شناسه خبر : 60144
یکشنبه 21 مرداد 1397 , 16:35
اشتراک گذاری در :
عکس روز

گفت و گو با جانباز نخاعی مشهدی«حمیدرضا مداح» (بخش پایانی)

جانبازی که از حرکت نمی ایستد!

این بخش از گفت و گو نشان دهنده پشتکار، استقامت و تلاش های جانبازان این سرزمین و قابل افتخار و الهام بخش جامعه امروز ماست...

فاش نیوز - در ادامه گفت و گو با جانباز فداکار و پرتلاش، «حمیدرضا مداح» و صحبت های مفید، دلنشین و صمیمانه اش، از او خواستیم بخشی دیگر از فعالیت های خود و همچنین شرایط جانبازان داخل آسایشگاه شهر مشهد را بازگو کند که این بخش از گفت و گو نشان دهنده پشتکار، استقامت و تلاش های جانبازان این سرزمین و قابل افتخار و الهام بخش جامعه امروز ماست:

 

 

فاش نیوز: در بخش پیشین فرمودید که شعر می گویید. چرا برای چاپ آنها اقدامی نکرده اید؟

جانباز مداح: من 70 – 60 شعر کودک دارم. شعرهای موجود در بازار واقعاً بی محتواست و هیچ پیامی ندارد. من یک بار این شعرهایم را به یکی از دوستان دادم گفت قافیه و ردیفش مشکل دارد و از این قبیل اشکالات گرفت؛ ولی ببینید در حوزه ی کودک نباید خیلی سخت گرفت. شعر کودک نیاز به آهنگ دارد و باید محتوا داشته باشد و من سعی کرده ام در چهارپاره های شعرم این موارد را رعایت کنم.

 

فاش نیوز: چه فعالیت های دیگری انجام دادید؟

- من در سال 64 – 63 نزدیک یک سال تلاش کردم تا بالابری را برای کودکان طراحی کنم. این بالابر ثبت شد و به چند نمایشگاه رفت. متأسفانه حمایت نشد و گفتند نمونه ی بالابر انگلیسی وارد کشور شده است و این بالابر شباهت های زیادی با بالابر من دارد. بعدها هم که وارد ورزش شدم و علی رغم این که در اوضاع جنگ وضعیت بودجه، بسیار بد بود، همیشه قهرمان بودیم.

بعد از ورزش هم وارد بازار شدم ولی حقیقتاً موفق نبودم و با روحیه ی من سازگار نبود. روحیه ی من بیش تر با کارهای ورزشی و فرهنگی سازگار است. گرچه در بازار هم نوآوری هایی داشتم. من مدتی در کار بازیافت پلاستیک بودم. کار به این شکل بود که ابتدا پلاستیک ها را خریداری می کنند، بعد پلاستیک ها را در آسیاب می ریزند و شلنگ آبی هم به آن وصل می کنند، سپس این پلاستیک های نسبتاً شسته شده و آسیاب شده را به کارگاه هایی می دهند و در کارگاه این پلاستیک ها را با موادی مخلوط کرده و پلاستیک زباله یا رنگی تولید می کنند. من در استخری شروع به آزمون و خطای پلاستیک ها کردم؛ مثلاً اگر به پلاستیک ها مایع ظرفشویی اضافه می کردیم هزینه تولید بالا می رفت، چون پلاستیک ها چرب و کثیف بود.

در نهایت به فرمولی رسیدم که به وفور یافت می شد و پایه ی بسیاری از مواد شوینده بود و باعث می شد پلاستیک ها تمیزتر شوند و هزینه ی تولید کارگاه را کم می کرد، طوری که پلاستیک من را با قیمتی بالاتر از قیمت معمول بازار می خریدند. کارگاهی که پلاستیک را از من می خرید به من گفت که من 30 سال است که در این کار هستم ولی در این 6 ماه که شما آمدید، پلاستیکی با این کیفیت ندیدم و باعث شده که در کارگاه از مواد کم تری استفاده کنم و سود بیش تری حاصل شود.

 

فاش نیوز: خب پس در بازار هم موفق بوده اید. درمورد فعالیت های ورزشیتان باز هم توضیح می دهید؟

- من از سال 64 – 63 که در هیئت ورزشی بستکبال بودم، کاپیتان تیم بستکبال استان، قهرمان رشته تفنگ بادی و قهرمان شنا هم بودم و موقعیت های بسیاری داشتم و به مرور زمان با کار اداری که داشتم تداخل داشت. جریانی با یکی از مسئولین در سال 70 داشتم که باعث شد از ورزش فاصله بگیرم و برخورد بسیار بدی با من شد و من تا دو سال از خانه بیرون نیامدم.

جریان از این قرار است که آقای خسروی با من تماس گرفتند و گفتند قرار است مسابقات قهرمانی بسکتبال را در مشهد برگزار کنیم، در این مسابقه 400 نفر قطع نخاعی شرکت می کنند و قرار است در بهمن ماه برای مسابقات به مشهد بیایند و از من خواستند تا تدارکات لازم را در این مسابقه ببینم. این کار پروسه بسیار طولانی می طلبید، مکانی که این دوستان باید مستقر می شدند و رفت و آمدها و غذایشان بسیار زمان بر بود؛ اما من به سرعت این کارها را پیگیری کردم و غذا و مکان استقرار و اتوبوس این دوستان را هماهنگ کردم.

http://fashnews.ir/images/upfiles/20180718/IMG%20%20%20(11).jpg

همه ی این هماهنگی ها بدون ابلاغیه رسمی و فقط با یک تلفن آقای خسروی اتفاق افتاد و به دلیل احترام دوستانه متقابل بین من و ایشان صورت گرفت. همه هماهنگی ها انجام شد و فقط موضوع سالن ورزشی ماند. سالن ورزشی را دیدم. به ما نامه زدند که به ازای 10 روز، یک میلیون تومان واریز کنید. من به مدیر کل نامه زدم ایشان محبت کردند و گفتند شما به جای یک میلیون، دو عدد حلقه ی سیار بسکتبال بیاورید که آن موقع تقریباً 600 هزار تومان بود. این موضوع برای من خیلی سخت بود. پیش مدیر کل وقت رفتم و گفتم رئیس سالن از ما این را خواسته و شما هم از ما این را خواسته ای. در صورتی که ماه قبل همین سالن در اختیار شرکت سونی بود و به ازای یک ماه یک میلیون خواسته ای. حال که 10 روز جانبازان این سالن را می خواهند این مبلغ را می خواهی؟! بین ما و شرکت سونی هیچ فرقی وجود ندارد؟!

کل ماجرا همین بود، اما درگیری بالا گرفت. شب مراسم افتتاحیه در سالن 5000 نفر جمع شده بودند آن هم با شرایط آب و هوایی که برف می آمد. کارهای تبلیغاتی زیادی صورت گرفته بود تا این افراد جمع شوند. من از آقای مدیر کل خواستم تا به مردم خیرمقدم بگوید، ایشان گفتند هر کس سالن را گرفته و مردم را دعوت کرده خیرمقدم بگوید. من هم به مردم خیرمقدم گفتم. از آن طرف موضوع دیگری هم پیش آمد و با این اتفاق تداخل پیدا کرد. ما یک برنامه نمایشی هم داشتیم آن موقع آقای قمی، نماینده مجلس قم بود و رئیس فدراسیون کاراته هم بود. رئیس فدراسیون ایشان را معرفی کرد، ما هم دعوتشان کردیم.

مدیر کل گفت: ایشان مشکل حراست دارند و حق ندارند در مراسم شرکت کنند. من گفتم رئیس فدراسیون ایشان را معرفی کرده است، اگر مشکلی هست با رئیس فدراسیون حل کنید. ایشان برای خیرمقدم نیامد، بعد وقتی نوبت به اجرای آقای قمی رسید دیدم یک نفر از حراست، از طرف مدیر کل آمده است و می گوید این آقا اجرا نکند. گفتم به او بگویید هر کس مراسم را برگزار کرده و مردم را دعوت کرده و خیرمقدم گفته این نمایش را هم اجرا میکند و خودش هم جواب می دهد.

ساعت 7 صبح از طرف صداوسیما در هتل آمده بودند تا با من به عنوان برگزار کننده جشنواره مصاحبه کنند. در حین مصاحبه بودم که راننده ی اداره کل آمد و یک برگه به دستم داد و گفت آقای مداح، این را مدیر کل داده است. آن را خواندم و دیدم نوشته شده که از زحمات شما تقدیر می شود من هم زیر همان نامه نوشتم من با حکم شما به عنوان سرپرست مسابقات انتخاب نشدم پس تا آخر هم ادامه می دهم، بعد از مسابقات هیئت متعلق به شماست. این موضوع به فدراسیون رسید و داستان های زیادی به وجود آمد و خیلی مرا اذیت کردند. رئیس وقت فدراسیون ورزش های جانبازان و معلولین هم هیچ حمایتی از این موضوع نکرد.

 سال 62 – 61 که وارد فدراسیون شدم در رشته تیراندازی (تفنگ بادی) کار می کردم، مسابقاتی در رشته تیراندازی در استوک منویل انگلیس برگزار می شد و مربوط به مجروحان جنگی جهان بود.من برای این مسابقه انتخاب شدم و اردوی مسابقه هم برگزار شد و قرار شد بعد از اردو مستقیم به مسابقات برویم. اردو با ماه مبارک رمضان مصادف شد. امام در آن زمان گفته بود تهران جزء بلاد کبیره است و هر کسی در هر محدوده که هست، اگر از آن محدوده خارج شود روزه اش باطل می شود. قرار بود من از آسایشگاه ثارالله به ورزشگاه آزادی بروم. سال های اولی بود که من توانایی روزه گرفتن را پیدا کرده بودم. من به دلیل حکم امام این اردو و مسابقات را از دست دادم. من همان کسی هستم که به خاطر یک مسابقه خارجی از روزه ام نگذشتم. من توقع داشتم که از من حمایت شود و همه این اتفاقات باعث شد تا از ورزش زده شوم.

در آن زمان در هر ماه 20 روز هم در خانه نبودم، توانایی من بالا بود و فعالیت هم زیاد داشتم. اما الآن واقعاً محدود شده ام و اگر توانایی گذشته را داشتم، خیلی تحولات ایجاد می کردم. در حال حاضر فقط برای نیاز ایثارگران تلاش می کنم. خدا می داند که از عملکرد خودم راضی نیستم.

 

فاش نیوز: به اندازه خودتان کارهای بزرگی را انجام داده اید. شما راضی نیستید، ولی لا یکلف الله نفساً الا وسعها!

- سلامت باشید. من تقریباً دو سال است که با همسرم در مراسم پیاده روی اربعین شرکت می کنم. از همین مشهد که راه می افتیم به این نیت بود که اگر در مسیر راه، مسافرخانه و سرویسی هست، از آن ها بخواهیم تا برای جانبازان مناسب سازی کنند. تمام تلاشم را کردم تا مشکلات جانبازان در این مسیر کم تر شود. مثلاً سال گذشته هنگام رفتن به سفر کربلا، در سمنان به پارک سیمرغ رسیدیم.

 این پارک، سوئیت و دسترسی خوبی دارد. ما نیمه های شب به آن جا رسیدیم دیدم جلوی درب ورودی پله دارد، صبح که شد مدیر پارک را ملاقات کردم و شرایط را به او توضیح دادم. وقتی به مشهد بازگشتیم، اولین کار من پیگیری همین مسئله بود. نامه زدم و درخواست های لازم را دادم.

 در هفته ی گذشته چند عکس برایم فرستادند که بخشی از مشکل را رفع کرده اند. ما تا آخرین مرحله، پیگیری های لازم را انجام می دهیم اما این یک حرکت رو به جلو است و هر کدام از ما به سهم خودمان مسئول هستیم. در کربلا و نجف چقدر در موکب ها صحبت کرده ایم تا بتوانیم مشکلات را رفع کنیم. وقتی می بینیم جانبازی به راحتی به سوئیت یا اتاقی مراجعه می کند و راحت استراحت می کند این به من انرژی می دهد.

البته توقع من از خودم خیلی بیش تر است، خدا کند این توانایی باشد تا بتوانیم این مشکلات را حل کنیم تا هم خدا و هم بنده خدا راضی شوند. جانبازان همان طور که می توانند حرف بزنند فریاد هم می توانند بزنند اما معلولین واقعاً محروم هستند و جایی که بتوانند فریاد بزنند برایشان وجود ندارد. امروزه برای ما علت معلولیت که می تواند جنگ، تصادف یا مادرزادی باشد مهم نیست؛ اصل معلولیت حائز اهمیت است.

 در این چند سال در این شهر خیلی تلاش کردم. 3 – 2 سال پیش به شهردار گفتم شما تاریخی تعیین کنید مثلاً سال1400 و برای آن شعار مشهد بدون مانع و در دسترس برای معلولین بگذارید. 5 سال وقت دارید من تعهد می دهم شما ریالی هزینه نکنید و پس از 5 سال بیش از 98% شهر مناسب سازی شده باشد.

 ببینید در طی این 5 سال بالاخره هر خیابانی که باشد یا باید آسفالت شود یا جدول های آن باید عوض شود. من می گویم اگر خیابانی امروز مناسب سازی نشده است، در این مدت زمان کافی وجود دارد و در دفعه بعد که می خواهید آسفالت و جدول را عوض کنید مناسب سازی لازم را انجام بدهید و قرار نیست ریالی خرج کنید. فقط باید نظارت و دقت لازم را داشته باشید. پیگیری های لازم انجام شد ولی این شعار فقط برای شهردای منطقه ی ثامن ( اطراف حرم) به مدت یک سال پیاده شد. من نمی دانم تا چه اندازه موفق بوده اند ولی واقعاً اگر این کار در سطح شهر مشهد برگزار می شد خیلی خوب بود.

 باز کار دیگری که صورت گرفت این بود که یک واگن در راه آهن داریم که متعلق به بنیاد است و با پیگیری ما قرار شد تا مناسب سازی و باز سازی شود. مدیر راه آهن و مشاور استاندار و بنیاد هم پیگیری های لازم را کردند. در هر حال کارهای مختلفی انجام شده است اما نتیجه ای که مد نظر ماست هنوز صورت نگرفته است.

 

فاش نیوز: ان شاءالله به نتیجه هم می رسید. چون پیگیری هایتان که مستمر هست و همین کارهایی که انجام داده اید، آنقدر ثمر دارد که شامل حال معلولین هم می شود. اگر صحبتی دارید من در خدمت هستم.

4 ، 5 سال پیش تلاش کردیم تا شهرداری یک زمین 100 متری را در اطراف حرم در اختیار ما بگذارد تا یک هتل آپارتمان ویژه دوستان نخاعی بسازیم. مراحلی از این کار هم انجام شد. من و آقای اسرافیلی و رئیس بنیاد پیگیر این موضوع بودیم. اما نمی دانم چه اتفاقی افتاد که زمین را به ما تحویل ندادند. در همین 12 فروردین که آقای استاندار این جا بودند و من دوباره این موضوع را مطرح کردم و به ما قول هایی داده شد و شرط هایی هم گذاشته اند اما به شدت پیگیری می کنیم تا آن هتل آپارتمان ویژه را بسازیم تا باقیات الصالحاتی برای ما باشد و با بسیاری از هتل ها و که می خواهد در مشهد ساخته شود صحبت کرده ایم تا مناسب سازی شود چون تا همین چند سال پیش در مشهد اتاق مناسب معلولان ویلچری نداشتیم. هتل های بنیاد هم مثل قدس، مناسب جانبازان نیست و رضایت ندارند!

فاش نیوز: ممکن است گزارش کوتاهی از شرایط جانبازان هم بگویید؟

- من اگر بخواهم گزارش جامعی از بچه های آسایشگاه بدهم. ما در این جا حدود 4 پزشک داریم، که دو نفر از آن ها همین جا طبابت می کنند. دو متخصص پوست و دو پزشک عمومی داریم. جانباز قاضی داریم. ما بچه هایی داریم که در رشته های مختلف ورزشی عناوین قهرمانی دارند؛ آقای پارسا قهرمان چندین رشته ی ورزشی مثل دو و میدانی، دو سرعتی و تنیس خاکی هستند. ضمن اینکه مسئول ورزش مرکز هم هستند و فعالیت های زیادی دارند. جانباز دیگری داریم که کار خیریه را انجام می دهد و سه بچه یتیم دارد.

 آقای جانباز کاشف هم فعالیت های زیادی دارند. جانبازی داریم که کار وکالت را انجام می دهد. جانباز کارخانه دار داریم و نزدیک به 400 – 300 بچه یتیم سید را تحت پوشش قرار داده و در مکانی به نام زینبیه به بچه های یتیم خدمت می کند. جانباز داروساز داریم که داروخانه دارد. جانبازی داریم که استاد دانشگاه، در حوزه ی علوم سیاسی هست. یکی از جانبازان نیشابوری کمربند دان 6 جودو را دارد و فدراسیون خیلی برای ایشان ارزش قائل است. جانبازی داریم که در کار ساخت و ساز ویلچر است، مدتی طراحی ویلچر ورزشی هم می کرد.

 جانبازانی را داریم که در چناران باغداری و دامداری می کنند. جانبازی داریم که قاری قرآن و قهرمان شنا است. دو جانباز دیگر را داریم که قهرمان شنا هستند. ما همیشه به مسئولین گفتیم که ظرفیت و پتانسیل این آسایشگاه بالا هست ولی متأسفانه از این ظرفیت استفاده نمی شود. وقتی جانبازان وارد اجتماع می شوند، پس زده می شوند و زیاد آن ها را تحویل نمی گیرند. الآن ما جانبازی داریم که استاد دانشگاه روانشناسی است؛ این جانباز با این وضعیت با چه بدبختی تلاش کرده و درس خوانده و دکترا گرفته ولی الآن که به این جا رسیده به جای این که کمکش کنند و دستش را بگیرند هیچ کسی اهمیتی نمی دهد و این خیلی سخت است. خوشبختانه جانبازان ما فعال هستند.

 

فاش نیوز: حقیقتا" مایه افتخار است. کلام آخر شما؟

- مسئولین ادعای رسیدگی می کنند اما از بسیاری از دردهای ایثارگران غافل هستند. مقداری به جای حرف زدن، عمل کنید! جانبازان، مخصوصا نخاعی ها، اگر مورد توجه کافی و وافی قرار بگیرند، از دردها و مشکلاتشان کاسته خواهد شد. این دِین مسئولین است!

گزارش از شهید گمنام

کد خبرنگار: 20
اینستاگرام
سلام متاسفم برایتان که مشکلات قشر نخاعی را می شنوید وفقط در فاش نیوز میگذارید وظیفه شما انعکاس مشکلات نخاعی وارایه راهکار را به روزنامه های کثیر الانتشار ومسیولین مربوطه ارایه دهید البته عمرما از شصت گذشت واز عنفوان جوانی در دفاع از متجاوزین بعثی اسیر انزوا ودرد و معلولیت شدیم فقط به حقوقی حمایت کردن کافی نیست برای ما میگذرد ولی شایسته نیست دردمندی مثل حقیر نخاعی چندساله یک مشهد نرفته قیامتی هم هست
سلام به شما
برادر یا خواهر گرامی
لطفا به سایت شماره تماس خود را ارسال کنید
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi