شناسه خبر : 69215
سه شنبه 26 شهريور 1398 , 13:09
اشتراک گذاری در :
عکس روز

گفت‌وگو با جانباز نخاعی «عبدالامیر عراقی» دربیمارستان خاتم الانبیا(ع)

یک جانباز نخاعی از بیمارستان نورافشار تهران گریخت!

جانباز نخاعی «عبدالامیر عراقی» جانبازی از خطه خوزستان است و ساکن همدان که بیست روزی می شود برای عوارض ناشی از مجروحیت و زخم بستر شدید، به همراه همسرش به تهران آمده و...

فاش نیوز - جانباز هنرمندی که هنر عکاسی را از کلاس چهارم ابتدایی با یک دوربین کوچک و یک حلقه فیلم 36 تایی سیاه و سفید آغاز و اینک در شرایط و حال و روزی به یک عکاس حرفه ای تبدیل شده و با برپایی چند گالری عکس، جوایز برترین های جشنواره ها و مسابقات را به خود اختصاص داده است که شدیدا" گرفتار عوارض ناشی از مجروحیت سنگینش کار او را به بیمارستان و دوا و درمان در تهران کشانده است. همچنین او از بد حادثه به دلیل مشکلات مالی، قبل از عزیمت به تهران، مجبور به فروش تمامی لوازم و تجهیزات عکاسی خود به پایین ترین قیمت شده گردیده است.

جانباز نخاعی «عبدالامیر عراقی» جانبازی از خطه خوزستان است و ساکن همدان که بیست روزی می شود برای عوارض ناشی از مجروحیت و زخم بستر شدید، به همراه همسرش به تهران آمده و دربیمارستان خاتم الانبیا(ص) بستری می باشد. اگرچه این جانباز هنرمند دردمند سال هاست با زخم هایی که بر جسمش نشسته کنار آمده، اما حکایت نامهربانی هایی که در مدت بستری شدنش در بیمارستان نورافشار دیده، روحش را بسیار آزرده تر از جسمش کرده است.

زمانی که پیشقدم شنیدن حرف هایش شدیم، تحت عمل جراحی قرار گرفته بود. بناچار چند روزی دست نگه داشتیم تا حال مساعدتری برای گفت و گو داشته باشد. با آنکه دکترها گفته اند دوماه تمام باید به رو بخوابد تا زخم هایش التیام یابد.

درآستانه ماه محرم، پای صحبت های این دلاورمرد عرصه دفاع مقدس و جانباز شیفته حضرت اباعبدالله علیه السلام نشستیم تا از روزهای عاشورایی حماسه و خون برایمان بگوید. او از ما قول گرفت که صحبت هایش را بی کم وکاست انتقال دهیم ان شاالله.

 

ابتدا از او خواستیم خودش را بیشتر معرفی کند.

گفت: عبدالامیر عراقی متولد 1345 اصالتاً خوزستانی هستم و  40 سالی می شود که ساکن همدان هستم.

 فاش نیوز: آغازین روزهای جنگ بر شما چگونه گذشت؟

این را بگویم که ما به جبهه نرفتیم، بلکه این جنگ بود که به خانه ما آمد. ما در خوزستان ساکن بودیم.  14-15 ساله  بودم و دانش آموز؛ اولین روز مدرسه بود که برای کلاسبندی به مدرسه رفتیم، که گفتند بروید خانه هایتان، جنگ شروع شده است. اصلا نمی دانستیم جنگ چیست. از همان روز مردم عادی با دستان واقعا خالی، چیزی حدود دویست نفر بدون هیچ اسلحه ای، با چوب درمقابل یک لشگر عظیم از دشمن، از شهرمان دفاع می کردیم. بعدها کم کم آموزش نظامی دیدیم  و بسیج پاگرفت  و اسلحه رساندند.

 

فاش نیوز: خاطره ای هم از آن روزها دارید؟

- خاطره که زیاد است اما الان حوصله بازگویی نیست. اما یک خاطره کوچک ازهمان اولین روز جنگ؛ من شهردار شهرم (شوش دانیال) را دیدم که  دوتا اسلحه از ارتش گرفته بود و با سرعت به طرف ما می دوید که خود را به مسجد جامع برساند. ما هم آنجا ایستاده بودیم که ناگهان با شلیک خمسه خمسه عراقی ها، سر از تنش جدا شد. صدوپنجاه متری بدون سر و با سرعت زیاد دوید و از کنار ما گذشت و بعد روی زمین افتاد.

 

فاش نیوز: وضعیت مردم چطور بود؟

- مردم اصلا نمی دانستند جنگ چیست. غوغای محشری شده بود. پیرزن چادر به سر و رویش می کشید تا ترکش نخورد! فکر می کرد پارچه جلوی ترکش و گلوله را می گیرد. فکر می کردیم جنگ نهایتاً سه روزه تمام می شود. پنج برادر بودیم که چهارتایمان می جنگیدیم. جبهه خانه ما شده بود. چند سالی در جنگ بودیم و البته چندین بار مجروح شده بودم اما بار آخر در تاریخ 7/7/66 با تیر مستقیم دشمن نخاعم قطع شد.

 

فاش نیوز: در آن لحظه چه حسی داشتید؟

- هیچ حسی؛ فقط فکر می کردم پاهایم در هواست همین. اصلاً نمی دانستم قطع نخاع شده ام. پس از مجروحیت مرا به تهران منتقل کردند. به گمانم ابتدا در بیمارستان مهر بستری شدم. شش ماه هم در بیمارستان شهید مدرس و مدتی هم دربیمارستان بقیه الله بودم که جمعا مدت 2سال طول کشید.

 

فاش نیوز: عکس العملتان پس از شنیدن این که نخاعی شدید چه بود؟

- زیاد ناراحت نشدم اما پزشکم پروفسور پارسا خیلی ناراحت شد. اولین سئوالی که از من پرسید این بود که بعد از مجروح شدن، چند قدم راه رفتی؛ گفتم نزدیک دوسه کیلومتر در آب و لجن و نیزار راه رفتم و شنا کردم. سری تکان داد و رفت. بعد از چند روز آمد و گفت که باید همان لحظه می خوابیدی و حرکت نمی کردی. البته هدف داشتیم و بی هدف که نبودیم. ما برای دفاع از خاک و وطنمان رفتیم. گاهی بعضی از افرادی که بر اثر تصادف نخاعی می شوند از وضعیتشان خیلی هم ناراحت هستند؛ چون هدفی نداشته اند اما ما هدف داشتیم و تا الان هم پای اهدافمان ایستاده ایم.

 

فاش نیوز: آیا شده که برای یک لحظه در درستی راهتان شک و تردید داشته باشید؟

- تا به حال پشیمان نشده ام اما متاسفانه با نارضایتی هایی که ایجاد می کنند کاری می کنند که پشیمانمان کنند!

فاش نیوز: با مجروحیتتان چطور کنار آمدید؟

- بعد از مجروحیت و دوران نقاهت، خودم را مشغول عکاسی کردم. موضوعات عکاسی ام طبیعت، اجتماعی و یا فرهنگی بود. در جشنواره ها و مسابقات عکاسی شرکت می کردم. چند نمایشگاه گروهی و انفرادی داشتم تا اینکه یک هفته قبل از آمدن به تهران، تمام تجهیزاتم را به خاطر حل مشکلات مالی به قیمت بسیار پایین فروختم. هرسال هم که برای پیاده روی اربعین می رفتم دوربینم را هم می بردم و عکس های بسیار خوبی هم گرفته بودم اما امسال با این وضعیت بعید می دانم بتوانم خود را به پیاده روی برسانم.

 

فاش نیوز: چطور شد از  همدان سردرآوردید؟

- ما قبل از انقلاب هم به همدان رفت و آمد داشتیم. مرحوم پدرم باغچه ای را در آنجا خریداری کرده بود و ما در اوج گرمای تابستان به آنجا می آمدیم. من همدان را اصلا و ابدا دوست نداشتم. من عاشق خوزستان بودم اما سرنوشت مرا ساکن آنجا کرد.

آخرین باری که همدان بودم روزقدس سال 61بود که عراق شهرهمدان را بمباران کرد. بعدازظهر حرکت کردم سمت خوزستان و دیگر به همدان نیامدم؛ حتی اگر مادرم هم می خواست مرا ببیند می آمد اهواز؛ تا اینکه سال 68 که به همدان برگشتم.

 

فاش نیوز: چه زمانی ازدواج کردید؟

- سال 74 و یک فرزند هم داریم.

 

فاش نیوز: ماجرای بستری شدنتان در بیمارستان نورافشار چه بود؟

- چهل روزی بود علاوه بر زخم بستری که داشتم، تب  و لرز شدیدی هم داشتم؛ آزمایش هم چیزی را نشان نمی داد. دوباره آزمایش دادم، بازهم چیزی نشان نداد. از بهداشت و درمان همدان گفتند ما نامه ای به تهران می زنیم شما بروید بیمارستان نورافشار تهران. به ما گفتند در آنجا اتاق خصوصی وی آی پی و لاکچری مخصوص شما مهیاست!

حدود 27سال پیش دربیمارستان نورافشار که مقطعی هم مرکز ضایعات نخاعی بود بستری شده بودم. قبل از آمدن به تهران با آقای جعفری که جانباز است و رابط بیمارستان و بنیاد هم می باشد، تماس گرفتم؛ ایشان گفت اینجا همه امکانات مهیاست و شما یک روز قبل از حرکت، با من تماس بگیرید، من هماهنگ می کنم. برنامه ریزی کردیم و تماس گرفتیم که فلان روز به تهران می رسیم. سپس با دوستانمان در انجمن جانبازان هماهنگ کردیم که آنها هم با هماهنگی بنیاد، هتل انقلاب را برای اقامتمان هماهنگ کردند و ماهم مستقیم به بیمارستان نورافشار رفتیم. پزشک متخصص عفونی یکسری آزمایش و سی تی اسکن رنگی نوشت. به هتل برگشتیم و فردای همان روز هم برای سی تی اسکن رنگی به بخش هسته ای بیمارستان خاتم آمدیم. جواب آزمایش و عکس را که گرفتیم، بردیم بیمارستان نورافشار. خود پزشکی که دستور عکس و آزمایش را داده بود حتی نگاهی به آزمایشات هم نکرد؛ و ما با دو سه روز تاخیر بستری شدیم؛ چرا که می گفتند اتاق خالی نیست. به هر سختی بود در یک اتاق دوتخته بستری شدم اما خبری از اتاق وی آی پی نبود و به اصطلاح در باغ سبز را به ما نشان داده بودند!

گفتیم اشکالی ندارد حالا درمان بشویم، مابقی پیشکش. اما متاسفانه در آن بیمارستان پرسنل حتی وظایف ابتدایی را هم بلد نبودند. برای یک آنژیوکت ساده، تمام دو دست مرا سوراخ سوراخ کردند تا یک رگ پیدا کنند نتوانستند و بالاخره از شاهرگم گرفتند که خیلی هم اذیت می کند و دائما باید مراقب بود که عفونت نکند؛ داروها هم بی اثر بود. (وی که دل پری از نامهربانی های این چند روز دارد بغضش می ترکد و با اشکی که در چشمانش حلقه می زند می افزاید:) هرچند که دوست نداشتم از همدان بکوبم و به تهران بیایم، اما اینجا همه جوره به ما بی حرمتی می کنند.

 

فاش نیوز: چطور از بیمارستان خاتم سردرآوردید؟

- حقیقتش از آنجا(بیمارستان نورافشار) فرار کردیم. حتی یک فرد سالم  هم بیشتر از یک ساعت در آنجا دوام نمی آورد. یک دست لباس بیمارستانی برای ما 70هزارتومان آب خورد. از طرفی زخمم ترشح داشت و نیاز به تعویض چندباره بود. لباس خواستیم گفتند نداریم. مجبورشدیم همان لباس را برای شستشو بدهیم که حالا پس نمی دادند! بعد از 48ساعت، با خواهش و التماس توانستیم لباس خودمان را پس بگیریم. اینطور شد که از آن جهنم فرار کردیم. با ترفندی که گفتیم چندساعتی مرخصی می خواهیم؛ بعد هم به این بیمارستان آمدیم.

 

فاش نیوز: رسیدگی در این بیمارستان چگونه است؟

- انصافاً خیلی خوب است. دکتر جراح که وضعیت مرا دید گفت همین الان می توانم شما را بستری نمایم اما چون تب و لرز دارید، اگر دکتر یادگاری (متخصص بیماری های عفونی و رئیس دپارتمان بیماری های عفونی ایران) بنویسند خیلی بهتر است. ایشان در بخش مراقبت های ویژه بود؛ خودش به استقبال ما آمد. با من که دست داد گفت چرا اینقدر داغی؟ گفتم 40 روز است این شرایط را دارم، اگر صلاح می دانید دستور بستری شدن مرا بنویسید. فوری نوشت و کارهای بستری شدنم دربخش به سرعت انجام می شد که در آخرین مراحل، با مراجعه به سیستم متوجه شدند نامم در بیمارستان نورافشار ثبت شده است. بنابراین گفتند شما باید به وضعیت بستری شدنتان در بیمارستان نور افشار پایان بدهید تا ما بتوانیم شما را بستری کنیم. خودم حاضر نبودم که دیگر به آن بیمارستان برگردم؛ بنابراین برادرخانمم و پسرم رفتند و تا نزدیکی های شب آمدنشان طول کشید و تسویه حساب هم 200هزارتومانی برایمان آب خورد!

متاسفانه جانبازان شهرستانی را که آگاهی زیادی ب وضعیت تهران ندارند، به این بیمارستان (نورافشار) معرفی می کنند. بنده در آن چند روزی که در آنجا بستری بودم، وقتی با جانبازانی که در آنجا بستری بودند صحبت می کردم، همه از وضعیتشان ناراضی بودند.

فاش نیوز: درحال حاضر وضعیت جسمیتان چگونه است؟

- دکتر یادگاری همان موقع دارو برایم تجویز کرده و دستور آزمایش داده بود که همان روز اول، بدون اینکه جواب آزمایش ها بیاید داروها جواب داد و یکی دو روزی هم هست که جراحی زخم بستر شده ام. البته دوماهی باید به روی شکم بخوابم تا جای زخم بهتر بشود.  احتمالا چند روز دیگر هم مرخص می شوم.

 

فاش نیوز: همکاری بنیاد استان همدان با جانبازان و ایثارگران چگونه است؟

- دکترعارف، مدیرکل بهداشت و درمان استان همدان که خودش هم جانباز است، برای جانباز کار نمی کند. دوست بنده که در داروخانه کار می کند می گوید چطور می شود برای جانبازان و ایثارگران داروی مورد نیازشان را نمی تواند فراهم کند ولی به بیمه دی، هزینه مکمل غذایی و غیرضروری آزاد را می دهند.

درحال حاضر اکثر داروخانه های شهرستان قراردادشان را بیمه دی لغو کرده و تنها یکی دو داروخانه در استان هست که (موردی) اگر بیمه تایید کند دارو می دهند. من که سردرنمی آورم اما بهداشت و درمان همدان می گوید سرانه ای که بنیاد برای هزینه ایثارگران به بیمه دی پرداخت می کندT ما با نصف این سرانه می توانستیم بهترین امکانات را در اختیار شما بگذاریم.

وی اضافه کرد: یا همین بیمارستان خاتم که گفتم رسیدگیشان خوب است، دو سه روزی هست که پول غذای جداگانه برای همراه جانباز  می گیرند و می گویند بیمه تقبل نمی کند. درحالی که تمام کارهای بنده را همراهم انجام می دهد و بیمارستان فقط در حد وصل کردن سرم و تعویض ملحفه کار انجام می دهد. یک صندلی تاشو هم برای همراه گذاشته اند که استراحت کند که همسر من الان چند روزی است که شب ها روی آن می خوابد. حالا آقایان در تلویزیون اعلام می کنند که ما "بیمار توریسم" می آوریم که البته منظورشان بیماران کشورهای دیگر است که در بیمارستان ها اتاق های آنچنانی با کلی امکانات در اختیارشان قرار می دهند اما در کنارش پول غذای همراه یک جانباز را می گیرند. این چه دولت تدبیر و امیدی است که باید آن را دولت افتضاح نامید؛ چرا که هزینه یک غذای همراه بیمار را نه بنیاد و نه دولت تقبل نمی کند.  کار را به کاردان باید سپرد. اگر شما درست می گویید که به فکر جانبازان و خانواده ایثارگران هستید چرا آقای دهقان را بر سرکارشان برنمی گردانید. مگر آقای دهقان برای ایثارگران کم کاری می کرد که او را برداشتند. ای کاش دوباره ایشان را برگردانند.

 همین دیروز پدر دوشهید اینجا بستری بود. مادرشهید هم مراقب ایشان بود.  توهین از این بیشتر که به ایشان غذا نمی دادند. اینکه پول نیست دروغ است؛ پول و بودجه به حد کافی هست اما مدیریت درستی نیست. بنده قبل از این که به تهران بیایم، خودم دیدم که چند پژو صفر برای مسوولان بنیاد استانمان خریداری کردند. دقت کنید نه برای استفاده جانباز! جانباز باید با آمبولانس های قراضه و داغون تردد کند. یا هزینه های هنگفتی راکه صرف زیبایی و تزیین دیوارهای ساختمان بنیاد می کنند. معیشت ما که هیچ، درمان جانباز را رسیدگی کنید. اگر نمی توانید، هزینه بهداشتی و درمانی آن را به خودمان بپردازید تا تامین کنیم. جانباز باید برای گرفتن یک کیسه کلستومی 10بار بیاید و برود بلکه با تحقیر وسایلش را دریافت کند!

 

در آخر یک تشکر ویژه از انجمن جانبازان، بخصوص از آقای حسین اسرافیلی و جانباز اسدزاده دارم که برای بستری شدنم در بیمارستان واقعا زحمات زیادی کشیدند.

گزارش از صنوبر محمدی

کد خبرنگار: 17
اینستاگرام
اگر انجمن جانبازان نخاعی تا به حال به شکل اصولی و نیز اقدام آتش به اختیار عمل کرده و می توانستند تاثیرات قابل توجهی در اصلاح وضعیت افتضاح بنیاد شهید بگذارند،نیازی نبود که دست اندرکاران و اعضای آن برای این گونه مسائل متوسل به سفارش و پارتی بازی شوند که البته بر خلاف عدالت فقط شامل خودشان و دوستانشان و کسانیکه با اینها ارتباط دارند می شود.
خانم محمدی بازم گل کاشتی . آفرین غریب نوازی کردی .
ما هم عنقریب باید از دست این مسئولین بی کفایت بخاطر آسیبی که به روج و جسم ما وارد می کنند به جایی بگریزیم!
بنظر دوستان جانباز، به کجا.........؟
لطفا نظر بدهید. متشکر
فقط میتوانم بگویم متاسفم از این همه جفا
گریختن برادر عراقی و ما از مشکلات و مصائب کارگشا نخواهد بود. باید کاری کنیم که مسئولینی که به ما، ملت بزرگ و مهیم و خون عزیزان شهیدمان خیانت می کنند بگریزند.
البته به جایی که دست ما به آنها نرسد.
ای مسئولین و مدیرانی که پای نامبارک را روی خون شهدا و شانه های نحیف و زخم خورده جانبازان میگذارید و به مطامع دنیایی و ثروت حرام دست پیدا میکنید بدانید که ...لا یمکن الفرار و من حکومتک.... از دست عزرائیل و پروردگار به کجا میخواهید فرار کنید.؟؟؟؟؟؟
سلام فاش . خیلی سانسور میکنی دیگه افتضاحه برادم افتضاح . یه عده تون برین سیما بدرد اونجام میخورین یه سریال یک ساعته رو میکنه بیست و پتج دقیقه شمام برین . در ضمن لطف کنید از عراقیها تندیس روح القدوسی نسازید . دوتا براد مو اونا کشتن من تا زنده ام از بعثی های عراقی بدم میاد حالا شما میخواین باهاشون سر یه میز دلستر بخورین بما مربوط نیست ولی تو سایت از عراقیا مسیح نسازید ‌
آیا آقایان اسرافیلی و اسدزاده می توانند برای همه جانبازانی که درگیر این نوع مشکلات هستند و تعدادشان هم کم نیست دنبال سفارش و پارتی بازی باشند؟!
باسلام.
برادر بزرگوار جانباز که خود را بهلول نامیدی. کاش خیلی سریع در این مورد به قضاوت نمی نشستید و با کمی وقت و پرسش از دوستان مورد وثوقتان، تاملی می کردید.
چرا که تا آنجا که حقیر و دیگر دوستان خبر دارند هر جانباز نخاعی از هرکجای ایران به لحاظ درمان دچار مشکلی باشند حتما از سوی دوستان انجمن مورد حمایت و پیگیری قرار می گیرند تا رفع مشکل.
می توانید امتحان کنید تا ببینید این ادعای من صحت دارد یا خیر.
به هرحال امیدوارم برادران جانباز هیچ وقت دچار مشکل بیماری نشوند که کارشان به درمان و بیمارستان بیفتد. ولی اگر خدای ناکرده افتاد، حتما با برادران انجمن تماس بگیرند تا رفع مشکل بشود.
برادر محترمی که خود را جانباز مطلع نامیده ای
منظور من این است که اینها حتی اگر بخواهند هم در عمل نمی توانند برای تک تک خیل عظیم جانبازان پارتی بازی کنند و در این که اصل این کار که جانبازی فقط بتواند با سفارش و پارتی بازی به حق خود برسد غیر عادلانه و تبعیض آمیز است هیچ شکی وجود ندارد و انجمن جانبازان نخاعی بعد از این همه سال حداقل باید می توانست با فساد پارتی بازی در بنیاد علی الخصوص در باره درمان مبارزه می کرد نه اینکه حالا خودش هم به لیست سفارش کنندگان به مسئولین بنیاد اضافه شود،
خصوصا" که خیلی از جانبازان نخاعی اصلا" ارتباطی با این انجمن ندارند.
بهلول عزیزباز هم سلام، نظر شما تا حدودی درست است و قابل تامل.
البته که مسئولین انجمن نمی توانند همه مشکلات را حل و فصل نمایند و حتی توانایی آنها به اندازه ای نیست که بشود حل معضل کرد. ولی در حد توان خود به فعالیت مشغولند و اگر به زعم شما برادر عزیز برای عده ای پارتی بازی می کنند باید نه در اینجا و منظر عمومی، بلکه با مراجعه به انجمن اعتراض خود را حتی شدیدتر اعلام کنید تا اگر چنین چیزی وجود دارد رفع بشود و همه جانبازان نخاعی به یک چشم نگریسته شوند.

شاید حق با شما باشد. ولی شما اگر فکر می کنید می توانید پیشنهاد بهتری برای حل امور جانبازان نخاعی داشته باشید و یا توانایی پیگیری برخی مسئل را دارید کاش اقدامی میکردید.
باید داخل متن بود تا متوجه عمق مشکلات جانبازان عزیز بود. این به این معنانیست که شما در حاشیه هستید، بلکه بنیادشهید مخصوصا در مورد بهداشت و درمان بنیاد آنقدر بسته عمل میکنند و آنقدر مقاومت میکنند که در صورت فشار از سوی انجمن و هر جای دیگر، باز هم به راه کجی که میروند باز میگردد.
فارغ از شخصیت دکتر عباسپور، دیگر مدیران و حتی پرسنل بنیاد هر زمان اگر رفتاری برخلاف منافع خود ببینند آن را به مانند هوو برای خود می دانند و متاسفانه گارد می گیرند.
امید وارم از توانایی نه تنها دوست عزیزمان بهلول، بلکه از فکر و توانایی دیگر دوستان برای رفع مشکل جانبازان نخاعی بشود استفاده کرد.
اگر هر یک از برادران جانباز نخاعی در هر زمینه ای توانایی و اراده ای برای حل مشکل دیگر دوستان در ابعاد مختلف دارند میتوانند در جلسات دوهفته یکبار انجمن جانبازان نخاعی(روزهای سه شنبه) شرکت نمایند و اگر پرسشی و شائبه ای در باره عملکرد انجمن دارند و یا اینکه پیشنهادی برای بهتر شدن کار انجمن دارند مراجعه نمایند تا از نزدیک هم با محیط انجمن آشنا بشوند و هم بشود از فکر و توانایی دوستان حتی منتقدین استفاده گردد.
البته که عملگرد انجمن در همه زمینه ها با کاستی هایی روبروست، اما چون برای برادران جانباز فعالیت هرچند اندک انجام میدهند پس به همفکری دیگران نیازمند است.
ارادتمند بهلول عزیز و جانبازان نخاعی
سلام به محضرجناب ساقی عزیز تاکی جانبازان بایستی علاوه بر دردورنجی که شبانه روزباهاش دست وپنجه نرم میکنندوزخم وزبان نوادگان اهل کوفه وبه اصطلاح دولتمردانی باشیم که فقط شعارداده وعملی درکارنیست البته اشتباه عرض کردم این دولت دولتمردی درخودش ندیده بایستی گفته دولت نامردان ،آی دولت نامردان که پشت میزهای آنچنانی وصندلی های که اندازه قدوقواره اتان نبوده میزوصندلی های که پایه هایشان بر روی خون رشیدترین فرزندان سرزمینمان ودست وپاهای بریده شده لمیده این اُف وننگ برشما بادا شرم نمیکنید حیا را هم که خورده وقی کرده اید ولی اینرابدانیدتاابدلعن ونفرین جامعه هدف ازخانواده معزز شهداءگرفته تاآزادگان وجانبازان درخاتمه عرایضم به محضرجناب ساقی بزرگواروهمکاران محترمشان واقعاً روزی نیست که درسایت وزین فاش نیوزکه بدون منّت وبدون سانسورشاهدبی عدالتی ها شاهدبی حرمتی ها شاهدزخم وزبان کوفیان شاهددردورنج مظلوترین قشرجامعه نباشیم واین دولت نامردان که درشعارخودرا خادم مردم ومدیون ومرهون جامعه هدف ندانسته درکجای دنیادیده یاشنیده ایدکه خدام خودرا بالاترازملت دانسته ونگاهشان ازبالا به پائین باشدکه حضرات تا نگاهشان ازبالا به پائین باشدمیدانیم هرچه بگوئیم آب در هاون کوبیدنست باردیگرلعن ونفرینتان بادا.
یکماهه پایم سوخته بعش سیاه شده والان هم پانسمان
باید گریخت از شب ظلمانی
چرا جانباز بگریزد یک بیمارستان پانسمان ندارد یا نظارتی بر بیماران دوران دفاع نیست
ما مزیض کهنه ایم ودر انزوا فراموش شدیم
هی روزگار هی
بایدبیمارستان های آشنا به مسائل جانبازان قطع نخاع شناسایی وبه جانبازان اطلاع رسانی شود . زحمتش را انجمن بکشد
با سلام
پیامبر گرامی اسلام ,در مورد ارزش بیماران وبیماری ,می فرمایند :
از مؤمن و بیتابىِ او از بیمارى تعجّب مى كنم. اگر مى دانست كه چه ثوابى در بیمارى هست، بى گمان دوست مى داشت پیوسته بیمار باشد تا آنگاه كه پروردگار خود را دیدار كند. (التوحید، ص 114)

وقتی بیمار در بستر بیماری آنقدر اجر و عزت دارد .وبرای بیمار جانباز, مضاعف است .
,ودر قرآن واسلام به حقوق بیمار توجه وتاکید شده است .
بعضا"چرا این دستورات رعایت نمی شود ؟
.جالب اینکه در هر بیمارستان حقوق بیما ران در تابلویی به صورت "منشور درج شده است .
اما متا سفانه اینگونه حوادث تکراری را باز شاهدیم .شاید به وظیفه خود ناآشنایند ؟خیر .
امید است کادر بیمارستانها خصوصا"پرستاران ,وخدماتی ها ی محترم به جانبازان وبیماران که در دقایق 90 زندگی هستند و بادرد وناله عمر شان را سپری می کنند ,,در برخوردشان اخلاق وکرامت انسانی را رعایت کنند.
خداوند برای آه وناله بیماردر بستر حسنه وثواب می نویسد .
بنده خودم بیش از 10 بار بستری وعمل جراحی شدم .
اغلب پزشکان بسیار محترمند ,ولی گلایه از کادر خدماتی,وپرستاری بیشتر است .
واحد حراست بیمارستان بایستی در بخش بستری جانبازان حضور مداوم ,ومرتب سر کشی نمایند . وقصور وکوتاهی را بازرسی و تذکر دهند .
.این مورد عالی را در بیمارستانی در تهران شخصا" مشاهده کردم .وتشکر فراوان هم دارم( از نام آن معذورم .),

همگی حقوق شهروندی ومنشور بیمار" را سر لوحه کار قرار دهیم .
.اجر وتحمل وصبر ایثارگران وخادمین آنان با امام حسن (ع).
تشکر .
در نزدیکی دروازه پیروزی پاریس برای3پارتیزان واسبی که درحین تیراندازی آلمان‌ها تیرخورده وکشته شده اند هرسال مراسم یادبود باشکوه برگزار می‌شود. ماکه هنوز جانبازان زنده اند. قدرشناسی نشانه تربیت صحیح انسان است. حالا بزرگان حکومت که باید عصاره خوبی وکمک به رزمندگان و.... باشند. بخدا مقام باید وسیله ایی جهت خدمت باشد. یا اقلا اسم دین وخدا را خراب نکنند. خدا کریمه. باز آدمهای خوب زیادن
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi