06 ارديبهشت 1403 / ۱۶ شوال ۱۴۴۵
شناسه خبر : 63434
یکشنبه 07 بهمن 1397 , 11:13
یکشنبه 07 بهمن 1397 , 11:13
پربیننده های امروز
مقاله و یادداشت
فاصله ما تا جهنم تروریستها!
میلاد رضایی
اوضاع این رژیم حسابی بیخ پیدا کرده است
جعفر بلوری
عقبنشینیها تا کجا ادامه دارد؟
عبدالرحیم انصاری
رسانهی نوظهورِ پهپاد-موشک
سید مهدی حسینی
سفر ترکیه ما
سارا آذری
ولی فقیه عروةالوثقی و رمز پیروزی
امانالله دهقان فرد
صد رحمت به توپ میرزا آقاسی!
حسین شریعتمداری
۴۰ دستاورد عملیات تاریخی «وعده صادق»
ابراهیم کارخانهای
ادبیات ایثار و شهادت
گزارش و گفت و گو
یک شهید، یک خاطره
جیک جیکِ گنجشکها
درختی در باغ داشتیم که گیلاسهای آن را نمیچیدم تا هر وقت برادر کوچکم علی از جبهه برمیگشت و برای دیدارم به باغ میآمد، گیلاسها را تناول کند.
در آخرین دیدارمان علی چند دانه گیلاس چید و خورد. بعد رو به من گفت: «بقیة گیلاسها باشه برای گنجشکها.»
***
هنوز برادرم از جبهه نیامده بود که یکی از دوستانش به باغ آمد و گفت:
- «علی توی روستا منتظرتون هست و میخواهد شما رو ببیند.»
متعجب شدم! آخر همیشه برای دیدنم به باغ میآمد!
جیکجیک گنجشکها در باغ پیچید و همان لحظه فهمیدم که خبر شهادتش را آوردند.
خاطرهای از شهید علی ضمیری
راوی: حسین ضمیری، برادر شهید
منبع: کیهان
نظری بگذارید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
زنگ خاطره
معرفی کتاب