شنبه 28 ارديبهشت 1398 , 13:04
شهادت؛ انتخابی آگاهانه در سایه تفکر جهادی
زیاده خواهی های صدام سبب شد تا جنگی ناخواسته به ملت ایران تحمیل شود، فرزندان این مرزوبوم با تاسی از آموزه های بزرگان دین به انتخابی آگاهانه دست زدند و در سایه تفکری جهادی راه شهادت طلبی را برگزیدند و خاک وطن خویش را از لوث وجود متجاوزان پاک کردند.
تجاوز و یورش همه جانبه رژیم بعث عراق به مرزهای مختلف ایران سبب شد تا رزمندگان دلاور با تمام وجود و اراده ای پولادین در برابر متجاوزان و حامیانش صف آرایی و ماشین جنگی صدام را متوقف کنند و درسی فراموش ناشدنی را به دشمنان این مرز و بوم بیاموزند. روزنامه های مختلف در هفته گذشته با انتشار گزارش ها و مطالبی حماسه های این دوران را بررسی کردند.
** حماسه های دفاع مقدس؛ نگینی درخشان در تاریخ ایران
حماسه های دفاع مقدس چون نگینی درخشان بر تارک تاریخ ایران است. رزمندگان دراین سال ها با راهبرد دفاعی خود در برابر دشمن سدی مستحکم ایجاد و برای ملت های آزاده و مستضعف جهان، الگویی کارآمد از شجاعت را ترسیم کردند.
روزنامه «ایران» در گزارشی با عنوان «زنان جانباز در انتظار راه اندازی آسایشگاه»، نوشت: حضور زنان در دوران جنگ تحمیلی و نقش آنان در 8 سال دفاع مقدس، بیشک موضوعی غیرقابلانکار است اما تاکنون آنگونه که باید به آن پرداخته نشده است. براساس آخرین آمار بنیاد شهید و امور ایثارگران بیش از 8هزار و 900 زن در 8 سال دفاع مقدس جانباز شدهاند. شاید این آمار برای خیلیها تعجبآور باشد چون عموم مردم تصور میکنند جنگ موضوعی صرفاً مردانه است. اما با مرور اتفاقات جنگ تحمیلی میتوان گفت زنان ساکن شهرهای مرزی و جنوبی جزو اولین آسیبدیدگان جنگ بودند.
عدهای از آنان درمناطق جنگی حاضر شده و به عنوان امدادرسان مشغول خدمت شده و یا اسلحه به دست گرفتند و به سهم خود به دفاع از مرزهای ملی پرداختند. بسیاری هم پشت جبهه به جمعآوری آذوقه و بستهبندی غذا برای رزمندگان مشغول شدند.
این روزنامه در گزارشی دیگر با عنوان «عراق از حمله به پایگاه الولید خبر داشت اما باور نمی کرد!» آورد: نقش هواپیما در جنگهای قرن بیستم نهتنها قابل انکار نیست بلکه به جرأت میتوان گفت، کمتر جنگی در 100 سال اخیر رخ داده که نیروهای هوایی در آن نقش تعیینکننده نداشتهاند. جنگ ایران و عراق نیز از این قاعده مستثنی نبود.از چند هفته مانده به آغازجنگ، صدام و فرماندهان عراقی تمام مدت به دنبال آن بودند که از طریق منابع غربی مطمئن شوند نیروی هوایی ایران از کار افتاده و خطری آنها را تهدید نمیکند.آنها میدانستند نیروی هوایی ایران قابلیت گستردهای دارد و اگر این نیرو مهار و سرکوب نشود هیچ نقطهای در عراق در امان نیست.
همینطور هم شد. ظرف دو هفته نه تنها نیروی هوایی عراق بخش بزرگی از توان خود را در زمین و هوا از دست داد بلکه نیروگاهها، صنایع نفتی، بنادر و پلهای راهبردی عراق همگی از دست رفتند.ضربات متعدد به پایگاههای شکاری عراق در نهایت فرماندهی این نیرو را مجبور کرد تا 3ماه بعد از جنگ تن به انتقال حدود 50 هواپیما از جمله بمب افکن های بزرگ توپولف 22 و 16، میگهای 21، 23 و سوخوهای 20 و 22 به یک پایگاه امن در غرب این کشور در نزدیکی مرز با اردن با نام اچ 3 دهد. این پایگاه عظیم متشکل از 3 پایگاه بزرگ با توان جای دهی صدها هواپیمابود که در صورت بروز جنگ با اسرائیل میتوانست مؤثر باشد اما متأسفانه در نیمه دهه 70 میلادی سیاست عراق افزایش تخاصم با همسایه شرقی یعنی ایران شد.
روزنامه «جوان» در گزارشی با عنوان «صبری که در تشییع پیکر پسرم داشتم هدیه حضرت زینب (س) بود» آورده است: وقتی پیکرش را آوردند دو رکعت نماز خواندم و از خدا خواستم فقط به من صبری بدهد که حضرت زینب (س) در عاشورا از خدا طلب کرده بود. بعد از آن خدا صبری به من داد که همه در مراسم تشییع پیکر پسرم از دیدن روحیه من تعجب کرده بودند. مادر شهید سعید فاقلی میگفت: پسرم خیلی زود شروع به راه رفتن کرد. انگار عجله داشت زودتر بزرگ شود. 23 بهمن سال 45 که به دنیا آمد، هنوز 12 سال تا پیروزی انقلاب در 22 بهمن سال 57 باقی مانده بود. سعید از همان سربازان در گهواره امام بود که سالروز تولدش برای ما نوید پیروزی انقلاب بود و خودش نیز رزمنده پا در رکابی شد که از 14 سالگی به جبهه رفت و در 19 سالگی به شهادت رسید.
این روزنامه در گزارشی با عنوان «بچههای تیم آزادی در میدان جنگ هم گل کاشتند» نوشت: تیم فوتبال «آزادی» متشکل از چند جوان مذهبی سمنانی بود که وقتی جنگ شروع شد، همه اعضای این تیم به جبهه رفتند و 12 نفرشان که در عملیات والفجر 3، والفجر 8، کربلای 5 و چند عملیات دیگر حضور داشتند، به شهادت رسیدند. جوانان ورزشکاری که سالها در یک تیم همبازی بودند وقتی شیپور جنگ را شنیدند، لباس رزم پوشیدند و این بار به جای مستطیل سبز در میدان جنگ به مصاف دشمن رفتند. الحق که در این میدان هم گل کاشتند و حماسهها آفریدند.
روزنامه «جوان» در گزارشی دیگر با انتشار عنوان «نیمی از وجودم رفت و نیم دیگر هنوز جراحت دارد» آورد: زندگی آقاسید مصداق حدیث «چنان باش که همیشه زندهای و چنان باش که فردا میمیری» شده بود. زندگی ایشان در بود و نبود و لبه پرتگاه بود، اما من همیشه به این سوی پرتگاه بیشتر نگاه میکردم. من همیشه فکر میکردم آقاسید میماند و خدا معجزهاش را با بلند شدن آقاسید از روی تخت تکمیل میکند، ولی مصلحت به این شکل بود که ایشان اینگونه از روی تخت بلند شود.
تنها شهید زنده کشورمان پاییز سال 97 پس از 10 سال جانبازی برای همیشه از پیشمان رفت و یک ملت را داغدار کرد. سیدنورخدا موسوی در 17 اسفند 87 در منطقه لار با گروهک تروریستی ریگی درگیر شد و مورد اصابت مستقیم تکتیرانداز دشمن قرار گرفت و یک گلوله دو زمانه به سرش اصابت کرد. سیدنورخدا در سن 36 سالگی بهطور صددرصد جانباز شد و حدود 10 سال در کما بود. پس از آن به «شهید زنده وطن» و «شهید حاجتدهنده» معروف شد. در تمام این 10 سال کبری حافظی، همسر شهید نورخدا موسوی مثل یک پروانه دور ایشان چرخید و یکی از نمونههای والا در ایثارگری و فداکاری را نشانمان داد. ایشان دلسوزانه در کنار سید ماند و از او مراقبت کرد و حالا با رفتن همسرش، دلتنگ و غمگین میگوید که نیمی از وجودش رفته است.
این روزنامه در گزارشی دیگر با عنوان «ورزشکارانی که الگوی جوانمردی و ایثار شدند» نوشت: تیم فوتبال آزادی متشکل از چند جوان مذهبی سمنانی بود که وقتی جنگ شروع شد، همه اعضای این تیم به جبهه رفتند و 12 نفرشان در عملیات والفجر 3، والفجر 8، کربلای 5 و چند عملیات دیگر به شهادت رسیدند.
شهید ابوالقاسم اصلاحی متولد 1338 بود. اصلاحی تا دوم راهنمایی تحصیل کرد و از آن به بعد جهت امرار معاش مشغول کار شد، کارهایی از قبیل: تعمیرات لوازم برقی و نقاشی ساختمان. عضو رسمی سپاه بود و در لشکر 17 علیبنابیطالب خدمت کرد. سه بار به جبهه اعزام شد. بار اول که در منطقه عین خوش مسئول دسته بود از ناحیه زانوی پا مجروح و به مدت یک ماه در بیمارستان اصفهان بستری شد. بار دوم به عنوان معاون گروهان و به علت مجروح شدن چشم چپ مدت یک هفته در بیمارستان فارابی تهران بستری شد و بار آخر در عملیات خیبر جزیره مجنون با اصابت ترکش به سرش که منجر به بیهوشیاش شد 15 روز در بیمارستانی در تهران بستری بود و بعد از 20 ماه و 14 روز دلاورانه رزمیدن دوازدهم فروردین ماه سال 63 دعوت حق را لبیک گفت.
روزنامه «جوان» در گزارشی با انعکاس عنوان «من هم نباشم فرزندم راهم را ادامه میدهد» آورد: تشییع پیکر مطهر 2 شهید مدافع حرم «ابرار حسین» و «محمد جنان» از لشکر زینبیون در 14 اردیبهشت امسال، بهانهای شد تا در آغاز ماه مبارک رمضان برای دیدار با خانواده این دو شهید پاکستانی راهی قم شوم. شهیدان محمد جنان و ابرار حسین دو شهید از دهها شهید لشکر زینبیون پاکستان هستند که در راه دفاع از حرم حضرت زینب (س) نوروز 98 به یاران شهیدشان پیوستند. لشکر زینبیون را پاکستانیهای مدافع حرم تشکیل دادهاند که به شجاعت و شهامت معروفند. این لشکر که شهدای گرانقدری را هم تقدیم اسلام کرده نقش بسزایی در پیروزی مقاومت در سوریه ایفا نموده است.
روزنامه «کیهان» در گزارشی دیگر با انتشار عنوان «ماجرای حضور عضو یونسکو در شلمچه» آورده است: سیدابراهیم احمدی ثنا، از راویان پیشکسوت راهیان نور است. وی از سال 59 که جنگ شروع شد وارد جبهه شد و یک سال و نیم بعد از اتمام جنگ یعنی تا سال 68 در مناطق جنگی حضور داشت. خاطرات احمدی ثنا از اردوهای راهیاننور را میخوانید:
سال 69 دیدیم دوستان دلتنگ مناطقاند. شروع کردیم برنامهریزی کردن که برویم و بازماندههای مناطق جنگی را ببینیم و به صورت گروههای شخصی شش هفت نفری، گاهی با مجوز، گاهی بدون مجوز میرفتیم مناطق. خیلی هم سخت بود. به هر حال مناطق یا در دست سپاه بود یا دست ارتش، همچنین مناطق آلوده هم بودند لذا به راحتی به کسی اجازه عبور داده نمیشد. خلاصه به هر شکلی بود میرفتیم به مناطق تا حال و هوای آنجا را درک کنیم و برمیگشتیم. به این شکل قضیه راهیان نور آهسته آهسته از حرکتهای خودجوش مردمی آغاز شد تا اینکه بعدها به شکل امروزی درآمد.
روزنامه «جمهوری اسلامی» با درج عنوان «مراحل چهارگانه عملیات «بیتالمقدس» برای آزادسازی خرمشهر» نوشت: در طراحی عملیات، تهاجم از طریق عبور از رودخانه کارون و پیشروی به سوی مرز بینالمللی و سپس آزادسازی شهر خرمشهر مد نظر قرار گرفته و چنین استدلال میشود که حمله به جناح دشمن، که عمدتا به سمت شمال آرایش گرفته بود، عامل موفقیت عملیات است. عملیات بیتالمقدس یکی از بزرگترین و استراتژیکترین عملیاتهای هشت سال دفاع مقدس است که طی چهار مرحله مختلف نهایتا منجر به آزادسازی خرمشهر شد. این عملیات از 10 اردیبهشت 61 آغاز شد و یک ماه به طول انجامید. لذت بخشترین پیروزی هشت سال جنگ تحمیلی در این عملیات رقم خورد و شهیدان و سرداران مبارز این رزم به فاتحان خرمشهر مشهور شدند که با مقاومت خود توجه جهان را به نتیجه بزرگ این عملیات جلب کردند.
این روزنامه در گزارشی دیگر با عنوان «شهر غریب» آورد: 10 روز پس از عملیات کربلای چهار ما هنوز در نزدیکی بصره نگهداری میشدیم. هنوز یک وعده غذایی به ما داده نشده بود. گاهی اضافههای غذایشان را میآوردند برای ما که معمولا سهم مجروحهای بدحال میشد. روزانه یک نان کوچک سهممان بود. صبحانه و ناهار و شام! رسیدگی پزشکی اصلا وجود نداشت، حتی برای تعویض پانسمان.
تنها یک روز که برای بازدید خبرنگاران خارجی ما را برده بودند، پانسمان جراحت بچهها عوض شد. خبرنگارها بسیاریشان غربی بودند، از صورتهایشان میتوانستیم تشخیص بدهیم، اما چنان با فرماندهان بعثی خوش و بش میکردند که انگار پسر خاله بودند. نیم نگاهی هم به زخمهای عمیق بچههای ما نمیکردند و نمیپرسیدند چرا رسیدگی به آنها نشده، چرا بستری نیستند؟ نپرسیدند چرا لبهای ما خشکیده! شاید پنجاه خبرنگار آمریکایی و اروپایی آورده بودند اما هیچ کدام از آنها سوالی از ما نکرد. تنها عکسهایی از تعداد بالای ما میگرفتند. چون با فاصله بسیار زیاد از هم ما را نشانده بودند خیلی بیشتر از چهارصد نفر به چشم میآمدیم.
روزنامه «اطلاعات» در مطلبی عنوان «رکورددار خلبانی جنگ در 26 سالگی» را منتشر کرد و آورد: خلبان شهید «علی اکبر شیرودی» وقتی در 8 اردیبهشت 1360 با شلیک تانک عراقی به شهادت رسید، تنها 26 سال داشت. اما با همین سن کم، لقب شجاعترین خلبان و ستاره درخشان جنگ کردستان را از آن خود کرده بود. او بالاترین ساعت پرواز در جنگ را در جهان داشت و با بیش از 40 بار سانحه و بیش از 300 مورد اصابت گلوله به هلی کوپترش، باز سرسختانه میجنگید.
شهید چمران درباره رشادتهای شهید شیرودی در غائله کردستان و پاوه میگفت: هنگام هجوم به دشمن با هلیکوپتر به صورت مایل شیرجه میرفت و دشمن را زیر رگبار گلوله میگرفت و مثل جت جنگنده فانتوم مانور میداد. او با آن وحشتی که در دل دشمن ایجاد میکرد، بزرگترین ضربات را به آنها میزد. از همرزمان خلبان شیرودی هم درباره شخصیت والای او نقل شده است که: روزی در تعقیب ضد انقلاب وقتی خواست راکتی شلیک کند متوجه حضور بچه ای در آن حوالی شد، برگشت و ابتدا با بال هلیکوپتر بچه را ترساند و از آنجا راند و بعد برگشت و حمله کرد.
این روزنامه با درج عنوان «جنایات جنگی صدام در بمباران غیرنظامیان ایرانی»، نوشت: در طول 8 سال دفاع مقدس، صدام بارها در بمبارانهای خود مردم را نشانه گرفت و به مراکز غیرنظامی ایران حمله کرد؛ از شهرها و مناطق مسکونی گرفته تا مدرسه و پناهگاه. اقدامی که برای بالا بردن فشار روانی جنگ بر مردم و دولت ایران انجام شد و هر قدر ناکامی نظامی و سیاسی رژیم عراق در جنگ بیشتر میشد، این حملات غیرانسانی هم افزایش پیدا میکرد.
طبق ماده 52 پروتکل اول الحاقی، شرایطی برای حمله نظامی در زمان جنگ بیان شده است؛ از جمله این که حمله باید «منحصر به اهداف نظامی» باشد و «مزیت قطعی نظامی» را به همراه داشته باشد. همچنین مقررات لاهه، «نابودی یا ضبط اموال دشمن، مگر آنکه چنین تخریب و یا مصادره ای بر اساس ضروریات جنگ حیاتی باشد» را ممنوع کرده است. ماده 8 اساسنامه دیوان بینالمللی کیفری هم با بیان آنچه که در ماده 23مقررات لاهه آمده، این نوع حملات را مصداقی از جنایت جنگی دانسته است. با این وجود، صدام با نقض همه این قوانین بین المللی در طول جنگ تحمیلی بارها و بارها غیرنظامیان بی پناه ایرانی را هدف گرفت و به شهادت رساند.
** آثار دفاع مقدس؛ بیانگر شجاعت ایثارگران
شهادت و جهاد، عامل بقای جامعه و تداوم ارزش های مقدّسی است که انسانیت و آزادی در پرتو آنها، استمرار یافت و زنده نگهداشتن این ارزش ها بر عهده هنرمندان و نویسندگانی است که با آثار خود، پایداری رزمندگان را به تصویر می کشد.
روزنامه «جوان» در گزارشی، عنوان «زندگی شهید قربانخانی به الگویی برای مردم تبدیل شده است» را منتشر کرد و نوشت: برای مردم جذاب است که چطور یک شهید که بخش زیادی از عمرش خیلی مثبت نبوده است ناگهان متحول میشود و یک شبه ره صد ساله را میرود. به نظرم این سوژه کتاب است که مخاطب را دنبال خودش میکشاند.
زندگی شهید مجید قربانخانی برای عموم مردم جذابیتهای زیادی دارد. شرح تحول یک جوان لوطی در جنوبشهر و تبدیل شدن به یک شهید مدافع حرم نکات ریز و درشتی برای گفته شدن دارد. شهید قربانخانی در فاصلهای کوتاه مسافت میان بدی و خوبی را طی کرد و برای خودش در این دنیا و آخرت عاقبتبخیری خرید. کتاب «مجید بربری» که با موضوع زندگی شهید قربانخانی نوشته شده یکی از کتابهای پرفروش نمایشگاه کتاب امسال بود و علاقهمندان زیادی را به غرفه انتشارات دارخوین کشاند تا کتاب را تهیه کنند و بیشتر از آقامجید بدانند. جانمراد احمدی، مدیرمسئول این انتشارات در گفتوگو با «جوان» از دلایل علاقهمندی مردم به کتاب «مجید بربری» و ویژگیهای شخصیتی شهید قربانخانی میگوید.
روزنامه «جوان» در گزارشی با عنوان «کتاب دفاع مقدس باید به شناساندن انسانهای جنگ متعهد باشد» آورد: بیش از 200 عنوان کتاب منتشر کردهایم و اکنون حدود 40 عنوان کتاب هم آماده نشر داریم. در خصوص کتابهای شاخص میتوانم به عباس دستطلا، سرباز سالهای ابری، مهتاب خین یا 10 جلد کتاب روایتگری اشاره کنم که سال 89 به عنوان کتاب سال جمهوری اسلامی ایران نیز شناخته شد.
نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران، امسال در حالی برگزار شد که آمارها نشان میدهد توجه عموم مردم به کتابهای حوزه دفاع مقدس روندی رو به رشد داشته است. در واقع در 40 سالگی انقلاب، ادبیات حوزه مقاومت و پایداری به چنان بالندگی رسیده که در فضای ادبی کشورمان حرفهای زیادی برای گفتن داشته باشد. نشر فاتحان وابسته به سازمان حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس سپاه و بسیج یکی از انتشاراتیهای تخصصی در حوزه دفاع مقدس است که در دهمین سال فعالیتش کتابهای ارزشمندی با محوریت جنگ تحمیلی منتشر کرده است.
این روزنامه با انتشار عنوان «اسرا در اسارت به بعثیها درس آزادگی دادند» نوشت: بعثیها کینه عمیقی از ایرانیها و شیعیان داشتند و با تمام وجود تلاش میکردند تا ایمان قلبی رزمندگان را تضعیف کنند و مانع ارتباط قلبی آنان با اهل بیت و پروردگارشان شوند. اما آنان هر چه بیشتر فشار وارد میکردند نتیجه عکس میداد و آزادگان را در اعتقادات و باورهایشان راسختر میکرد.
سبک زندگی آزادگان در دوران اسارت یکی از موضوعات جذاب و جالب توجه برای بررسی و پژوهش است. اینکه چطور جمعی دورمانده از خانه و خانواده و وطن اینچنین سرزنده به حیاتش ادامه میدهد و بر ناامیدی و افسردگی غلبه میکند موضوعی است که جای موشکافی فراوان دارد. سبک زندگی باطراوت وتر و تازه آزادگان در دنیای مادی و بیحوصله امروز در حکم کیمیاست. باید بیشتر در آن دقیق شد و بیشتر از آن یاد گرفت.