چهارشنبه 14 فروردين 1398 , 13:03
کردستان از فروردینماه سال ۱۳۵۸ تا پاکسازی کامل
1- به شکست کشاندن انقلاب اسلامی و بر سرکار آوردن یک رژیم وابسته در ایران در صورت پیروزی این شورشها
2- سرگرم کردن انقلاب اسلامی به مسائل داخلی و جلوگیری از همکاری و هماهنگی میان این انقلاب با نهضتهای در شرف وقوع، در سایر کشورهای اسلامی.
3- ضربه زدن به انقلاب اسلامی و تضعیف آن با ایجاد اختلاف و تفرقه و جنگ فرسایشی، بصورتی که اگر این شورشها نیز با شکست مواجه شود، موجب ایجاد روحیّه یأس و خستگی در مردم انقلابی کشور شود.
4- ایجاد یک حکومت دست نشانده در کردستان و یا در صورت امکان در سایر مناطق ایران و ایجاد یک کانون تشنّج و جنگ افروزی دائمی که همان نقش اسرائیل در میان ملل مسلمان را در ایران بازی کند و از توسعه و پیشرفت ایران انقلابی جلوگیری نماید.
مشکلات موجود در کردستان، عدم حاکمیّت دولت مرکزی که تازه تشکیل شده است، به هم ریختگی نیروهای نظامی و انتظامی در کشور و در منطقه، موجب شد که این گروهها، مصمّم به خلع سلاح هر قدرتی اعّم از مردم انقلابی بومی، ارتش و نیروهای انتظامی کنند و سیطره نظامی خود را بر کردستان بگسترانند.
در تاریخ ۲۷ اسفند ۱۳۵۷ یعنی بیست و پنج روز پس از حمله به پادگان مهاباد و با سلاحهای غارت شده از آن پادگان، هزاران نفر از نیروهای مسلّح سازماندهی شده توسط توطئه گران، به پادگان مهمّ و استراتژیک سنندج، حمله کردند. ضد انقلابیّون ابتداً شهربانی و ژاندارمری و مرکز رادیو سنندج را در اختیار گرفته و از طریق رادیو دائماً از پرسنل پادگان میخواستند که تسلیم شوند. این در حالی بود که گلولهای از داخل پادگان به سوی کسی شلیک نشده بود. در این میان بیست و یک سرباز به شهادت میرسند و چند ساختمان داخل پادگان به تسخیر آنان در میآید.
پس از پیروزی انقلاب، دو کمیته در شهر سنندج تشکیل شد. مسئول یکی از این کمیتهها را صفدری (یک روحانی مبارز) عهدهدار بود که بیش از یکسال، سرپرستی حسینیه سنندج را برعهده داشت و در جریان انقلاب نقش موثری ایفا کرد. وی همزمان با سرپرستی کمیته مزبور، سرپرستی ستاد لشکر سنندج را نیز برعهده داشت.
کمیته دیگری نیز در محل استانداری ایجاد شده بود که احمد مفتیزاده، رئیس جمعیت جوانان مسلمان کرد، مسئول آن بود. از همان آغاز، وی با اعلام مخالفت با صفدری، خود را تنها رهبر مذهبی ــ سیاسی کردستان دانست و در سفرهایی که به تهران داشت، مرتبا از مقامات درخواست میکرد صفدری از سنندج اخراج گردد و کمیته او اداره شهر را برعهده داشته باشد و معاونش (خسروی) نیز بهعنوان استاندار استان کردستان انتخاب شود.
از روز بیستوهشتم اسفندماه، تمامی گروههای کرد نظیر: (حزب دمکرات، کومله و فداییان)، نیروهایشان را از تمام مناطق کردستان جمعآوری کرده و به سمت سنندج حرکت کردند و بدینترتیب، شهر به حالت نظامی درآمد.
اعزام هیئت حسن نیت به مناطق آشوب زده کردستان
در نخستین روز فروردینماه سال1358، هیاتی از تهران برای از بین بردن جو تشنج و پایان دادن به جنگ به سنندج وارد شد. این هیات که متشکل از آیتالله طالقانی، شهید بهشتی، هاشمیرفسنجانی، بنیصدر و حاجسیدجوادی بود با مفتیزاده، شیخ عزالدین، قاسملو، غنی بلوریان، و نمایندگان کومله و چریکهای فدایی به مذاکره پرداختند.
در جریان مذاکرات شورای موقت با آیتالله طالقانی و هیات اعزامی از تهران، جو تشنج تاحدودی از بین رفت و قرار شد مراکز تصرفشده تخلیه شوند، برای تاسیس شورای شهر، انتخابات انجام گیرد و شورای موقت نیز منحل شود.
بدینترتیب، ابراهیم یونسی نیز از طرف وزیر کشور بهعنوان استاندار کردستان انتخاب و غائله بهطورموقت پایان یافت، اما گروهکها بهشدت از آن استفاده تبلیغاتی کردند و در شهرهای بانه و سقز، تظاهراتی با شعار «ارتش ضدخلقی نابود باید شود»، به راه افتاد.
در این هنگام، دیگر مناطق کردستان نیز وضعیت متشنجی داشتند. در مردادماه سال 1358، نیروهای اصیل انقلاب به بیرون راندن گروهکهای ضدانقلاب به خصوص حزب دمکرات و گروهک کومله از مناطق کردستان معتقد بودند؛ چراکه هر روز این گروهکها جنگ تازهای را در گوشهای از کردستان به نیروهای بومی، طرفدار انقلاب اسلامی تحمیل میکردند.
فرمان امام خمینی (ره) برای پاکسازی مناطق متشنج از لوث عوامل ضد انقلاب
سرانجام در جنگ پاوه، رهبر انقلاب حضرت امام خمینی (ره) به دخالت مستقیم در این امر مجبور شدند و فرمان پاکسازی تمام مناطق از نیروهای ضدانقلاب را صادر کردند. ایشان با بیان این مطلب که حساب مردم کرد از توطئهگران جدا است، استراتژی نیروهای نظامی را در برخورد با مساله کردستان مشخص کردند.
در آن زمان، شهید دکتر چمران فرماندهی نیروهای نظامی را در شهر پاوه برعهده داشت. بدینترتیب، نیروهای ارتش و سپاه طی عملیاتهای پیدرپی توانستند ضمن آزادسازی شهر پاوه، بهتدریج، دیگر نواحیی کردستان را از لوث وجود گروهکها، به خصوص کومله آزاد کنند.
در بیستوهشتم مردادماه، گروهکها ــ که هنوز آمادگی درگیری در تمام جبههها را نداشتند ــ با نشاندادن مقاومت اندکی در سقز و مهاباد، تمامی شهرهای کردنشین آذربایجان غربی را تخلیه و به نقاط دوردست کوهستانی و مرزی فرار کردند. بعد از آن، سرکردگان گروهک کومله به عراق رفتند و در آنجا، زیر چتر حمایت رژیم بعث قرار گرفتند.
گروهک کومله که نتوانست در مقابل حمله نیروهای سپاه و ارتش مقاومت کنند، جنگ چریکی را در منطقه آغاز کردند، از اینرو ــ به لحاظ نامنظمی و عدم تمرکز اینگونه جنگها ــ پاکسازی گروهکهای مذکور عملا دشوار شد.
آغاز مجدد درگیریها در کردستان
در بهار سال 1359، پس از به بنبست رسیدن کامل مذاکرات هیات نمایندگی کرد با هیات حسننیت، از شمال و جنوب کردستان، جنگ مجددی به جمهوری اسلامی تحمیل شد.
در شمال، حزب دمکرات، به نیروهای ارتش و سپاه حمله کرد و جنگ سختی در گرفت. در جنوب کردستان، نیز گروهک کومله راه را بر ستون نظامی بزرگی که از مسیر کامیاران آمده بود و قصد ورود به پادگان سنندج را داشت، سد کردند.
توجیه سرکردگان گروهک کومله این بود که ستون مزبور برای اشغال شهر آمده است. هرچند طی مذاکراتی قرار شد این نیروها از راهی فرعی به پادگان دسترسی یابند، اما در بین راه، عوامل گروهکها به نیروهای ارتش حمله و عدهای را کشته و زخمی کردند. بااینحال، این نیروها خود را به پادگان رساندند.
همزمان، در بانه و مریوان نیز جنگ آغاز شد و گروهک کومله و دمکرات، دو پایگاه را در نزدیکی سردشت خلع سلاح کردند. از آنجا که گروهکها فکر میکردند توان مقاومت در شهرها را دارند، بهویژه در سنندج همه مناطق را سنگربندی کردند و بدینترتیب، جنگ سختیی آغاز شد که بیستوچهار روز طول کشید و طی آن، عده زیادی از غیر نظامیان کشته و مجروح شدند.
به هر ترتیب، پس از یکماه، شهرهای سنندج، مریوان، بانه، سقز و سردشت آزاد شدند.
در شهریورماه سال1359، ستونی از نیروهای ارتش، با هدفیرفتن به مناطق مرزی برای جلوگیری از اشغال منطقه توسط ارتش عراق، از بانه به سمت سردشت حرکت کرد، اما در تمام طول مسیر، همزمان با حمله نیروهای متجاوز عراق به خاک میهن و اشغال بخشهایی از آن، افراد حزب دمکرات و گروهک کومله به این نیروها حمله کردند.
در پاییز سال 1359، مهاباد نیز پس از یکسال، طی نبرد سنگینی از اشغال گروهکهای ضدانقلاب بیرون آمد.
چند روز بعد، درحالی که ارتش بعث عراق از طریق مرزهای پیرانشهر میکوشید این منطقه را اشغال کند، چته های حزب دمکرات و گروهک کومله، در هماهنگی با آنها، به پادگانهای پیرانشهر و پاوه حمله کردند تا این مراکز را خلع سلاح کنند اما بر اثر مقاومت رزمندگان ارتش و سپاه، سرانجام شکست خورده در نتیجه از پیرانشهر و پاوه خارج شدند.
فاجعه زندان دولتو
بمباران زندان دولتو، یکی از فاجعههایی بود که رژیم بغداد با همکاری حزب دمکرات و گروهک کومله انجام داد. در اردیبهشتماه سال 1360، جلیل گادانی، فتاح کاویانی و ایرج سلطانی (یک خلبان فراری)، به نمایندگی از طرف حزب دمکرات و عبدالله مهتدی و ابراهیم علیزاده از طرف گروهک کومله با سرهنگ عیار عبدالرضا و رشید صالح (از افسران حزب بعث عراق مستقر در اداره استخبارات کرکوک) ملاقات کردند.
در این ملاقات بر سر بمباران زندان دولتو توافق شد که عدهای از نیروهای سپاه پاسداران، کمیته، ارتش و جهادسازندگی و تعدادی از نیروهای بومی طرفدار جمهوری اسلامی در آن محبوس بودند. براساس این توافق، هفدهم اردیبهشتماه سال 1360، زندانیان برخلاف هر روز که به بیگاری برده میشدند، در حیاط زندان نگه داشته شدند و نگهبانان زندان نیز از پنجاه نفر به دوازده نفر کاهش یافتند.
صبح آن روز، هواپیماهای عراق، با هدایت حزب دمکرات و گروهک کومله، ساختمان زندان را بشدت بمباران کردند. طبق گفته بازماندگان فاجعه، نیروهای حزب دمکرات و گروهک کومله، نجاتیافتگان را از ارتفاعات هدف قرار میدادند و در مجموع، صد و سی نفر را شهید و مجروح کردند.
حزب دمکرات و کومله در مقابل واکنشهای مختلف، در مورد این جنایت، همکاری خود را با رژیم بعث عراق انکار کردند و عبدالرحمن قاسملو و عبدالله مهتدی بهرغم همکاری گسترده حزب و گروهک کومله با رژیم عراق، جنگ ایران با عراق را بهانهای برای سرکوب کردها میدانستند و به همین بهانه در آغاز جنگ عراق با ایران، حزب دمکرات کردستان و کومله آمادگی نیروهای نظامی خود را برای همکاری با ارتش عراق اعلام کردند.
در سال 1361، نیروهای جمهوری اسلامی در کردستان به پیروزیهای چشمگیری دست یافتند. در این سال، جاده استراتژیک پیرانشهر به سردشت آزاد شد و بخشهای مهمی از محور مهاباد به سردشت و دیگر شهرهای کردستان و روستاهای اطراف پاکسازی شد.
گروه کومله و حزب دمکرات، در پی رانده شدن به کردستان عراق، در آن کشور نیز در مواردی به تلافی جنایتهایشان، هدف حمله گروههای کرد عراقی قرار گرفتند. به تدریج نفوذ و فعالیت حزب دمکرات و کومله در کردستان ایران کاهش یافت و به تلاشهای سیاسی برای جلبنظر مسئولین جمهوری اسلامی ایران بیشازپیش توجه شد.
در سالهای نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی، دولت بعثی عراق و حزب دمکرات، کومله و دیگر گروه های فعال در کردستان مثل سازمان چریک های فدایی خلق هدف سیاسی مشترکی مبنی بر سرنگونی نظام نوپای جمهوری اسلامی داشتند؛ موضوعی که به همکاری گسترده و فراگیر رژیم صدام ازیکسو و گروه ها از سوی دیگرانجامید. درنتیجه، رژیم عراق امکانات فراوانی را در اختیار آنان گذاشت.
در وهله نخست، افزون بر این، رژیم جنایتکار صدام حسین، امکانات تبلیغاتی در شمال این کشور را در اختیار حزب دمکرات، کومله و گروه های دیگر قرار داد که ازآنجمله میتوان به فراهمکردن فرستندههای رادیویی برای انجام تبلیغات علیه انقلاب اسلامی و تشویق کردهای ایران، به شورش علیه دولت مرکزی اشاره کرد. همچنین در ادامه خدمات رژیم عراق سرکردگان این گروه ها، از امکانات فرودگاهی عراق برای سفر به دیگر نقاط جهان نیز استفاده میکردند.
نتیجه اینکه با توجه به تمام فعالیتهای نظامی و تروریستی و کمکهای بی شائبه رژیم بعث عراق ، آنان نتوانستند به اهداف، سیاستها و برنامههای از پیش تعیین شده و دیکته شده بیگانگان دست یابندو در ادامه سازمان و تشکیلاتشان هر روز دچار اختلاف و انشعاب گردید و هم اکنون از وزن قابل توجه ای در میان اپوزیسیون برخوردار نیستند.
انتهای پیام/