شناسه خبر : 69791
سه شنبه 16 مهر 1398 , 11:04
اشتراک گذاری در :
عکس روز

گفت و گو با جانباز اصفهانی قهرمان وزنه برداری

جانباز قهرمانی که حق ایثار و پهلوانی را هم ادا کرد

او تنها یک قهرمان میدان دفاع مقدس و عرصه ورزش نیست بلکه پهلوان جوانمردی است که در مبارزه با هوای نفس، جوانمردی خود را به اثبات رسانده و با انتخاب بانویی معلول به همسری، اقتضای مرام پهلوانی را نیز به جا آورده است.

فاش نیوز - به بهانه هفته دفاع مقدس و گرامیداشت یاد و خاطرات دلاورمردی های مردان عرصه دفاع مقدس، برآن شدیم تا با یکی از این حماسه آفرینان استان اصفهان گفت‌ وگویی داشته باشیم. البته خالی از لطف نیست که تشکر ویژه ای از برادر جانباز، مهدی اسدزاده داشته باشیم چرا که باب آشنایی ما را با این جانباز قهرمان عرصه ورزش وزنه برداری فراهم کرد.

 با آغاز جنگ تحمیلی، «جمشید شفیع زاده خلنجانی» با آن که نوجوانی بیش نبوده اما حس مسئولیت پذیری و دفاع از وطن خیلی زود از او یک بزرگمرد ساخت. بنابراین از 12سالگی وارد بسیج می شد و علاوه بر درس خواندن، خیلی زود گام هایش با خاک جبهه آشنا شد. او با خود عهد می بست که تا آخرین نفس از خاک ایران اسلامی دفاع کند اما در سال 1367 با مجروحیت شدید پا، فرماندهان دیگر اجازه حضور درجبهه را به او ندادند. او این بار عزم رزم در میدان ورزش کرد و تا به آنجایی پیش می رفت که امروز 60 حکم مدال استانی و کشوری و همچنین قهرمان قهرمانان استان و کشور، مربی و کاپیتانی تیم ملی وزنه برداری جانبازان اصفهان، مربی فدراسیون وزنه برداری و بدن سازی، قهرمانی 6دوره مسابقات جانبازان کشور و بسیاری عناوین ورزشی دیگر را در کارنامه ورزشی خود دارد.

این فعال ورزشی، با ادامه تحصیل، به سمت معاونت دبیرستان نیز رسیده و دو سالی هست که بازنشسته شده است.

جانباز «جمشید شفیع زاده» تنها یک قهرمان میدان دفاع مقدس و عرصه ورزش نیست بلکه پهلوان جوانمردی است که در مبارزه با هوای نفس، جوانمردی خود را به اثبات رسانده و با انتخاب بانویی معلول به همسری، اقتضای مرام پهلوانی را نیز به جا آورده است.

برای آشنایی بیشتر با این قهرمان جانباز عرصه دفاع مقدس و همینطور عرصه ورزش وزنه برداری، گفت وگویی را با وی ترتیب داده ایم که در ادامه می خوانید.

 

فاش نیوز: آقای شفیع زاده! لطفاً خودتان را برای خوانندگان فاش نیوز معرفی بفرمایید.

- جمشید شفیع زاده خلنجانی متولد 1345 از استان اصفهان هستم.

فاش نیوز: چگونه با فضای جبهه آشنا شدید؟

- بنده از 12سالگی به عضویت بسیج درآمدم. درست از زمانی که تیپ امام حسین(ع) آغاز به فعالیت کرده بود، با اجازه پدر و مادر در گشت بسیج مساجد بودیم؛ زیرا آن زمان کلانتری ها نیرو نداشتند و از مساجد نیرو می گرفتند. بنابر این، شب ها با برادران گشت می دادیم؛ نماز صبحمان را که می خواندیم به خانه می آمدم، صبحانه مختصری می خوردم و راهی مدرسه می شدم.

 

فاش نیوز: باتوجه به این که دانش آموز بودید و درس خواندن برای شما از واجبات بود، خانواده مخالفتی با فعالیت ها و گشت های شبانه شما نداشتند؟

- مخالف هایی بود؛ زیرا من پسر بزرگ خانواده بودم و پدر ایده های مختلفی نسبت به من داشت که باید درس بخوانم و در نهایت دکتر و یا مهندس بشوم اما شرایط جامعه به گونه ای بود که واقعا مملکت در خطر بود. از سویی نگرانی ها و دلواپسی های مادرانه و پدرانه هم وجود داشت؛ اما زمانی که می دیدند من راهم را انتخاب کرده و در انتخابم بسیار مصمم هستم اعتراضی نمی کردند.

 

فاش نیوز: اعزام های دانش آموزی به جبهه چگونه بود؟

- از همان ابتدا که در بسیج بودم، پایان هر دوره سه ماهه که در جبهه بودیم، یک ماه به شهرمان برمی گشتیم و در کلاس ها شرکت می کردیم و امتحاناتمان را می دادیم. زمانی هم که عملیاتی در پیش بود، دوباره به جبهه برمی گشتیم. اولین بار هم در 13 سالگی با یک آموزش دو ماهه در پادگان "غدیر" از طریق سپاه به جبهه اعزام شدم. از تعداد دفعاتی که به جبهه اعزام شدم همین بس که 6 تا 9 ماه کسر خدمت برای سربازی داشتم و مابقی را در جبهه بودم.

فاش نیوز: باتوجه به اینکه اعزامتان از اصفهان بود، شهید خرازی را از نزدیک دیده بودید؟ اگر خاطره ای از ایشان در ذهن دارید بیان بفرمایید.

- همانطور که می دانید تمام بچه های اصفهان جزء لشگر 14 امام حسین (ع) بودند که ابتدا تیپ امام حسین (ع) بود که بعدها تبدیل به لشگر امام حسین (ع) شد و عظمتی برای خودش پیدا کرده بود. بنابراین من از نزدیک هم خود شهید خرازی و هم پدر بزرگوارشان را دیده بودم البته خاطره ای از آنها در ذهنم نمانده اما تواضع این شهید را هیچگاه فراموش نمی کنم. ایشان احترام خاصی برای بچه های بسیجی قایل بودند. متاسفانه شهدایی همچون شهید خرازی، شهید همت و شهید کاظمی امروز نایابند.

 

فاش نیوز: مجروحیتتان چگونه و در کدام منطقه رخ داد؟

- سال 68 جزء گروه "تطبیق" بودم و وظیفه ام این بود که دیده بان توپخانه را تحت پوشش قرار بدهم. در منطقه بودم که بنا به نیاز بیسیم زدند که یکی دو نفر را به حلبچه اعزام کنید که یکی از آنها من بودم. چند ماهی در آنجا بودیم که با گلوله دشمن از ناحیه پای چپ دچار آسیب دیدگی شدیدی شدم، به حدی که از درد بیهوش شدم. گویا مرا به باختران انتقال داده بودند و از آنجا هم قرار بود به اصفهان، مشهد و یا شیراز اعزام کنند که در بحبوحه جنگ و تعداد زیاد مجروحان، بیمارستان این شهرها پذیرش نداشتند و ما را به اورژانس مازندران، ساری و سپس قائمشهر اعزام کردند.

خاطرم هست که از یک بنده خدا که عضو تعاون سپاه بود و کار مجروحین را انجام می داد پرسیدم ما کجا هستیم؟ گفت ساری! گفتم قرار بود مرا به اصفهان و یا شیراز اعزام کنند. گفت تعداد مجروحین زیاد بوده و ظرفیت نداشتند.

 همان شب پزشکی آمد و جراحی پایم را انجام داد. مدت 8 ماه در بیمارستان قائمشهر بستری بودم. 6 ماه هم پایم در گچ و آتل بود. همین که گچ پایم را بازکردند، با آن که هنوز زخم داشت و باید پانسمان آن تجدید می شد. دوباره به منطقه بازگشتم. فرماندهان که وضعیتم را دیدند، اجازه ندادند بیشتر از 10 روز در آنجا بمانم. چون هوا به شدت گرم بود و می گفتند ممکن هست که پایم عفونت کند. بنابراین بالاجبار مرا به اصفهان برگرداندند و پس از 7 - 8 ماهی هم جنگ تمام شد.

فاش نیوز: اگر خاطره ای هم از مجروحیتتان دارید بیان کنید.

- پزشکی که در قائمشهر بود برای مداوای پایم زحمات زیادی کشید. تقریبا یک ساعت و نیم کار شست و شوی پایم را که کاملا داغون شده بود انجام داد. پرستارها فکر می کردند که پایم روی مین رفته که اینطور داغون شده. زیرا در منطقه هم اکثر کادر پزشکی، پزشکیار بودند و چون خون زیادی رفته بود، برای اینکه جلوی خونریزی را بگیرند، آن را باندپیچی کرده بودند. در منطقه هم عفونت کرده بود بنابراین پزشکان مجوز داشتند که پایم را قطع کنند. گفتند اگر اذیت نکنی و تحمل کنی پایت را برایت نگه می داریم. یک ساعت و نیمی که روی پایم کار می کردند آنقدر وحشتناک بود که لبه تخت را محکم فشار می دادم و دستمالی هم به دهان گاز می زدم تا دردش را تحمل نمایم. با زحمت زیاد، پزشکان توانستند پایم را نجات بدهند که بعد هم کم کم زخم بهبود پیدا کرد اما درد آن همچنان ادامه دارد و در راه رفتن با مشکل مواجه هستم.

 

فاش نیوز: از چه زمانی ورزش را شروع کردید و چه رتبه ها و عنوان هایی کسب کرده اید؟

- از نوجوانی و قبل از جبهه ابتدا ورزش را با تکواندو آغاز کردم. یک سال پس از مجروحیت رشته پاورلیفتینگ و یا بدنسازی را ادامه دادم و کارت مربیگری ام را گرفتم. این درحالی بود که همزمان به استخدام آموزش و پرورش هم درآمده بودم. در کنار شغل آموزش و پرورش، کار مربیگری بدنسازی را هم داشتم. اردوی مسابقات وزنه برداری کردان کرج موجب آشنایی من با جانباز گرانقدر، آقای مهدی اسدزاده شد.  بعد هم در اردوی رامسر شرکت داشتم. در 6 دوره در رشته وزنه برداری، وزن 195 کیلو را زده ام و مقام قهرمانی را در میان رده جانبازان و هم افراد سالم کسب کرده ام. در اصفهان هم قهرمان استان هستم و در مریوان هم مقام قهرمان قهرمانان را کسب کرده ام. بیش از 60 حکم و مدال استانی و کشوری، تقدیرنامه از فرمانداری و ریاست هیئت قهرمان مسابقات سپاه تهران بزرگ را دارم و در مسابقات وزنه برداری یادواره مرحوم روح الله داداشی که از سوی سپاه ترتیب داده شده بود نیز مقام کسب کردم.

فاش نیوز: چه صحبتی با مسئولان بنیاد و همچنین متولیان ورزش جانبازان دارید؟

- هدف جانبازان در این مسابقات، گرفتن مقام و یا یک کاپ قهرمانی نیست، بلکه یک دورهمی جانبازان است چرا که در این مسابقات علاوه بر بالا بردن روحیه جانبازان، دوستان بیشتری از کرمانشاه، مریوان، تهران پیدا کرده ایم که امروز مانند یک خانواده شده ایم اما ظاهرا مسئولان به بهانه کمبود بودجه می خواهند این ورزش را کنسل کنند.

البته نه وزارت آموزش و پرورش و نه بنیاد شهید استان اصفهان با وجود کسب مقامات کشوری هیچ تقدیر و تشکری از این بابت نداشته اند. البته خبر ناگوار آن که قرار است مسابقات وزنه برداری جانبازان را کنسل کنند که امیدارم با رسانه ای شدن این موضوع، این امر میسر نشود.

 نکته بعدی آن که برای خود من، جانبازی 25درصد را لحاظ کردند که با پیگیری مجدد هم این درصد تغییر نکرد؛ درصورتی که تیری که به پایم اصابت کرده با خرد کردن قوزک پا از انگشتم بیرون آمده بود و عضلات روی پایم تماما خرد شده بود. بنیاد کار خاصی برای ما انجام نمی دهد. گاها" که حکم قهرمانی می گیرم و به بنیاد می برم مسئول کمیته ورزش استان می گوید: خب ما چه کنیم؟ می گویم قرار نیست شما کاری بکنید! یعنی برای اعزام ها به مسابقات نیز طوری برخورد می کنند گویی لطف بزرگی برای ما می کنند درحالی که ما برای تیم شما (بنیادشهید) می رویم. گروه وزنه برداری، 6 دوره برای تیم اصفهان مقام دوم و سوم را کسب کرده است اما خدا شاهد است حتی یک بنر در مقابل اداره بنیاد شهید نزده اند که این نفرات زحمت کشیده اند و مقام آورده اند.

 آقای وکیلی، رییس بنیاد شهید استان اصفهان تا کنون یک دیدار حضوری با ما 8- 9 نفر ورزشکاری که مقام آورده ایم نداشته و از دادن یک لوح و یا یک تقدیر و تشکر سر باز زده اند. اصلا برایشان مهم نیست جانباز با چه انگیزه ای باید در مسابقات حاضر شود و کسب مقام کند. ما نهایتا یک تیم 8 نفره هستیم که اگر با خانواده دعوت شویم شاید جمعا به 30 نفر هم نرسیم. یک دعوت از ما نگرفته اند که لااقل مقابل خانواده هایمان مطرح شویم که برای ما ارزش قایل شده اند. ما پول نمی خواهیم و تنها چیزی که به آن دلخوشیم حضور ما در جبهه بود و برای اسلام و کشورمان رفته ایم و اگر باز هم تجاوزی به کشورمان صورت بگیرد، باز هم مردانه پای آن ایستاده ایم ولی توقعاتی که داریم و داشتیم هیچگاه به سرانجام نرسیده، چرا که افرادی که در راس بنیاد قرار گرفته اند جبهه ای نبوده اند.

فاش نیوز: با توجه به کارنامه درخشان ورزشی شما و همچنین نامهربانی مسوولین بنیاد نسبت به امر ورزش جانبازان، چه انگیزه ای باعث شده تا ورزش را همچنان ادامه بدهید؟

- من زمانی که در مسابقات حاضر می شوم تنها کسی که برای تشویقم می آید حاج مهدی اسدزاده و بچه های جانباز تهران هستند. زمانی هم که مسابقه تمام می شود، کاری به مربی و داور ندارم. اولین کسی که به طرفش می روم، دست و رویش را می بوسم حاج مهدی است. مدال و قهرمانی مهم نیست. چیزی که ارزشمند است پهلوانی است. من هیچکدام از مدال ها و تقدیرنامه های ورزشی که دریافت کرده ام را به در و دیوار خانه نزده ام و همه در انباری خانه مان خاک می خورد. از اقصی نقاط کشور شاگردانی دارم که مدام تماس می گیرند. معتقدم هر کاری که برای رضای خداوند صورت بگیرد محبوبیت نیز دارد. اگر قهرمانی با غرور همراه باشد فکر نکنم جایگاه مردمی داشته باشد.

 

فاش نیوز: به نظر شما ورزش تا چه میزان در سلامتی جانباز تاثیر دارد؟

- بسیار زیاد. چرا که فکر نمی کنم چیزی سرسخت تر از آهن وجود داشته باشد. زمانی که ما با آهن دست و پنجه نرم می کنیم، فکر نکنم دیگر مشکلات زندگی به سختی آهن باشد. من خودم از همین ورزش به خیلی از جاها رسیده ام. زمانی که با همسرم که ایشان هم معلولیت دارند باهم بیرون می رویم، نگاه مردم و قضاوت مردم، دیگر اذیتم نمی کند.

 

فاش نیوز: چطور شد که تصمیم گرفتید با یک فرد معلول ازدواج کنید؟

- به ایشان علاقمند شدم؛ البته ابتدا این موضوع برای هیچ یک از افراد خانواده و یا فامیل قابل هضم نبود اما کم کم که موضوع را برایشان حلاجی کردیم که ما دو نفر قرار است که با هم زندگی کنیم و مشکلات آن را هم خودمان به دوش می کشیم، آنها هم کم کم با موضوع کنار آمدند.

 فاش نیوز: معلولیت ایشان از کدام ناحیه است؟

- ایشان از ناحیه پای راست مشکل دارند و بریس استفاده می کنند.

 

فاش نیوز: ملاک انتخابتان چه بوده؟

- من همسرم را از روی عشق و علاقه انتخاب کردم و ملاکم هیچگاه پول و مادیات نبوده، چرا که خانواده همسرم از سطح متوسطی از زندگی برخوردار بودند. ایشان هم در اداره اوقاف مشغول به کار هستند و در آینده نزدیک بازنشسته خواهندشد. زندگیمان را از صفر شروع کردیم و خداوند یک فرزند پسر هم به ما داده که بحمدالله راضی هستیم.

 

فاش نیوز: نگاه مردم به شما و همسرتان چگونه است؟

- آنطور که من حس کرده ام به هیچ عنوان نگاه خوبی نیست. گاهی اوقات که به سفر می رویم و مکان هایی که ایشان شاید نتوانند ارتفاع بالا بیایند و می نشینند تا ما مسافتی را برویم و برگردیم، گاها علت را سئوال می کنند. به نوعی می توان گفت این فرهنگ هنوز برای مردم جا نیفاده است. البته این مورد که یک زن با یک فرد معلول و یا جانباز ازدواج کند کاملا عادی شده و جا افتاده اما ایکاش برعکس آن هم جا می افتاد. البته من یک بار با مدیر عامل بهزیستی استان تلفنی صحبت کردم و ایشان گفتند بار اول است که ما می شنویم فردی با یک زن معلول ازدواج کرده. به ایشان گفتم شما در بهزیستی می توانید یک همایش بگذارید تا خانواده ها  آگاه شوند که همانطور که یک مرد جانباز می تواند با یک زن سالم زندگی کند، یک زن معلول هم قطعا می تواند همسر غیرمعلول داشته باشد.

 

فاش نیوز: صحبت پایانی شما چیست؟

- ما تابع ولایت هستیم و تنها آرزوی من دیدار با حضرت آقاست. اگر توفیقی دست دهد بتوانم ایشان را از نزدیک زیارت کنم مدال هایم را به ایشان تقدیم می کنم.

**** گفتنی است طی روزهای اخیر مطلع شدیم جانباز شفیع زاده در مسابقات چندجانبه کاشان به مقام قهرمان قهرمانان نایل شده است. ما نیز ضمن عرض تبریک و آرزوی موفقیت برای این جانباز قهرمان عرصه های مختلف، سلامتی و درخشش بیش از پیش ایشان را از خداوند متعال خواستاریم.

یاعلی

گزارش از صنوبر محمدی

کد خبرنگار: 23
اینستاگرام
اول کلام اینکه پهلوون رخصت !!! بگو فرصت !!!! دمت خیلی گرم هم بخاطر هیکلت هم جایزه هات و از همه مهمتر انتخاب همسرت که واقعا نشونه پهلوونیه ... نفست سبز . هیکلت زیر سایه مولا علی ...
سلام قهرمان شفیع زاده
عالی صحبت کردید
همیشه موفق باشی دلاور اصفهانی
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi