شناسه خبر : 60985
سه شنبه 13 شهريور 1397 , 11:11
اشتراک گذاری در :
عکس روز

نمی‌دانید در خانه‌های ما چه می‌گذرد!

در طول بیش از۳ دهه جرات نکردم با همسر و فرزندانم درشهر محل سکونتم به گردش و خیابان بروم یا اینکه مثل بقیه پدران به مدارس فرزندانم بروم.

سیدعلی تقی آبادی - به خاطر اصرار مادرم که خدا رحمتش کنه، سال67 با خواهر یکی ازجانبازان نخاعی شهرم پیمان زناشوئی بستم. حالا که به گذشته نگاه می کنم می بینم همسرم چون برادرش جانباز نخاعی بود، شاید احساس دین بیشتری می کرد که با جانباز دفاع مقدس ازدواج کنه. اگر این روزا رو می دونستم حتماً تن به ازدواج نمی دادم! چرا که همسر یک معلول با یک جانباز خیلی فرق داره! همسران معلولین فقط با نقص عضو یا قطع عضو همسرانشان شاید بعضی وقتا اذیت بشن و یا فرزندان این عزیزان.

بگذارید از خودم شروع کنم.

 در طول بیش از 3 دهه جرات نکردم با همسر و فرزندانم درشهر محل سکونتم به گردش و خیابان بروم یا اینکه مثل بقیه پدران به مدارس فرزندانم بروم. اینکه نتوانسته ام فرزندانم را دربغل گرفته و درکوچه و بازار راه بروم نه فقط خودم که فرزندانم را اذیت کرده، ولی بیش از همه اینها روزی نیست که قلبم به درد نیاید و شبی هم نبوده که با بغض فرو داده اشکم سرازیر نشود. میدانید چرا؟

 به خاطر اینکه درطول بیش از 3 دهه هرکس به من رسیده، فقط گفته خوش به حالتان، خوب همه مملکت را چاپیده اید! نمی خواهم یکی از من تشکرکنه و بگه که ممنونم که به خاطر ما دست و پایت را داده ای و یا روی سرشان بذارندم و حلوا حلوا کنن. نه به والله نه. ولی دوست داشتم و دارم که این حرفا که مملکت را چاپیده اید یا همه چیزازآن شماست را هم به من نزنن. لااقل اگر به قول معروف آبی نمیارن کوزه ای را هم نشکنن!

 حال شما ببین به فرزندان من و امثالهم در همسایگی همسایه های دیگر چی میگن؟ در کوچه و بازار، در مدرسه و دانشگاه و یا در محل کار. البته شکرخدا، فرزندانم به خاطر همین بی معرفتی ها وارد بازار کار آزاد شده اند. پسرانم به خاطر مرد بودنشان هیچ وقت گلایه نکردند ولی مگه میشه پدر باشی (هرچند بدون دست وپا... ولی قلب که دارم، احساس که دارم) از نگاهشان، از فُرم صورتشان می فهمیدم و به روی خودم نمی آوردم. حتماً پسرانم هم ازنگاه من و از چهره درهم من میفهمیدن که چقدر روزگار ایثارگران سخت است!

 انصافاً فرزندانم در کودکی به قول معروف بچگی نکردند، چراکه از وقتی که به بلوغ رسیدند و مجبور شدند وارد اجتماع بشوند،  مرد شدند! البته ازبابت اینکه در بچگی مرد شدند احساس غرور می کنم، ولی دلم از دست بخشی از مردم که روی اهل کوفه راهم سفید کرده اند، خون است.

 دختر هم که همه میدانیم، به قول معروف بابایی هستن و وابسته به پدر، ولی دخترم هم خیلی چیزا رو از من مخفی می کرد. به خاطر اینکه من ناراحت نشوم. ولی میشه پدر بود و درد دخترت رو نفهمی؟ خدالعنتشان کند که بارها و بارها با نیش و کنایه و زخم زبانشون قلب دخترم را شکستند و اشکش را درآوردند.

 وقتی این چیزهارو میدیدم، به بهانه ای میرفتم بیرون و در جای خلوت بلندبلند گریه می کردم. از اینکه چرا ازدواج کردم که هم باعث مشکلات زیادی برای همسرم شدم که خون گریه کند و باعث شدم فرزندانم در جامعه با این رفتارها و گوشه و کنایه های مردم  سر در گریبان به خانه بیایند!

دنیا وارونه شده است! به جای اینکه خودم و همسرو فرزندانم از مردم طلبکار باشیم، این بعضی از مردم هستند که خود را مقابل ایثارگران و جانبازان طلبکار می دادند. البته بایستی اذعان کنم یک سر قضیه برمیگرده به افرادی فرصت طلب که با پیدا کردن پارتی یا دادن رشوه، برای خودشان پرونده جانبازی دست و پا کرده اند و از همان اندک حقوق و مزایا برخوردار شده اند و اینجاست که جانبازان واقعی شده اند چوب دو سر سوز.

در خاتمه عرایضم شکایتم را به خدا میبرم، از مردمی که باعث رنجش همسر و فرزندانم شده اند و ازخدا می خواهم که درهمین دنیا به سزای اعمالشان برسند، ولی ازحق خودم می گذرم. بازهم تاًکید می کنم ازحق همسر و فرزندانم نمی گذرم!

کد خبرنگار: 20
اینستاگرام
مشکل بنیاد و برخی کارمندانش هستند. میخورن و میچاپن به اسم جانباز و خانواده شهید و.. تموم میکنند
به نام خدا
======
ای عزیز : از دنیا بیش از این انتظار نداشته باشیم ، به پیامبران نیز تهمت می زدنند و مسخره می کردند چه رسد به ما .
اگر کاری کردیم برای رضای خدا بوده و ان شاءالله خود او هم پاداشش را به ما و خانواده ما خواهد داد .
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi