یکشنبه 25 شهريور 1397 , 11:22
رفاقت به سبک «ابوعلی»
به مناسبت دومین سالگرد شهادت شهید مدافع حرم مرتضی عطایی (ابوعلی)، جمعی از دوستان و ارادتمندان شهدا، در یادمان شهدای بهشت رضوان کهنز، بر سر مزار دوست و همرزم ابوعلی، شهید مصطفی صدرزاده (سید ابراهیم) جمع شدند و یاد این 2 دوست آسمانی را زنده کردند.
در این مراسم، پدر و مادر شهید صدرزاده و پدران شهیدان مدافع حرم سجاد عفتی و محمد آژند نیز حضور داشتند.
مراسم با قرائت زیارت عاشوار شروع شد، سپس اشعاری از شهید عطایی (ابوعلی) خوانده شد. در ادامه امیرحسین حاج نصیری با حضور در محل یادمان شهدا چند کلامی در رابطه با شهید عطایی و صدرزاده صحبت کرد.
حاج نصیری با یادآوری اینکه شهید صدرزاده شهید شاخص سال 97 معرفی شده است، گفت: در بین همرزمان و رزمندگان، سید ابراهیم قله شهدای مدافع حرم است و امثال ابوعلیها، آموزشدیده اخلاق او هستند.
صدرزاده در بیان خاطره ای از شهید صدرزاده گفت: بهتر است در این گعده ها بیشتر به خصوصیت رفتاری و مشی شهدا در جامعه بپردازیم. صدرزاده نسبت به جامعه بیتفاوت نبود. از سیدابراهیم حجاب همسرش را یاد بگیریم. متاسفانه مدتی است که دشمن برای حجاب برنامهریزی میکند، نه تنها برای تخریب حجاب مانتو که حتی چادر را مورد مضحکه قرار میدهد و انواع پوششهای سخیف با چادر را رواج میدهد. به قول رایج شده حجاب ها به حجاب دهه شصتی و دهه هفتادی و دهه هشتادی تقسیم شده و الان هم که حجاب دهه نودی مُد شده است.
این جانباز مدافع حرم به روایت روضه غمانگیز حضرت رقیه سلامالله علیها در خرابه شام و مصائب آن حضرت اشاره کرد و ادامه داد: اینکه ما سر مزار شهدا جمع بشویم و به آرمانها و حساسیت شهدا توجه نکنیم، فایده ندارد. همیشه گفتهام اگر من شهید شدم، روی مزارم به جای این شعرهای مرسوم بنویسید خواهرم اول حجابت را رعایت کن بعد درخواست شفاعت کن.
حاج نصیری تصریح کرد: سیدابراهیم نسبت به جامعه بیتفاوت نبود، یک روز در باشگاه بودیم که دیدم سیدابراهیم، چند نفر از بچههای فقیری را که ظاهر تمیزی هم نداشتند با خود آورد و گفت به اینها کشتی یاد بده؛ خودش رفته بود برای آنها لباس و وسایل هم خریده بود. او هیئت حضرت ابوالفضل را در فقیرترین منطقه کهنز تاسیس کرد. یادم هست برای سرکشی به بعضی خانوادههای فقیر که میرفتیم میگفت بیا برای اینها روضه بخوان، راه اینها به مسجد دور است نمیتوانند بیایند. سیدابراهیم دست میگذاشت روی نوجوانها؛ میگفت هرچه روی نوجوان سرمایهگذاری کنی از بین نمیرود و ما الان داریم درخشش سرمایههای آقا مصطفی را در عرصههای مختلف میبینیم.
بچه های فاطمیون عاشق سیدابراهیم بودند
این جانباز مدافع حرم خطاب به برگزار کنندگان مراسم گفت: این کاری که امروز شما کردید، کار سیدابراهیمی است. سیدابراهیم منتظر نمیشد بودجه بیاید؛ خودش یاعلی میگفت و شروع میکرد. خودش از پول خودش، بچهها را میبرد اردو، خودش خیر پیدا میکرد. سیدابراهیم میلیاردر نبود، ولی با همت خود حسینیه شهدای گمنام را تأسیس کرد.
حاج نصیری گفت: سیدابراهیم یکبار سراغ یکی از اراذل محل رفت و گفت کربلا رفتی؟ همانجا برایش بلیط گرفت و جا هماهنگ کرد و او را به کربلا فرستاد، اینطور آدمی بود.
وی تصریح کرد: بچههای فاطمیون عاشق سیدابراهیم بودند؛ هر وقت این خاطره را تعریف میکنم تنم میلرزد. بعد از شهادت سیدابراهیم، یک سری از بچههای تیپ فاطمیون آمدند دم در خانه اش؛ اهل خانه جای دیگری نذری میپختند و منزل نبودند، همسایهها دیده بودند که حدود 12 نفری از بچه های فاطمیون آمدهاند دم در خانه؛ وقتی در را بسته دیدند دستشان را به در مالیدند و روی صورت کشیدند، در را بوسیدند، انگار به امام زاده آمده بودند و ضریحش را تبرک می کردند.
حاجی نصیری ادامه داد: یک بار در یکی از عملیاتها، وقتی تپهای را از دشمن پس میگیرند، بیسیم تکفیریها به دست نیروهای سیدابراهیم میافتد. سیدابراهیم به او میگوید جواد تو عربیات خوب است، بیا به اینها بگو ما با شما جنگ نداریم، جنگ ما با آمریکا و اسرائیل است؛ ما و شما مسلمانیم، کتابمان قرآن است، پیامبرمان یکی است در آن گیرودار جنگ و سر بریدنها و خونریزیها، سیدابراهیم در پی هدایت قلبهای سنگشده تکفیریها بود.
این جانباز مدافع حرم در پایان به مداحی پرداخت.
یک جایی باید نشان دهیم حسینی هستیم
پدر شهید صدرزاده در پاسخ به سوال یکی از حاضران مبنی بر اینکه به نظر شما آنچه شهید صدرزاده را به این مقام رساند چه بود؟ گفت: پدر و مادر شاید به خاطر عواطفی که دارند بازدارنده هم باشند، مثلا من خودم به سبب حضورم در مناطق جنگی و اینکه تجربه جنگ را داشتم، به مصطفی عواقب حضورش در مناطق جنگی را یادآور شدم، اینکه ممکن است همسرت تنها بماند و بچههایت یتیم شوند. مصطفی در پاسخ گفت که «من همه اینها را میدانم اما نگران این موضوع نیستم چون بچههای من سرپرست دارند ولی بچههایی که ما در آنجا برایشان میجنگیم، سرپرستی ندارند و اگر دفاع نکنیم شیعه نیستیم». اگر ما حسین حسین میگوییم باید یک جایی نشان بدهیم که حسینی هستیم. چیزی که ما خانواده شهدا را آرام میکند این است که ما همیشه دعا می کنیم بچههای ما رستگار شوند، حالا یکی از بچههای ما رستگار شده است و ما خدا را شاکریم.
وی در ادامه گفت: یک بار یکی از دوستانش از مصطفی می پرسید چرا اینقدر میگویی شهید بشوم، او جواب می دهد: یک روزی جنگ تمام میشود و آن لحظه خاکبرسر ماست، نمیدانیم این دنیا با ما چه کار میکند.
فریب دنیا را نخورید
پدر شهید صدرزاده گفت: ما همیشه برای جوانها و دانشجوها میگوییم که به هرجایی رسیدید، هرجای دنیا که رفتید اینجا و امروز را فراموش نکنید، اگر فریب دنیا را نخوردید، انشاءالله اجر شهید را میبرید.
پدر شهید، به نقش مادر در تربیت فرزندان اشاره کرد و گفت: با توجه به اینکه من همیشه گرفتار شغل و کار و جنگ بودم، مادر سیدابراهیم نقش پررنگتری در تربیت بچه ها به خصوص در رشد معنوی سید ابراهیم داشت.
مصطفی نذر حضرت عباس بود
مادر شهید صدرزاده هم در تکمیل حرفهای پدر شهید گفت: سیدابراهیم جرأت و جسارت و عشق به اهل بیت را اولا از جدش حضرت امام موسی کاظم علیهالسلام به ارث برده بود؛ ثانیا من او را وقتی سه سالش بود نذر حضرت عباس (ع) کردم و همیشه برای عاقبتبخیری او به حضرت عباس (ع) توسل می شدم.
وی در ادامه گفت: مصطفی از نذر و نیت من خبر نداشت؛ ولی جالب بود که اسم هیئتش را گذاشته بود هیئت حضرت ابوالفضل (ع).
دستگیری از محرومین سرلوحه کارهای مصطفی بود
پدر شهید صدرزاده در پاسخ به سوال یکی از حاضران مبنی بر اولویت سید ابراهیم برای کار فرهنگی در برهه زمانی امروز گفت: «رسیدگی به محرومین و دستگیری از محرومین، سرلوحه کارهای شهید صدرزاده بود. همیشه سعی میکرد بچه های محروم را شناسایی کند. امروز اگر از خواسته و اغراض شخصی خودمان کمی عقب بنشینیم، جامعه بهتری خواهیم داشت. نیازی نیست وزیر و وکیل باشیم، میتوانیم دستگیری کنیم، فقط کافی است دغدغه داشته باشیم.
پدر شهید مدافع حرم محمد آژند با اشاره به اینکه شهدا با خدا پیمان بسته بودند، خاطراتی از فرزند شهیدش نقل کرد. وی در ادامه خطاب به گروههای فرهنگی و مردمی گفت: محمد بیشتر دغدغه بصیرت داشتن جوانترها را داشت؛ میگفت باید به زمان و مکان آگاه باشند. اینکه مرتب رهبری درباره مسائل فرهنگی اخطار میدهند، مورد توجه شهید آژند بود و تلاش میکرد منویات رهبری را برای جوانترها تبیین کند تا دشمن نتواند در شبیخون فرهنگی پیروز شود. حتی با بچههای کوچک هم دوستی و رفاقت میکرد تا آنها را به سمت ولایت سوق دهد. این نگرانی همه شهداست که دشمن نتوانست با جنگ ما را شکست بدهد اما فرهنگ ما را نشانه رفته است.
انتهای پیام/