شناسه خبر : 68413
پنجشنبه 03 مرداد 1398 , 09:23
اشتراک گذاری در :
عکس روز

برای کتک خوردن در اسارت از هم سبقت می‌گرفتیم

«مسعود پرزیوند» از اسرای دوران دفاع مقدس است که در 16 سالگی به اسارت دشمن درآمد و هشت سال زندگی خود را در اردوگاه‌های بعثی عراق گذراند تا اینکه به همراه دیگر اسرای کشور در 26 مرداد سال 69 به کشور بازگشت. در آستانه سالروز آزادی اسرا به سراغ او رفتیم تا از خاطرات روزهای اسارتش بشنویم که بخش اول گفت‌وگوی خبرنگار دفاع‌پرس پیش از این منتشر شده است که در ادامه بخش دوم و پایانی این گفت‌وگو را می‌خوانید.

مسعود پرزیوند در ادامه ماجرای اسارت خود گفت: ما را به محلی به نام خانه چوبی بردند، این نامی بود که خودمان روی آنجا گذاشته بودیم چون آلونکی چوبی را محل بازجویی بچه‌ها کرده بودند. بازجویی به همراه مترجم آمدند، سعی کردیم قبل از این با بچه‌ها اطلاعات خود را یکی کنیم و از شکنجه‌های شدید جلوگیری کنیم. ما را از پشت خط به مرکز شهر بردند. فکر کردم ممکن است از اینجا به بعد من را به آزمایشگاهی ببرند و آن موقع اگر بفهمند کر و لال نیستم برایم خیلی بد می‌شود. بعد هم پیش خودم فکر کردم من هم مثل بقیه اسرا هستم و فرقی بین ما نیست پس دلیلی برای زدن خودم به کر و لالی نیست. در ماشین بودیم و دونفری یکی دست‌ها را به هم بسته بودند. هر 2 نفر سعی می‌کردند کمی گره طناب دستشان را شل کنند، من هم به اسیری که با یک طناب دستمان بهم وصل بود گفتم که کمی طناب را شل کنم، آن رزمنده تعجب کرده بود چطور منی که تا چند دقیقه پیش کر و لال بودن به حرف افتادم. بعد از آن ما را به مدرسه‌ای در العماره برای بازجویی بردند.

وی به مهمترین ویژگی اسارت اشاره کرد و افزود: بزرگترین درسی که اسارت به من داد صبر در زمینه‌های مختلف بود. درس دیگر این بود که هیچ گاه نباید نسبت به دشمن خود را دست کم بگیریم و ضعیف نشان دهیم، در زمان تحریم‌ها گاهی ناراحت می‎شدم که چرا برخی خودشان را به دشمن می‌بازند و تا آمریکا حرفی می‌زند نگران حمله می‌شوند. ما در اسارت انواع اقسام تحریم‌ها را تجربه کردیم. تحریم اقتصادی، بهداشتی و... داشتیم. همه در همان اول اسارت شپش گرفتیم، باید در سرمای زمستان با آفتابه حمام می‌کردیم. دکترها در آن شرایط منبع انرژی بچه‌های اسیر بودند و حتی اگر دارو هم نداشتند با اسرای مجروح به خوبی رفتار می‎کردند. همه سختی‌های طی شده و در پایان آزادی به ما نشان داد که با همه تحریم‌ها در آخر کار به عزت می‌رسیم. امروز هم می‌بینیم هرچقدر مقابل دشمن کوتاه بیاییم دشمن بیشتر سوءاستفاده می‌کند برای همین نباید بهانه به دشمن بدهیم.

وی تصریح کرد: زمان آزادی اسرا صلیب سرخ به هر کدام از ما پیشنهاد داد در هر کشوری که تمایل داریم برویم، ما می‌توانستیم بگوییم که دین خود را به کشور ادا کردیم ولی به خاطر عرقی که به کشور و شهدا داشتیم به کشور بازگشتیم.

حاج آقا ابوترابی رهبر بزرگ ما در دوران اسارت بود

این آزاده دوران دفاع مقدس با یادآوری روزهای اسارت خود در حالی که با گریه به یاد حاج آقا ابوترابی به سختی صحبت می‌کرد بیان کرد: ما اسرا هرچه داریم از حاج آقاست. 2 سال در کنارش بودم و خدا توفیق داد در خدمتش باشم. کاش همه درک و شعور این فرد را داشتند. اسرا زندگی خود در اسارت را مدیون او هستند. او رهبر بزرگ ما در دوران اسارت بود. مرید به حق مقام معظم رهبری، استاد اخلاق بود، بیش‌تر از اینکه حرف بزند عمل می‌کرد.

وی ادامه داد: امروز در جامعه از هر قشری زندگی می‌کنند، در اسارت هم همین بود، مذهبی و غیر مذهبی کنار هم بودند. افراد مختلفی با دیدگاه های مختلف در اردوگاه‌ها بودند. حاج اقا ابوترابی شعاری داشت که بر مبنای آن عمل می‌کرد و ای کاش امروز در جامعه روی آن فکر و بحث می‌شد. او می‌گفت «پاک باش و خدمتگزار»، هرکس در جایگاه خودش خدمتگزار که باشد بسیاری از مشکلات ما حل می‌شود. همه را موظف به خدمت می‌دانست بر همین مبنا حال و هوای اسارت تغییر کرد. اگر امروز همه نسبت به یکدیگر عرق خدمتگزاری داشته باشند بسیاری از مسائل و مشکلات جامعه حل خواهد شد، اما متاسفانه این فرهنگ در جامعه کمرنگ است. ما در اسارت از هم سبقت می‌گرفتیم که جای هم کتک بخوریم اما الان افراد برای کسب منافع خودشان از هم سبقت می‌گیرند.

پرزیوند تصریح کرد: انرژی مثبت دادن در اسارت خیلی مهم بود. همه سعی می‌کردند در آن فضا روحیه خود را به گونه‌ای حفظ کنند. متاسفانه الان تا در تاکسی می‌نشینیم هرکس شروع به گلایه کردن می‌کند. یک سری از گلایه‌ها درست است اما یک سری دیگر قضاوت در برابر شنیده‌هاست. ما در اسارت خودمان را در فضای مسموم تصور نمی‌کردیم بلکه فکر مثبت داشتیم. پذیرفته بودیم راهی که می‌رویم راه درستی است و اسارت هم بخشی از این راه است. می‌دانستیم اسارت هم مقطعی است که می‌توانیم خود را با شرایط آن وفق دهیم.

برنامه‌ریزی بلند مدت 20 ساله

وی به آزادی خود اشاره کرد و گفت: برای خودم یک برنامه 20 ساله ریخته بودم و احتمال می‌دادم که 20 سال در اسارت باشم، این را به خود گفته بودم که اگر اسارتمان بیشتر از 20 سال طول کشید برنامه 20 ساله دوم را می‌ریزم و اگر آزاد شدیم که چه بهتر، برای همین زمانی که از تلویزیون عراق صدام اعلام کرد اسرای ایرانی را آزاد می‌کند برای من خیلی تفاوت نداشت چون دیگر با فضای اسارت خو گرفته بودم.

منبع: دفاع پرس
اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi