حال و هوای دهه شصت با سریال لحظه گرگ و میش

شهید گمنام- این شب ها سریالی روی آنتن شبکه سوم سیما رفته که مردم را به زیبایی پای تلویزیون نشانده است!

سریال لحظه گرگ و میش، سریالی ست که از روزهای جنگ و با جریانی عاشقانه شروع شد و نقاط قوت زیادی داشت که توانست مخاطبان زیادی را به خود متوجه کند.

 این سریال، به روشنی روزهای دهه 60 را به تصویر می کشد. جاذبه هایی مانند جریان های عاطفی هم باعث می شود که مردم بیشتر دوست داشته باشند سریال را دنبال کنند و این به هدف نویسنده و انتقال محتوای مد نظر نویسنده و کارگردان کمک می کند.

حضور اقلیت های مذهبی را در جبهه نشان می دهد و از طرفی موضوع اصلی در خانواده ای رخ می دهد که پدر در راه انقلاب شهید شده است و  3 پسر دارد و به زیبایی افکار آنها و تحولات و برکتی را که جنگ در جوانان و مردم ایجاد کرد را به صحنه می آورد.

 پسر اولی که خود با عرق و عشق به وطن می رود و به شهادت می رسد. پسر دیگری که در راه صرف هنر خویش در جنگ به مقام جانبازی می رسد و قابل تامل تر، پسر آخری خانواده است که با وجود سبک سری دچار تحول شده و در جریان جنگ بزرگ و بالغ تر می شود و به مرد بالغ تری تبدیل می شود! و شاید حتی به آدم دیگری مبدل می گردد.

 از طرفی حامد، یکی از شخصیت های خاص سریال که با رفتن به جبهه و برگزیدن جبهه به جای برگشت به خارج و ادامه تحصیل، اسیر می شود و سال ها را به دور از وطن و در زندان های عراق می گذراند و همین باعث از دست رفتن زندگی اش می شود و یا حتی اشاره زیبا و ملموس و غیر مستقیم نویسنده به عوارض روحی، جسمی، روانی، خانوادگی و اجتماعی جنگ که به انجاء مختلف در فیلم دیده می شود.

از نقاط قوت فیلم بیان مشکلات و سختی های زندگی مادران شهدایی چون مادر شهید در این سریال، جانفشانی های خالصانه جوانان و مردم در روزهای جنگ و از همه مهم تر بی ادعا بودن این قشر است که با وجود دین بزرگی که به گردن مردم و کشور دارند اما بدون هیچ چشم داشتی جان و عمر و زندگی خود را فدا کردند.

 در قسمت های زیادی از سریال در دیالوگ ها این موضوع که نه رزمنده خانواده نه جانباز و نه حتی حامد که اسیر و آزاده است، حاضر به تعویض کار و عمل خود با هیچ محاسباتی نیستند و از طرف دیگر به خوبی افراد منفعت طلبی چون داماد خانواده یعنی سروش و سروش ها را نشان می دهد که در آن ایام فقط به فکر درس و پیشبرد زندگی خود بودند و در این روزها هم متوقع تر از بقیه به سود و منفعت های مادی خود می اندیشند!

گرگ و میش، خانواده ایثارگران را آنگونه که باید و آنگونه هست نشان می دهد. حقیقت این خانواده های نجیب و مخلص را با همان پاکی و صداقت، به تفسیر می کشد و شخصیت های صرف سیاه و سفید هم به تنهایی نمی آفریند و انسان ها را با همه دیگری ها، مشغله ها و بعضا نقاط ضعفشان نشان می دهد.

 این سریال اگر با دید محتوایی به آن نگاه شود، به خوبی بیان می کند که چه خانواده هایی برای دفاع از ایران، داغدار و زخم دیده شدند! چه کسانی زندگی های خود را از دست دادند و عوارضی مانند بی پسر شدن، بی سرانجام شدن عشق ها و بر هم خوردن ازدواج ها و بی همسر شدن زنان جوان بسیار و... بر سر خانواده هایی آمد که امروز گاها" به دست گذر زمان سپرده شده اند و گاهی هم با نیشتر کنایه سهمیه و ... زخم می خورند!

سریال گرگ و میش در این ایام کم لطفی به فیلم و سینمای دفاع مقدس، توانسته با آوردن داستانی برگرفته از زندگی واقعی به خانه های مردم، کمی از ارزش های فراموش شده قهرمانان این سرزمین و خانواده هایشان را یادآوری کند! روزهای دفاع مقدس را به یاد آورد و تفاوت افراد منفعت طلب را در روزهای بحرانی کشور با کسانی که جان و مال و زندگی خویش را گذاشتند و برای دفاع از دین و وطن رفتند، به خوبی نشان می دهد.