شناسه خبر : 70491
سه شنبه 21 آبان 1398 , 16:06
اشتراک گذاری در :
عکس روز

اگر غیرتی هست و معرفتی، کاری کنید!

از یک سو ریزش برگ های رنگارنگ پاییزی نگاهت را جلا می دهد و خیره می کند اما از سوی دیگر شهادتِ با سرعت و پرشتاب جانبازان نگاهت را مات می کند!

شهید گمنام - انگار آمدن فصل پاییز بر باغ زندگی جانبازان نیز اثر گذاشته و درختانشان را خزان کرده است.

دوری که به گرد خودت بزنی، از یک سو ریزش برگ های رنگارنگ پاییزی نگاهت را جلا می دهد و خیره می کند اما از سوی دیگر شهادتِ با سرعت و پرشتاب جانبازان نگاهت را مات می کند!

چه خبر شده است!

برگ ریزان پاییزی ست یا برگ ریزان و خزان جان جانبازان!؟... جانبازان و قهرمانانی که سال هاست همنشین درد و صبرند!... اسطوره های عشق و ایمان و فداکاری...

 مانند برگ های پاییز می ریزند و صدای افتادنشان به گوش کسی نمی رسد!... به گوش هیچ کس جز آسمان و آسمانیان! ... که با پرواز هر یک از این عزیزان به سوی عرش، آسمان ها را آذین می بندند و هلهله کنان برای استقبال از شهید می شتابند و به غم و اشکی که سهم زمینیان می شود، فخر می فروشند!

... هر روز عکس و تصویر چهره یک یا چند جانباز شهید بر صفحه سایت ها و نامشان در میان اخبار خودنمایی می کند... اما آنچه حیرت انگیز است، سرعت بیش از اندازه پروازهاست!... انگار جانبازان حسابی از رنج های زمین خسته شده اند و با پروازهای فوق العاده به سوی معشوق خویش می شتابند!

... در این میانه موضوعات دیگری هم به ذهن خطور می کند که شاید این روزها و از دست رفتن های این وجودهای پربرکت و نورانی را سرعت بخشیده است!...

سهم مردم و مسئولین در این زمینه چقدر است!؟

  آیا تا به حال از خود پرسیده ایم که جانبازانمان در بین ما و در بین همسایه ها و بستگان خود چقدر غریب هستند؟!... چقدر از سختی های زندگیشان باخبریم و چقدر دغدغه رنج هایشان را داریم؟... آیا می دانسم که جز بعضا حقوق و بعضا تسهیلات یا سهمیه ای ناچیز، دیگر از جانبازی چه چیز سهم این عزیزان مظلوم و غریب شده است!؟... با فقط کار برخی مان شده تکه انداختن و طعنه زدن و حسادت کردن؟!... آن هم به چه کسانی!؟... به کسانی که زندگی و آرامشمان را مدیون سال ها رنج آنها هستیم.

آیا بعضی هایمان باری از دوش این قهرمانان تاریخ ایران و خانواده هایشان برداشته ایم؟!...

چند بار شده از یک جانباز به جای طعنه زدن برای امکانات و حقوق، بپرسیم چقدر در شبانه روز درد م یکشی؟

پول داروهایت چقدر شده؟

چند بار در این ماه بیمار یا بستری شده ای؟

همسرت چقدر در سختی های زندگی خاص با یک جانباز سختی می کشد؟

و هزاران سوال همدلانه دیگر!

آیا مسئولین در فکر ند؟!... چقدر دغدغه مشکلات و شرایط ویژه جانبازان را دارند؟! ... اینهمه پرواز سریع السیر که به سوی آسمان ها در حال رخ دادن است و اینهمه کاسته شدن از برکت های شهر و کشورمان را کدام مسئول و کدام دارو و بیمه و داروخانه و بیمارستان پاسخگوست؟!

با شما هستیم مسئولین! کجایید و در چه کارید که فرصتی برای رسیدگی به جانبازان وطن خود را ندارید؟

سرتان به کدام لذت و جاذبه و خوش رقصی دنیا گرم شده که خزان زندگی جانبازان را نمی بینید و برای بهاری شدنش کاری نمی کنید؟

لذت های شما چه معنی داشت اگر این قهرمانان نبودند و کدام میز و کدام قدرت و مقام اگر بسیاری از این بزرگمردان از پا نمی نشستند!؟

پای رسیدگی به جانبازان با تنی مجروح و دلی زخمی لنگ می زند و شما در ظاهر خدمتگزار و در باطن قدرت مدار خود گرفتارید!

کسی متوجه نیست که وقتی پای رسیدگی و درمان و دارو و حال خوب و امید به زندگی و انگیزه و نشاط و سلامت روح و جسم جانباز لنگ بزند یعنی تسریع کردن زمان از دست رفتن او!... یعنی افزایش میزان بیماری های جسمی و روحی و زودتر از پاافتادن!

پس باید بلند شد و هرچه سریع تر برای جلوگیری از این خزانی که به جان باغ زندگی جانبازان افتاده، کوشید.

مسئولین! با شما هستیم

با شمایی که دستتان به تامین سریع تر داروها ... تسهیل امور درمانی جانبازان... پرداخت هزینه داروها و بیمه ها... سر زدن و توجه و رسیدگی به جانبازان ... مناسب سازی تردد و امکانات و تسهیلات درمانی، مالی، رفاهی، تفریحی و درمانی می رسد!

قاصدان عشق شهرمان...بهانه های نظر الهی به زندگیمان... این برکت های بی انتها و اقیانوس های عشق و ایثار و انسانیت و شرف دارند از دست می روند.

اگر غیرتی هست و شرفی هست و معرفتی... کاری کنیم!

کد خبرنگار: 20
اینستاگرام
آغا ‏محمدخان قاجار:
رعیت چو آسوده گردد در فکر عزل رئیس افتد.چون عموم اهالی ملک را فراغت روی دهد به حکام تمکین نکنند و در فکرهای دور و دراز درافتند.
ارباب زراعت و فلاحت باید چنان باشد که هر ده خانه را یک دیگ نباشد تا به جهت طبخ آشی یک روز به عطلت و انتظار بسر برند و الا رعیتی نکنند !!!!

این گفتار چقدر شبیه حال روز مردم است ....
ماشالله ,بجا ومتین .
شهید گمنام تشکرازنوشته های زیباودل نشین شما.. واقعامسوولین کجایید؟
سلام ، مثل همیشه کلماتی از عمق وجود درد کشیده جانبازان که فقط یک جانباز از این جزییات آگاه است و خاموش در انتظار ارتحالی زودرس تا بقول نویسنده ارجمند شاهد مات شدن جانبازان باشند.احسنت ، تمام درد دلها و خون جگرهای خانواده جانباز را در جند خط و کلمه بسیار عالی بیان کرد.
البته سمت و سوی نیت نویسنده گرامی بسیار عالی انتخاب شده که با پیوند کلماتی آسمانی به طبیعت سرد پائیزی در حالیکه مسئولان مربوط دنبال ترفندها و صحنه سازیها برای ماندن در قدرت هستند اما غافل از آن شدند که تقسیم قدرت در اختیار مردم سالاران و ماندن در قدرت انقلاب برای پیشرفت بسوی فرهنگ ایثار و شهادت توجه و عنایت ویژه به حاملان فرهنگ عاشورایی و داعداران دلهای خونین بر خاک کربلا است.
اما آن سحری که افتخار جانبازی نصیبم شد همیشه فکر میکنم دستی از غیب مشکلات را حل و سینه اهل خانواده را وسیع و فراخ برای تحمل نموده تا مصداق آیه شریف الم نشرح لک صدرک میکند همان دستی که با ضربات ذوالفقار ذکر، نفس را تسلیم کرد و علمدار بود تا در کربلای خونین فدای دوست شده است. هنگام مجروحیت انفجاری مهیب در دو قدمی اتفاق افتاد که بیشتر شبیه به صاعقه موسی کلیم (ع) در وعده گاه دیدار حضرت حق ساعتها بیهوش بود و پس از بهوش آمدن غرق در وصال و مات در حق تعالی بطوری که سالها با دوست سخن گفت اما مردم پنداشتند با آنان سخن میگوید ( آت حمیدا - مات شهیدا )
ﻫﻤﻪ ﺧﺮﺍﺑﺘﺮ ﺍﺯ ﺧﺮﺍﺑﯿﻢ !
ﺑﯿﺨﻮﺩ ﻻﻑ ﺁﺑﺎﺩﯼ ﻣﯿﺰﻧﯿﻢ
و ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻣﻌﻠﻢ ﺍﺧﻼﻗﯿﻢ
ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﺫﻫﻦ ﺧﻮﺩ ﭘﺮ
ﺍﺯ ﺗﺮﺳﯿﻢ ﻭ ﺩﺭ ﺧﻠﻮﺕ ﺧﻮﺩ ﺑﯽ ﺍﺧﻼق !!!!
حیف شهید گمنام که اسمت شده.خداوند وضع قومی را تغییر نمیدهد مگر آن قوم وضع خود را تغییر دهند.تازمانی که گروههای جانبازان و ایثار گران به انتظار مسئولین نشسته اند همین آش و همین کاسه است.تغییر اساسی باید در نگرش پاچه خواری باشد و باید جانبازان به خودشان بیایند و همدل و هم صدا حقوق قانونی خود را بخواهند با التماس و پاچه خواری سال هاست به هیچ جایی نرسیده اید
سلام وقت بخیر خسته نباشید
جانباز ۷۰درصد فریدون غلامی از خوزستان تو سفر کربلا اربعین باتوجه به مشکلات جسمی که داشته حالش بد میشه و توعراق بستری میشه و به سختی به ایران برمیگرده و تا الانم هنوز بستری هست در بیمارستان اهواز
مشکلات عدم رسیدگی هم در بیمارستانهای اهواز هم مزید برعلت شده و الانم زخم بستر گرفته
ایشون دبیر انجمن جانبازان نخاعی خوزستان هم هست
باسلام
سلام...من جانباز 35 درصد بسیج هستم که 5 سال نیزبصورت بسیجی جبهه بودم ...مدت سربازی مرا بعدازجنگ سپاه کسر خدمت دا د...درصدجانبازی ام ازسال 1368 تاکنون ثابت مانده..چندبارکمیسیون پزشکی بنیاد رفتم واخرین بار درسال 88 که علیرغم انکه برای مجروحیت جدید شیمیایی بیمارستان بقیه الله رفتم واثبات شد که از ناحیه چشم و ریه شیمیایی شده ام . بجای افزایش درصد فقط برای دارو ودرمان شیمیایی بودنم را تایید کرد کمیسیون ودرصدی اضافه نکردند...
ازسال 68 تاسال80 درشرکت خصوصی کارمیکردم وچندین باربه بنیاد مراجعه کردم برای حالت اشتغال ویا مستمری که موافقت نکردند...درسال 79 درکمیسیون حالت اشتغال شرکت کردم ورای کمیسیون ازکارافتادگی را گرفتم وبعداز چندماه بمن حقوق داد بنیاد..شرکتی خصوصی که دران کارمیکردم درسال 81 منحل شد ومن بیکار...درسال81 درشرکت توانیر بصورت قراردادی وبابیمه تامین اجتماعی استخدام شدم...درسال82 بنیاد حقوقم را قطع کرد ودیگرپرداخت نکرد..هرچی رفتم بنیاد گفتند چون درشرکت دولتی شاغلی حقوق حالت اشتغالت راقطع کردیم..درحالیکه بنیادحقوق دوستان و همکاران جانبازم را قطع نکرده بود...والان سالهاست پیگیری میکنم جوابی نمیدهند..حتی حقوق سربازی را هم نمیدهند..جالبه ابنکه کارمندان بنیاد خودشان هم حقوق حالت اشتغال میگیرند وهم حقوق ازبنیاد .....مگه بنیاد خصوصی...اگر خصوصی است بودجه ان ازکجا تامین میشود...درسال 97 بدلیل نارسایی جسمی مجبوربه بازنشستگی با حقوق اندک شدم...برای احقاق حقم به کجا باید مراجعه کنم..ممنون
بیمارستان ساسان وبقیت الله رفتم...ازریه اسپیرو متری وعکس انداختن واقای دکتر قانعی اسیب شیمیایی به چشم وریه تایید کردند.به بنیاد نیز نامه دادند..اما بنیاد بجای اضافه کردن درصد...مجروحیت شیمیایی مرا تقص کرد تو سایرمجروحیتها
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi