در بند چو بودم در بند نبودم!

فاش نیوز -  او "سومین" حسین آقایی بود که افتخار آشنا شدن با آنها به عنوان پیشکسوت "آزادگان" سرافراز خوزستانی را پیدا کرده بودم. برایش پیامی فرستادم به این مضمون:

"سلام و عرض ادب. آزاده سرافراز «حسین یازع» استدعا می کنم به مناسبت سالروز ورود باشکوه آزادگان سرافراز به خاک میهن اسلامی، خوانندگان فاش نیوز را با خاطره ای از آن روزهای مقاومت و پایداری و صبوریتان در بند بعثی های عراقی مستفیض نمایید.»

(آزاده حسین یازع  نفر اول ، سمت چپ  ایستاده)

ساعاتی بعد ایشان با بزرگواری تمام جواب بنده را ارسال کردند. پیام کوتاه بود و مختصر؛ اما همان چند خط دنیایی معرفت و بصیرت در دل خود داشت که بی تردید دستاورد عظیم روزهایی است که گوهر پاک وجود حسین یازع، که با انفاس طیبه خمینی کبیر رشد و نمو یافته بود، در زندان های مخوف بغداد هم بیشتر صیقل یافت. او  در سال 1364 و در عملیات عاشورای 2 بعد از رشادت های زیاد، در ساعت چهارده همان روز، همراه همرزمان دیگرش که همه به شدت زخمی شده بودند، بدست نیروهای عراقی اسیر می شود. روح بلند این جوان آبادانی را وقتی می توان درک کرد که همرزمان اسیرش شهادت می دهند حسین یازع یکی از کسانی است که همواره برای کتک خوردن جلو می رفته تا آنها که کم سن و سال بودند از شکنجه های بعثی های استخبارات و زندانبان های اردوگاه کمتر رنج ببینند.

حالا این مرد مهربان آبادانی که سینه اش گنجینه خاطرات ناب است، در پاسخش چنین نگاشته است:

(چپ به راست شهید جاویدالاثر سردار عبدالله نوری ، آزاده حسین یازع ، آزاده عبدالحسین شاهین)

«اگر مردد هستم در ارسال مطالب، بگذار به حساب توشه اندکی که دارم!