شنبه 17 آذر 1397 , 10:18
روایت رستم و سهراب روی ویلچر
میرکمال میرنصیری امروز و دیروز به آسایشگاه نرفته است. از وقتی ۱۸ ساله بود گذرش به کهریزک افتاد و ماندگار شد.ابتدا آنها را با خودشان و بعد با دنیای صحنه آشنا کرد و اسم این کار شد تئاتر درمانی. او ۲۰ سال است در کهریزک تئاتر درمانی میکند.
تراژدی رستم و سهراب بار دیگر روایت میشود. روایت که نه، جان میگیرد و زنده میشود. شخصیتهای شاهنامه در قامت آنهایی که به کمک ویلچرهای برقی حرکت میکنند بار دیگر زنده میشوند. رستم و تهمینه و سهراب و هومان و همسرایان این قصه از جنس دیگرند. خوب که نگاه کنی در خیالت رستم سوار رخش میشود، میتازد. میرود. میجنگد و چه ها، چه ها. هرچند همه بازیگران این قصه راه نمیروند اما سالهاست که بر اسب امید سوار شده و تاختهاند تا به اینجا رسیدهاند؛ به جایی که میتوانند تماشاچی را روی صندلیها میخکوب کنند و شاهد حماسهای دیگر از جنس امید باشند. اینجا فقط کافی است لحظهای باجانت اندیشه کنی و چشم دل بدوزی به بازی آنها، آنوقت پهلوانهای واقعی را خواهی دید. راستی چه کسی از جان و دلش مایه گذاشته و به آسایشگاه کهریزک آمده تا این خوبان دنیا را به دنیایی دیگر آشنا کند؟ دنیایی که معلولان هم در آن بتوانند آزادانه فریاد بزنند. بتوانند نقش بازی کنند. بتوانند روی صحنه بروند و مقابل چشم همه تماشاچیان رجز بخوانند. «میر کمال میر نصیری» روانشناس و کارگردانی که مقالههای فراوان و تأثیر گذاری در زمینه روانشناسی و تئاتر نوشته است مدتهاست که بخشی از زمان خود را وقف آموزش به مدد جویان کهریزک کرده است.
دغدغهاش زیستن آدمها بود
اولین بار بود که گذرش به آسایشگاه میافتاد. نه برای کمک رفته بود و نه عیادت. خیلی اتفاقی تقدیر آورده بودش به خانهای بزرگ به نام کهریزک. مرد بسیار جوانی بود ۱۸ سال داشت و شور و شوق کار، میخواست مفید باشد برای جامعهاش. «میرکمال میرنصیری» همانطور که در سالن آموزش تئاتر راه میرود و بازیگران ویلچر نشین را با لبخند و نوازش آموزش میدهد از خاطره اولین حضورش در کهریزک اینطور میگوید: «۱۸ سال داشتم. دوست داشتم برای حفظ محیطزیست کاری انجام دهم به همین دلیل به سازمان بهزیستی مراجعه کردم بدون اینکه بدانم سازمان بهزیستی هیچ ربط و اشتراکی با محیط زیست ندارد مگر یک کلمه مشترک که «زیست» باشد و به خاطر همین یک کلمه مسیر زندگیام اینچنین شد.» این را که میگوید، پشت چهره آرام و جدی لبخندی ظاهر میشود و ادامه میدهد: «بعدازاین درخواست، کارشناس اداره بهزیستی دستم را گرفت و من را یکراست برد بین جماعت خانه کهریزک و گفت: این هم کار. ناباورانه نگاه میکردم. همه دوران کودکی و انشاهایی که نوشته بودم یکییکی جلوی چشمانم جان گرفتند بدون اینکه قبل از آنیک بار هم به خانه کهریزک آمده باشم. انگارهمه چیز را قبلاً دیده بودم. دل نوشتههایی که همیشه راجع به سالمندان، معلولان و بیماران نوشته بودم جلوی چشمم رژه میرفت. خیلی قبلترها شاید وقتی ۱۰ ساله بودم مشکلات این گروه از جامعه دغدغه ذهنی من شده بود. حالا یکی دستم را گرفته بود آورده بود پیش آنها، که: این تو و این همه آنهایی که حمایت از آنها روزگاری دغدغهات شده بود. کارم از همان روز شروع شد برقراری ارتباط با آنها. سالها از پی هم گذشت درس خواندم کارگردانی و روانشناسی. در سال ۱۳۷۹ تئاتر درمانی فکر تازهای بود که در ذهنم جرقه زد.»
وقتی صحنه تئاتر جای زخم بستر را میگیرد
میر نصیری شخصیتی است که از بدو ورودش توانست تعداد زیادی از سالمندان و معلولان را مشاوره بدهد و حال بد آنها را به حال خوب تغییر دهد اما راه حل بزرگتری را برای این کار پیدا کرد؛ آموزش تئاتر باهدف درمان بیماریهای روحی و حتی جسمی. همان سالها بعد از برگزاری جلسه ۱۵۰ نفره با تعدادی از اهالی خانه کهریزک هرروز به بخشهای مختلف کهریزک میرفت لبه تخت معلولان و سالمندان مینشست وداشته هایشان را به آنها یادآوری میکرد و به آنها میگفت که چطور میتوانند وارد تئاتر شوند تا حالشان بهتر شود. اکثریت آنها دست رد به سینهاش میزدند و با ناراحتی میگفتند: «تئاتر یعنی حرکت، وقتی من روی ویلچر نشستهام و حتی توان تکان دادن دستهایم را ندارم چطور میتوانم بازیگر شوم؟» میر نصیری جواب میداد: «مگر همه آنهایی که راه میروند و میتوانند دستهایشان را تکان دهند میتوانند بازیگر شوند؟»
روانشناس بود و کارگردان؛ اما در کهریزک روانشناسی بیشتر از کارگردانی به کارش میآمد. در همهسالهایی که در خانه بزرگ کهریزک تدارک تئاتر میدید و بازی روی صحنه تئاتر را برای آنها تصور میکرد. خستگی را از روح و روان آنها میگرفت تا پیاده کردن فن و فنون بازیگری، آنقدر در کنارشان ماند تا روانخسته و زخمخورده آنها التیام پیدا کند. میرنصیری سالهای زیادی کنارشان ماند تا جایی که امروز بازیگری و تحرک و اشتیاق برای دیده شدن جای زخم بستر را گرفته است.
برای صندلیهای خالی اجرا میکنیم
زهرا شاملو از شاگردان میر نصیری به روزهایی اشاره میکند که استاد پای همه آنها ایستاده است و به انها نوید داده: «ما اجرا میکنیم نترسید، اگر صندلی تماشاچیها خالی بود ما برای صندلیهای خالی اجرا میکنیم. مطمئن باشید همان صندلیهای خالی یک روز پر میشوند.» و این اتفاق بارها برای ما رخ داد.
تشویق عزت الله انتظامی کار خودش را کرد
زهرا شاملو به خاطره خوشی که با حضور میر نصیری و کارگردانی او اتفاق افتاده است اشاره می کند و میگوید: «بیش از ۱۰ سال از روزی که در جشنواره مهر آئین گروه تئاتر بازیگران معلول کهریزک به سالن تئاتر شهر رفته بودیم تا برای کسب رتبه نخست در این جشنواره تقدیر شویم میگذرد. هنوز صدای تشویق بغضآلود زندهیاد «عزتالله انتظامی» بازیگر برجسته کشورمان در گوش تکتکمان زنگ میزند: «من فکر میکردم بازیگرم؛ اما امروز روی این صحنه چه بازی از شما دیدم!» این جمله استاد انتظامی انگار جان دوبارهای به ما داده بود. به خانه که برگشتیم. عزممان را جزم کردیم.استاد میرنصیری ما را با خودمان آشتی داد.»
تهمینه که میشوم دلتنگ مادر میشوم
«حوریه شیخالاسلامی» در نقش تهمینه ۲۹ سال است که در کهریزک زندگی میکند از روزهای میگوید که گمان میکرد زندگیاش تمامشده و پرخاشگری تنها راهی بود که با آن میتوانست حضورش را اعلام کند اما حالا حتی برای لحظهای لبخند مهربانی از روی لبانش محو نمیشود میگوید: «سالهاست منتظر این لحظهها هستیم که بتوانیم خود واقعی و قوی شدهمان را روی صحنه بیاوریم.» حوریه میگوید: «بااینکه این تئاتر را سالهاست تمرین میکنیم اما درصحنه کشته شدن سهراب و مویه کردن تهمینه به یاد مادرم میافتم که هیچوقت او راندیدم و زمانی که من ۶ ماهه بودم از دنیا رفت. استاد میر نصیری شرایطی را برای من ایجاد کرد که بدون اینکه فرزندی داشته باشم ،در نقش تهمینه مادری را تجربه کنم.
کارنامه ای که میدرخشد
میرنصیری بیش از دو دهه در زمینه نمایش درمانی و کار با معلولان، معتادان و آسیب دیدگان اجتماعی فعالیت میکند. عنوان نویسنده، کارگردان، نمایش درمانگر و مشاور خانواده آثار مختلفی را از جمله نمایش «و اما انسان» (نخستین کار نمایش درمانی در ایران و برنده جایزه بهترین کارگردانی و جایزه ویژه هیات داوران در جشنواره مهرآیین در سال ۸۳)، مستند «بر باد رفته» (درباره زندگی معلولان)، نمایش درمانی و مستند «خلیفه خداوند» (درباره زنان کارتنخواب)، نمایش درمانی و مستند «آن فرستاده» (درباره مردان کارتنخواب) و... در کارنامه هنری خود ثبت کرده است.
به نقل از فارس