شناسه خبر : 64555
سه شنبه 21 اسفند 1397 , 16:05
اشتراک گذاری در :
عکس روز

سخن همکار خوزستانی فاش نیوز با مخاطبان

جعفری کسی هست که اگر این جسم کم توانش باز با او همیاری و همکاری می کرد تا آخر راه همچنان بر گمنام بودنش اصرار می ورزید.

خانم جعفری - از همه سروران عزیز بابت ابراز لطفشان به این حقیر تشکر می کنم. اما بیان نکته ای برایم خیلی اهمیت دارد.

جعفری کسی هست که اگر این جسم کم توانش باز با او همیاری و همکاری می کرد تا آخر راه همچنان بر گمنام بودنش اصرار می ورزید. بدانید در روز مراسم وقتی اسمش را شنید آرام بر روی صندلی نشست و به فکر فرو رفت. خانمی از کارکنان استانداری حالت مرا درک کرد و به ایشان گفتم مجری در حال تکرار اسم من است آن بانوی مهربان دوربین مرا گرفت و بنده را تشویق کرد که بالای سن بروم.

 قبل از آنکه لوح ارزنده به دستم برسد طی دو نامه پیش سروران والا مقام حاصر در مراسم از مکنونات قلبی ام پرده برداشتم و گفتم چه عاملی باعث شد دوربین بدست بگیرم و چه کسی این راه را به من نشان داد. کارکنان سایت شاهدند هر بار که کنار مطالبم و در کنار  اسمم "خانم "نوشته می شد چه ملتمسانه به دفتر سایت زنگ می زدم و می خواستم به همان اسم جعفری اکتفا کنند. خانم جعفری، وقتی به محیط پاک فاش نیوز پناهنده شد برای اثبات باورها و اعتقاداتش بود. دنبال اسم و رسم نبود. در عین حال جمع کثیری از نیک مردان شهر و استان و دیارم مرا پشتیبانی کردند و تا به اهدافی که در نطرم بود رسیدم.

من مسیری را طی کردم که فقط استمداد از شهدا بود. حتی همرزمان شهدا هم به نگاه و توجه شهدا به من یاری رساندند. در واقع آنها رسالتشان این بود که با یاری کردن درماندگان پیام شهدا را به گوش ما برسانند. پیام شهدا آن بود که مقام معظم رهبری در بیانات زیبایی تبیین کردن. عزیزان من! بدانید اگر پیام شهدا به گوش ما می رسید خوف و حزن را از ما دور می کرد و پیام بهجت و شجاعت را برای ما به ارمغان می آورند.
 من خودم را معرفی کردم که همه با چشم ظاهرشان ببینند شهدا چطور بهجت و شادی و لحظه دلنشین را برای متوسلین به آنها فراهم می کنند. همواره بر این نکته تاکید داشتم جوانها اگر در زندگیتان مانعی هست، گره ای هست، دنبال شادکامی دنیایی هستید، دنبال سعادت اخروی هستید فقط به دامن شهدا توسل کنید. اما نه توسل معمولی. باید با جان و دل در راه شهدا گام برداشت. نمی شود اسم شهید را اورد ولی دستورات الهی مثل رعایت شئونات شرعی فردی و اجتماعی را رعایت نکرد.

 لوح تقدیر، هدیه ارزنده ای بود که مبلغان شهید و شهادت و نشر ارزشهای ایثار و شهادت در حضور خانواده شهدا به من ناقابل اهدا کردند. این لوح به این معنا بود که می توان راه صد ساله را با توسل به نگاه شهدا یک شبه طی کرد. این حرف ها را نوشتم که بدانید امروز در شرایط خوب جسمی نیستم که همگان بر هویت این حقیر آشنا شدید. هر چند در مراسمات و دیدارها پیشکسوتان معزز مرا می دیدند اما برای خودم این مهم بود که تا آنجا که می توانم گمنام پیش بروم . والا توقع من و توسل من به شهدا به این لوح ختم نخواهد شد. اجازه می خواهم بیش از این چیزی ننویسم . چرا که بعضی حرفها را باید به خود شهدا گفت.

 در پایان عرایضم، بیان خاطره ای از استاندار محترم خوزستان خالی از لطف نیست. ایشان در آغاز سال 97 به دیدار جانبازان نخاعی امده بودند. ایشان گفتند همه تلاش من این است که اولین دیدارم در سال جدید از جانبازان باشد چرا که از نورانیت وجودشان انرژی می گیرم برای یکسال کارم. در طی دیدار جعبه شیرینی به دست ایشان دادند که به جانبازان تعارف کند. من کناری ایستاده بودم و عکس می گرفتم. متوجه شدم همه خبرنگاران هم از آن شیرینی با برکت فیض برده اند جز من. در لحظه خداحافطی استاندار محترم پیشش رفتم و عرض کردم حضرتعالی که در آغاز سال وجودتان از نورانیت وجود جانبازان فیض می برد به همه شیرینی تعارف کردید اما من محروم ماندم. پس دعا کنید در این یک سال نورانیت شهدا و جانبازان مرا هم عاقبت بخیر کنند. ایشان با مهربان به آقایان فرمودند جعبه شیرینی را بیارید به این خواهر هم تعارف کنیم و این گونه من هم سهم یک سال انرژی و عاقبت بخیری ام را از آن جعبه برداشتم.

 گرچه روزهای دشواری را سپری می کنم اما خوشحالی که چند صباحی را با بزرگمردان شهرم گذراندم و به اندازه بهره وجودی ام از حقایق نورانی فیض بردم. من ضمن تشکر از آقای ساقی که این راه نورانی را فرا روی چشمان من گشود و به من که نه دیده بود و نه می شناخت اعتماد کرد و از همه ایثارگران معززی که با حمایت شهدایی شان مرا تا مرحله کسب لوح سپاس بابت نشر ارزش های دفاع مقدس از دست مسئولان ممتاز استانم رساندند، تشکر می کنم. افسوس که در سی و یک شهریور از قافله شهدا جا ماندم و اینک نمی دانم این جسم ناتوان باز هم افتخار خادم الشهدایی را خواهد داشت یا نه. فقط خوشحالم که با اندک تلاشم بیشتر اطرافیانم را به حقیقت وجودی شهدا در برآورده کردن آرزوها و خواسته ها آگاه کردم. برایم دعا کنید که همچنان لذت توجه شهدا کام دلم را شیرین تر کند.

التماس دعا

کد خبرنگار: 20
اینستاگرام
درود .صد درود .رحمت به شیری که شما خورده اید .
مبارکتون باشه ..همچنین برکت برای دنیا واخرت شما .
سلام بر خانم جعفری گرامی. دلنوشته متاثرکننده ای بود!
کسانی که برای شهدا و در محضر شهیدان کار و در راهشان فرهنگ سازی میکنند حتما دل و جانشان شاد است. نوعی ناامیدی در لحن شما دیدم که جسارتا عرض میکنم برازنده شما نیست. شما با هر شکل و شمایلی که دارید، همینکه در این راه قدم گذاشتیدالسابقون هستید و اجر شهدا را خواهید برد.
به نظرم با تمام وجود و انگیزه همینطور ادامه بدید و مطمئن باشید تلاشتان ماجور است و به ویژه توسط شهدا دیده میشود.
منم با دل متلاطمم دعا میکنم که در 31 شهریور ماه های بعدی به آرزوتون بلرسید.
روز آن مهم نیست، نتیجه حاصله در یکی از روزهای خدا مهمتر است. شهادت رزق و روزی شما انشاالله.
این چه طرز نگارشه ؟ بنده خدا میگه بیمارم شما می گید هر شکل و شمایلی هستی ؟ آقای باسواد ! آقای محترم یا خانم جانباز نخاعی محترمه اینجور وقتا می نویسن در هر وضع و شرایطی هستی
با سلام و تشکر از همه تلاش های شما بانوی گرامی
موفقیت و همه بهترین موهبت های الهی همراه با سلامتی و شادمانی و آرامش حق همه انسانهای نیک است .
الهی همیشه سالم باشید وشادکام از شهد شیرین شهادت وتا زنده اید وزنده ایم در برافراشتن بیرق شهدا توانا وخستیگی ناپذیر باشیم دعا شهدا هم شامل حال ماها باشد امین
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi