چهارشنبه 03 مهر 1398 , 11:26
رحمت خدا از گناهانم بیشتر است
شهید مجید معصومیپور متولد چهارم شهریور سال ۴۳ بود. وی در دوران دفاع مقدس به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و به جبهههای جنگ رفت.
این رزمنده غیور سرانجام در تاریخ ۱۵ اردیبهشت سال ۶۳ در منطقه سردشت به شهادت رسید و پیکرش در بهشت زهرا (س) به خاک سپرده شد.
در ادامه وصیتنامه این شهید را میخوانید.
بسم الله الرحمن الرحیم
ان الله اشتری من المؤمنین انفسهم و أموالهم بان لهم الجنه یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون ویقتلون
خداوند جانها و مالهای مسلمین را به قیمت بهشت میخرد، کسانی که در راه خدا جهاد میکنند دشمنان دین را به قتل میرسانند و یا خود کشته میشوند.
وصیت بنده حقیر و ضعیف و محتاج درگاه حق تعالی به پدر و مادر، خواهران و برادران و دوستان و یاران، در نظر داشتم چیزی به عنوان وصیت ننویسم؛ چرا که خودم را جزو صالحان و پذیرفتهشدگان درگاه حضرت حق تعالی نمیبینم و وقتی به گذشتهام مینگرم سراسر معصیت و مصیبت است و مگر نه این که شهدا از نیکان هستند و شرط به فیض شهادت نائل آمدن، اخلاص و عمل نیک است که من نه عمل نیک دارم و نه اخلاص؛ اما وقتی نگاهی به رحمت الهی انداختم، دلگرم شدم و گفتم: خدایا! گناه من خیلی بیشتر؛ اما رحمت تو از گناهان من بیشتر و نامنتهیتر است و روی این انگیزه خودم را برای شهادت آماده کردم. مقصودم، هدفم از رفتن به جبهه یاری کردن احکام اسلام است و در این راه گام برداشتم و اگر خونم ریخته شود آن را در راه مریدان امام هدیه کردم. ای کاشای کاش، هزاران جان داشتم و در راه خدا هدیه میکردم. من راهم را آگاهانه انتخاب کردهام و به آن افتخار میکنم و اگر شهید شدم با صدای رسا به گوش منافقین و کفار برسانید که ما با آگاهی و شناخت کامل و بدون هیچ زوری که ابر جنایتکاران بر شما منافقین و کفار وارد آوردهاند در این راه مقدس قدم نهادهایم و دوست داریم شهید شویم.
نمیخواهم که مرگ به سراغم بیاید. من میخواهم خودم به سراغ مرگ بروم و چه مرگی بهتر از اینکه انسان در راه خدا کشته شود. به درستی که ما از اوییم و بازگشت همه ما به سوی اوست. من اینک شماها را به خاطر خدا و رسول خدا ترک کردهام و عازم جبهههای حق علیه باطل شدم. بدانید که قلبم با شماست و همواره با شما خواهد بود و غم و اندوه به خود راه ندهید؛ زیرا آن کسی که به من حیات بخشید اینک جانم را طلب میکند و من هم با کمال میل جانم را هدیه میکنم و به سوی او باز میگردم.
پدر و مادری که قدر شما را ندانستم، در این لحظه آخر احساس میکنم که نیاز شدیدی به رضایت شما نسبت به خودم دارم. از شما حلالیت میطلبم و اگر حلالیت شما نصیبم شود، بر این حلالیت مباهات میکنم. و، اما پدر و مادر عزیز، چیزی از خود در این دنیای فانی نگذاشتم و اگر جزئیاتی هم هست از شما میخواهم در راه اسلام خرج کنید. و، اما من گناهکار محتاج دعا هستم و از شماها عاجزانه میخواهم که برای من دعا کنید.
و، اما شماها خود را وارسته از جهان متصل به عالم غیب بسازید و اتصال خود را با خدای تبارک و تعالی محکم سازید و در این طریق فقط اطاعت از خداوند جل جلاله را در نظر داشته باشید و بس.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
خداوند نگهدار شما باشد».