شناسه خبر : 64283
یکشنبه 12 اسفند 1397 , 11:31
اشتراک گذاری در :
عکس روز

بازمانده حادثه زاهدان چگونه شهید نشد؟

بعد از غروب آفتاب چهارشنبه ۲۴ بهمن، پس از ۱۸ روز ماموریت، مرزبانان سپاه لباس‌های رزم وپلاک‌هایشان را در آخرین پاسگاهی‌که تلفن‌های همراهشان در آن آنتن می‌داده، در می‌آورند وبه خانواده‌هایشان می‌گویند صبح به خانه می‌رسند. مسافران اتوبوس ۴۱ نفره جاده خاش-زاهدان کمی بعد توسط یک دستگاه خودرو مملو از مواد منفجره در مجاورت اتوبوس شهید وزخمی می‌شوند. «محمد ابراهیمی» ۳۳ ساله یکی از بازمانده‌های این اتوبوس است که روایت متفاوتی از جاماندگی‌اش دارد...

سرش پایین است، آرام حرف می‌زند و صدایش خوب شنیده نمی‌شود. او انگار بعد از این حادثه غرق دنیای خود شده است. محمد می‌گوید: «تا خاش همراه اتوبوس بودم اما بیسیم زدند که وسایلت را در اتوبوس بگذار و با ماشینی که در فاصله ۵۰۰ متری اتوبوس بود، بیا. قرار بود من و یک نفر دیگر هم در همان اتوبوس باشیم، اما لیاقت شهادت نداشتیم.» لب‌هایش می‌جنبد، فاتحه می‌خواند و ادامه می‌دهد: «ما اولین شاهدان و حاضران حادثه و تا چند دقیقه شوکه بودیم. با اورژانس و پلیس زاهدان تماس گرفتیم تا تیم‌های عملیاتی‌شان را اعزام کنند. پیکر شهدا به‌خاطر قدرت انفجار و حجم مواد منفجره تا فاصله ۲۰۰ متری ازاتوبوس پرت شده بود.» دستانش را مشت کرده و مطمئن است که انتقام همرزمانش را می‌گیرند. خانواده ابراهیمی سابقه دفاع از امنیت کشور را پیش‌تر در کارنامه خود ثبت کرده‌اند. وسط درگیری‌های خطی، حزبی، سیاسی و سهم‌خواهی‌های بعد از انقلاب، پدر محمد پوتین پوشیده و به جبهه رفته است. لبخند می‌زند و می‌گوید: «چهار ساله و هم سن دخترم فاطمه بودم که پدرم شهید شد، مادرم همیشه دعا می‌کند مثل پدرم شهید شوم.» او ادامه می‌دهد: «البته فقط مردم پدرم را شهید می‌دانند.

او با اینکه از عارضه ناشی ازشیمیایی شدن، سرطان خون گرفت و فوت کرد، بنیاد شهید، شهید محسوبش نکرد.» او از مادرش داستان‌ها شنیده، شهادت‌ها و رشادت‌ها را مجسم کرده و عاشق شهدا و شهادت شده است. محمد ابراهیمی و شهدا ومجروحان حادثه تروریستی خاش- زاهدان متعلق به‌گام اول و دوم انقلاب بعد جنگ هستند که یاران خرازی نام گرفتند.‌محمد از کودکی به دفاع از امنیت وطن فکر می‌کرد و با شهادت سه عمویش بیشتر با این فرهنگ مانوس شده است. او ۱۲ سال است شاغل لشگر ۱۴ امام حسین (ع) ومشغول دفاع از حریم امنیت انقلاب اسلامی است. محمد می‌گوید: «خسته نیستم، خسته هم نمی‌شوم. اصلاً از ایجاد امنیت و آرامش برای مردم لذت می برم وبرای رضای خدا با دشمن می‌جنگم.»محمد و همرزمانش از آن دسته آدم‌هایی هستند که ادعا و عده‌ای ندارند و خیلی وقت‌ها هم معمولی‌اند، اما قافیه که تنگ می‌آید و پای دفاع از امنیت وسط کشیده می‌شود، عیار وجودشان شناخته می‌شود. محمد ابراهیمی با وجود یک دختر چهار ساله و همسری باردار که همه بار مسئولیت خانواده در زمان‌های نبودش به‌دوش او است، خودش را کنده از دنیا می‌داند ومی‌گوید: «به قول شهید خرازی همیشه باید آماده شهادت بود.»

حرف‌هایش آدم را به سال‌های جنگ می‌برد، به عملیات‌های رمضان وخیبر، والفجر چهار وهشت. او به همسرش نگاهی می‌اندازد و می‌گوید: «سال ۹۰، سه روز قبل از عروسی با وجود اینکه کارت دعوت هم چاپ کرده بودیم به ماموریت اعزام شدم و عروسی یک ماه عقب افتاد. یک هفته بعد از شروع زندگی مشترکمان هم دوباره به ماموریت اعزام شدم. همسرم تا امروز هیچ گلایه‌ای نداشته، فقط دخترم زیاد دلتنگ نبود من می‌شود.» این پاسدار، دفاع از امنیت را یک جور سنگ محک می‌داند که عیار خیلی‌ها را به رخ می‌کشد و معتقد است او و همرزمانش بعد از این حادثه برای ادامه مسیر مصمم‌تر شده‌اند.

*اصفهان زیبا

اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi