شناسه خبر : 61120
سه شنبه 20 شهريور 1397 , 10:07
اشتراک گذاری در :
عکس روز

امضای شهادتش را از امام حسین (ع) گرفت

ترسیم زندگی انسان‌های خداشناس و موحد زیبایی‌های بسیاری دارد؛ انسان‌هایی که همه سختی‌ها و مشکلات را پله‌ای برای رسیدن به خدا و عبودیت قرار می‌دهند و در تمام مراحل زندگی مسیر کمال را طی می‌کنند تا به مقام شهادت برسند. به‌راستی شهادت برازنده انسان‌های سختکوش و مومنی است که در زندگی لحظه‌ای را به غفلت نگذرانده‌اند. زندگی شهدا، سراسر درس زندگی و انسانیت است. شهید مدافع حرم «سعید انصاری» از زمره‌ی این انسان‌های مجاهد بود. او متولد چهار دی ماه ۱۳۴۹ و کارمند وزارت دفاع بود. پدر ۴۵ ساله‌ای که در کارنامه درخشان عمر پربرکت خود، از ۱۳ سالگی تجربه حضور در جبهه را داشت. سعید در تمام لحظات حساس انقلاب حضور پررنگی داشته است. چه در زمان جنگ تحمیلی، چه در زمان فتنه سال ۱۳۸۸ و چه در دفاع از حرم حضرت زینب (س). او سرانجام در بیست و چهارمین روز از دی ماه سال ۱۳۹۴ در دفاع از حریم اهل بیت (ع) در سوریه به آرزوی دیرینه‌ی خود رسید و به دیدار معبود شتافت. اگر بخواهیم شهید انصاری را در یک جمله توصیف کنیم، باید بگوییم: سعید، سعید زیست و سعید از دنیا رفت.

هر روز برایم زیارت عاشورا بخوان

«لیلا بیگلری خوشمرام» همسر شهید مدافع حرم «سعید انصاری» در گفت‌وگو با خبرنگار دفاع‌پرس، در خصوص ارادت همسر خود به امام حسین (ع) اظهار داشت: سعید تمام ماه محرم و صفر را مشکی می‌پوشید و هر روز زیارت عاشورا همراه با دو رکعت نماز زیارت می‌خواند. پیش از اعزام نیز به من سفارش کرد، پس از شهادت وی هر روز برایش زیارت عاشورا بخوانم.

وی ادامه داد: سعید تمام تلاش خود را می‌کرد که در مراسم عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین (ع) شرکت کند. اگر شرایط مهیا بود به هیات دوران بچگی خود در محله «صالح آباد» تهران می‌رفت. سعید حتی در ماموریت‌های خود نیز تلاش می‌کرد که در مراسم عزاداری شرکت کند.

همسر شهید تاکید کرد: سعید همیشه می‌گفت، امام حسین (ع) کشتی نجات است. به او می‌گفتم، همه‌ی اهل بیت (ع) کشتی نجات هستند. اما سعید پاسخ می‌داد، امام حسین (ع) سریع‌ترین کشتی است که انسان را به ساحل آرامش می‌رساند.

کسب اجازه از ارباب برای سربازی خواهر/ فاطمه زهرای بابا، من زنده هستم

آخرین هدیه تولد او، بلیط سفر اربعین حسینی به کربلا بود

بیگلری با اشاره به آخرین هدیه تولد به همسرش خاطرنشان کرد: سعید در جنگ تحمیلی جانباز شیمیایی شده بود، معده درد به او که بی‌تاب شرکت در حماسه پیاده روی اربعین حسینی بود، اجازه نمی‌داد که به صورت زمینی شرکت کند. کرامت و بخشندگی سعید مانع از آن می‌شد که درآمدش را صرفا برای خود خرج کند. به همین دلیل تصمیم گرفتم النگوی طلای خود را بفروشم و با هزینه آن سعید را به آرزویش برسانم. آخرین هدیه تولد او، بلیط سفر به کربلا در اربعین حسینی بود که سال ۱۳۹۳ روزی‌اش شد.

امضای شهادتش را از امام حسین (ع) گرفت

وی افزود: پس از بازگشت از این سفر، سعید همواره تکرار می‌کرد، «کربلا اربعین چیز دیگری است.» جرقه ثبت‌نام برای دفاع از حرم نیز از همین سفر آغاز شد. بی‌تاب رفتن به سوریه شده بود. پس از چندین ماه پیگیری، بالاخره برای ماموریت عازم عراق شد. سعید معتقد بود، باید اجازه سربازی از حرم عمه جان حضرت زینب (س) را از برادرشان بگیرم. حتما امام حسین (ع) باید قبولم کند تا کار‌های اعزامم به سوریه هماهنگ شود. اگر ارباب قبولم کند، حتما حضرت زینب (س) مرا می‌پذیرد. همین‌طور نیز شد. پس از شش ماه ماموریت در عراق به ایران بازگشت و کمی بعد راهی سوریه شد و سپس به شهادت رسید. من فکر می‌کنم، هم امضای سربازی از حرم عمه جان و هم امضای شهادتش را از امام حسین (ع) گرفت.

کسب اجازه از ارباب برای سربازی خواهر/ فاطمه زهرای بابا، من زنده هستم

سعید قول داده بود که باهم به کربلا برویم

همسر شهید با اشاره به فعالیت‌های شهید بیان کرد: سعید اربعین سال ۱۳۹۳ زایر و اربعین سال ۱۳۹۴ خادم حرمین کربلا و اربعین سال ۱۳۹۵ کنار ارباب بود. تعدادی از آشنایان می‌گفتند، «در آخرین اربعینی که سعید در کربلا حضور داشته، او را با لباس نظامی در حال محافظت از حریمین در بین الحرمین دیده‌اند.» ما فقط می‌دانستیم تمام ماه محرم و صفر سال ۱۳۹۴ سعید در عراق حضور دارد.

بیگلری با اشاره به قولی که شهید داده بود، تصریح کرد: هرچند که سعید قول داده بود که باهم به کربلا برویم؛ اما زمان، این اجازه را به او نداد که به عهدش وفا کند. من و بچه‌ها پس از شهادت سعید روزی‌مان شد که برای اولین بار به زیارت ارباب برویم.

به حرم برو، من مطمئن هستم شهیدتان منتظر شماست

وی توضیح داد: پس از شهادت سعید همراه خانواده‌های شهدای مدافع حرم به کربلا رفتیم. شب جمعه بود. یکی از همسران شهدا خواب همسر مرا در حالی می‌بیند که به ضریح ارباب تکیه داده و در جست‌وجوی من و بچه‌هاست. او به من گفت، به حرم برو، من مطمئن هستم شهیدتان منتظر شماست. پاسخ دادم، مطمئن هستم تمام شهدا امشب در حرم امام حسین (ع) هستند. حتما آن‌ها دلتنگ فرزندان‌شان شده‌اند. همراه تمام همسران و فرزندان شهدا به حرم رفتیم و تا نماز صبح دعا خواندیم.

کسب اجازه از ارباب برای سربازی خواهر/ فاطمه زهرای بابا، من زنده هستم

دلتنگی خانواده شهدا هیچ‌گاه رفع نمی‌شود

همسر شهید در پایان گفت: دلتنگی خانواده شهدا هیچ‌گاه رفع نمی‌شود. چند شب گذشته فاطمه زهرا دلتنگ پدر شده بود. شب با بغض و گریه خوابید. در خواب پدرش را دیده بود که به او می‌گوید، فاطمه زهرای بابا، من زنده هستم. تو مرا نمی‌بینی، اما من می‌بینمت. همیشه همراهت هستم. من هم سخنان پدرش را تایید کردم، اما فاطمه زهرا با بی قراری می‌گفت، می‌خواهم بابا من را در آغوش بگیرد. می‌خواهم دستانم را بگیرد.

از خدا می‌خواهم که کمک‌مان کند تا این سختی‌ها را تحمل کنیم.

کسب اجازه از ارباب برای سربازی خواهر/ فاطمه زهرای بابا، من زنده هستم

انتهای پیام/

اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi