای که در ذهن شماست را ندارد.
خدمت به خلق نیز باید در پی کسب رضای خدا باشد تا عمل مقربی محسوب شود.
دوم اینکه همه افراد با ظواهر اعتقادی که اعتقاداتشان سطحی یا ظاهری نیست
این را بدانید که در حدیث و علم روانشناسی امده که درونیات به برونیات بروز می کند.
خیلی این جمله دل پاک، معنی صحیح و عمیقی ندارد
مگر می شود شما مثلا قلبا چیزی را دوست داشته باشی اما انجامش ندهی؟
عموما مردم آنطور که فکر می کنند ، عمل می کنند
پس در مورد احکام اله ینیز بدانید کسی که ادعا می کند خدا را دوست دارد، باید حرفهایش را هم گوش دهد دیگر. مگر نه؟
بله البته چون انسان ها ممکن الخطا و دچار غفلت هستند و در معرض وسوسه شیطان و .... ممکن است نتوانند همه احکام الهی را انجام دهند اما به هرحال این خود یک نقص است.
درست است که برخی ظاهر معتقد ندارند اما اعمال خوب زیادی انجام می دهند. اجرشان محفوظ است اما این را بدانیم که این عمل های خوب لازم هست ولی برای رضای الهی لزوما کافی نیست.
هرچه کامل تر به عمل به تمامی احکام خداوند نزدیک شویم، مقرب تریم حال با ظواهر مذهبی یا خیر
که مطمئنا رعایت ظواهر اعتقادی خودش بهتر و دارای اجر است چون مطابق حکم خداست
مگر به قصد نفاق و ریا باشد که در کل رد شده است
اما اکثر مردم که اینگونه نیستند.
می گویند در قیامت هر عملی ایستگاهی دارد که اگر در آن مشکل داشته باشی، در آنجا مواخذه می شوی و می ایستی
پس بدانید هیچ عملی جای خالی عمل واجب دیگری را پر نمی کند
اقا محرم بزرگوار با احترام به نظر شما منظور از ظاهر موجه همان چفیه وریش و تسبیح اقای خاوری 3 هزار میلیاردی است یا نجومی بگیران یقه سفید است است که فرزندانشان در خارجه هستند یا عالمان بی عمل است که فقط حرف میزنند وشفارش به حج وزیارت کربلای مداوم میکنند نه نیکوکاری وعمل صالح که در قران بسیار امده در قران از ظاهر انسان چیزی نگفته از صفات منافق ودورو زیاد گفته همه درد جامعه امروز وهمه مصیبت مدیریتی وفقر وفلاکت جامعه با این همه ثروت ایران زمین تظاهر ودورویی وخود مطلق وحق پنداری است شما از طبقات ودرجات بهشت میگویید برای شکم گرسنه و بی ایمان ؟عجیب است حتی عمل صالح یک انسان را نقد میکنید وشک دارید دل پاک بودن وانسان بودن وخدا را دوست داشتن از صفات مومن هست بانه خدایا به ما کمی انصاف بده تا دیگران را راحت قضاوت نکنیم
سلام
جناب رزمنده عزیز
قضاوت نبود. شما همه را با یک چوب راندید.
اتفاقا من هم گفتم که همه را یک طور قضاوت نکنید
التماس دعا
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi