سه شنبه 09 بهمن 1397 , 14:56
در حاشیه نامه نگاری رییس بنیاد با معاون اول رئیس جمهور
«جانبازانِ بعد از قطعنامه»!
درحالی که جانبازان نخاعی گردنی ۷۰ درصد به بالا در زمینه ایاب و ذهابشان دچار مشکل جدی هستند و جانبازان نخاعی ۷۰ درصد به علت آسیب های اسکلتی از خودروهای غیر استاندارد داخلی استفاده می کنند و یا.... باید پرسید این کدام نور چشمی است که اتفاقا جانباز هم می باشد و برای تردد، نیاز به خوردو شاسی بلند، آن هم با برند «رنجرور»! پیدا کرده است...
دکتر سجاد قنبری - ظاهرا پدیده منحوس نور چشمی ها استثنابردار و پایش به سیستم بنیاد هم باز شده است. مدتی قبل با تصویب قانون ممنوعیت بکارگیری بازنشستگان درامور اداری، بجز ایثارگران، ولوله ای در مدیران بازنشسته پدیدار شد و کسانی که سابقه ای از جنگ و جبهه داشتند دست بکار شدند و به لطف حمایت مدیران بنیاد و کمیسیون پزشکی، توانستند آثار کهولت سن را به درصد جانبازی تبدیل کنند!
کمیسیون پزشکی بنیاد در تعیین درصد جانبازان شیمیایی و اعصاب و روان دارای پرونده از بدو مجروحیت هستند، بسیار سختگیرانه رفتار و گاه خشمگینانه به کاهش درصد آنان حکم می کند و روند تعیین درصد برای این عزیزان نیز ماه ها به طول می انجامد؛ اما درقبال «جانبازانِ بعد از قطعنامه»! چنان رأفت و عطوفت به خرج می دهد که درکمترین زمان ممکن، با دست و دل بازی تمام، تعیین درصد می شوند.
چند وقتی است نامه دستور مستقیم شخص آقای شهیدی برای ورود بدون ضوابط فنی واردات یک دستگاه خوردو به آقای جهانگیری برای یک جانباز ۴۵ درصد در فصای مجازی دست بدست می شود.
فارغ از صحت و سقم خبر مذکور که قاعدتا باید توسط بنیاد سریعا تعیین تکلیف شود، سابقه نشان داده که صدور مجوزها و دستورات و امضاهای مشابه در بنیاد مسبوق به سابقه بوده و چیز جدیدی نیست؛ درحالی که جانبازان نخاعی گردنی ۷۰ درصد به بالا در زمینه ایاب و ذهابشان دچار مشکل جدی هستند و جانبازان نخاعی ۷۰ درصد به علت آسیب های اسکلتی از خودروهای غیر استاندارد داخلی استفاده می کنند و یا.... باید پرسید این کدام نور چشمی است که اتفاقا جانباز هم می باشد و برای تردد، نیاز به خوردو شاسی بلند، آن هم با برند «رنجرور»! پیدا کرده است؟
اساسا وقتی که جانبازان شیمیایی، اعصاب و روان و نخاعی برای تامین تجهییزات توانبخشی و مصرفی و حتی امور درمانی در مضیقه هستند و امکان دسترسی جانبازان و تشکل های ایثارگری به شخص آقای شهیدی برای ایشان ممکن نیست و حتی از محالات است و آسانسور طبقه دفتر آقای شهیدی در ساختمان بنیاد شهید خیابان طالقانی انحصاری و قفل است و .... این جانباز خوش اقبالِ! شاسی سوار چگونه توانسته به ایشان دسترسی پیدا کند و از طرف دیگر آنقدر نفوذ داشته باشد که بتواند از وزارت بهداشت هم گواهی های لازم را اخذ کند و جناب شهیدی هم دست و دلش برای نوشتن نامه ای مستقیم برای شخص معاون اول رییس جمهور باز باشد و ...
حال، به قول معروف «پیدا کنید پرتقال فروش را»؟!
براستی ایا تا بحال کشوری دیده اید که مسئولانش چنین شفاف تبعیض و بیعدالتی کنند