شنبه 15 دي 1397 , 09:52
حکایت شجاعت یک شیرزن کُرد از زبان مرحوم آیتالله حسنی
مرحوم حسنی در کتابی پیرامون خاطراتش آورده است که زنی شجاع منزلی را نشان داد و گفت که من و تعداد زیادی از زنان و دختران نقده در آنجا مخفی شده و با هم عهد بستهایم، حتی بنزین لازم را هم مهیا کردهایم که اگر مردان ما خود را تسلیم دشمن کردند، ما نیز خودمان را آتش بزنیم، اما هرگز تسلیم دشمن نشویم.
مرحوم آیت الله غلامرضا حسنی یکی از روحانیون مبارز در آذربایجان بود. زندگینامه، فعالیتها و مبارزات وی، بخشی از تاریخ انقلاب اسلامی در آذربایجان را تشکیل میدهد به طوری که تاریخ انقلاب اسلامی در این خطه، بدون نام و یاد حسنی ناقص خواهد بود.
وی در کتاب «مفسران استقامت» به گوشهای از فعالیت زنان کرد در مبارزه با گروهکها پرداخته و روایت کرده است: «فروردین 1358 بود، در غائله نقده به منطقهای رسیدیم که دیدیم صدای یا حسین و شیون زنان به آسمان بلند شده است. الله اکبر! معلوم شد این ها پس از ساعت ها درگیری و مقاومت، گلولههایشان تمام شده و در محاصره کامل دشمن قرار گرفتند و لحظاتی قبل میخواستند تسلیم شوند که از میان آنان یک زن شجاع برخاسته و آنها را به مقاومت دعوت میکند. چون نیروهای خودی را دیدند، به استقبال مال، از مخفی گاه خود بیرون آمدند. در این منطقه دیگر همه نیروها خودی بودند و ما با این پیشروی، خود به خود محاصره دشمن را شکسته بودیم.
آن زن شجاع و بیدار دل، وقتی نیروهای خودی را دید، جلو آمد و در مقابل تانک ایستاد، بلندگو را از دست من گرفت و یک سخنرانی حماسی عجیبی ایراد کرد. من که در ظاهر فرمانده این نیروها بودم، از سخنان حماسی او توان و قدرت و روحیه گرفتم. غوغای شگفت انگیزی در میان نیروهای مسلح و مردم به راه انداخت.
از مسلحین شهر نقده، فردی که قبلا با وی ارتباط و آشنایی داشتم، آنجا بود. او جلو آمد و گفت اغلب نیروهای ما در نقده مهماتشان تمام شده است، قبل از هر چیز باید به آن ها مهمات برسانیم. ما که مهمات زیادی به وسیله تراکتور و تریلی آورده بودیم، در عرض کمتر از یک ساعت، همه نیروهای خودی را با آنها تغذیه کردیم. آن زن شجاع نیز منزلی را در آن حوالی نشان داد و گفت ما تعداد زیادی از زنان و دختران نقده در آنجا مخفی شده و با هم عهد بسته بودیم، حتی بنزین لازم مهیا کرده بودیم که اگر مردان ما خود را تسلیم دشمن کردند، ما نیز خودمان را آتش بزنیم، اما هرگز تسلیم دشمن نشویم.»