پنجشنبه 16 آبان 1398 , 11:46
جوانمرد قصاب کیست؟
متروی تهران ایستگاهی دارد به نام جوانمرد قصاب این جوانمرد، همیشه با وضو بود.میگفتند: عبدالحسین، چه خبر از وضع کسب و کار؟ می گفت: الحمدلله، ما از خدا راضی هستیم، او از ما راضی باشه!هیچکس دو کفه ترازوی عبدالحسین را مساوی ندیده بود، سمت گوشت مشتری همیشه سنگین تر بود. اگر مشتری مبلغ کمی گوشت میخواست، عبدالحسین دریغ نمی کرد. میگفت: «برای هر مقدار پول، سنگ ترازو هست.»وقتی که میشناخت که مشتری فقیر است، نمی گذاشت بجز سلام و احوالپرسی چیزی بگوید. مقداری گوشت می پیچید توی کاغذ و می داد دستش. کسی که وضع مالی خوبی نداشت یا حدس میزد که نیازمند باشد یا عائله زیادی داشت را دو برابرِ پول مشتری، گوشت می داد.گاهی برای این که بقیه مشتری ها متوجه نشوند، وانمود می کرد که پول گرفته است.گاهی هم پول را میگرفت و دستش را می برد سمت دخل و دوباره همان پول را می داد دست مشتری و می گفت: «بفرما مابقی پولت.»
عزت نفس مشتریِ نیازمند را نمی شکست! این جوانمرد در ۴۳ سالگی و در یکی از عملیات های دفاع مقدس با ۱۲ گلوله به شهادت رسید.
"شهید عبدالحسین کیانی" همان ''جوانمرد قصاب'' است! روحش شاد ....
امروزه اصناف مختلف در اتحادیه اصناف عضو میشوند با پرداخت مبلغی بهنوان حق عضویت مورد حمایت اتحادیه اصنناف درآیند اما پرداخت حق عضویت و در مقابل حمایت اتحادیه از آنان سبب شده چنانچه صنفی به مردم ظلم کند و مردم به اتحادیه اصناف شکایت کنند آنکه از وجود اتحادیه اصناف سود و منعفت نصیبش میگردد همان صنف ظالم خواهد بود لذا فریاد دادخواهی و مظلومیت مردم به جایی نخواهد نرسید.
به این ترتیب تقلید از سبک اجتماعی غربی که اتحادیه اصناف را راهکاری برای نظام بخشی به اقتصاد بازار و کنترل اجتماع میداند اما در کشور خودمان اینچنین تشکیلات اتحادیه صنفی بطور معکوس عمل کرده و یکطرفه به نفع اصناف به قاضی رفته و مردم را در مقابل متضرر کرده است.
دلیل موفقیت غرب در تشکیل اتحادیه های اصناف وجود تورم ثابت حدود یک درصد و صدور مجوز صنفی برای اشخاصی که تخصص و مهارت کامل در حرفه را دارند اقدام میگردد در حالیکه تورم در کشور بسیار آشفته و غیر قابل کنترل است که موجب سودهای کلان و بی حساب و کتاب برای اصناف شده لذا هر شخصی با مختصری سرمایه میتواند بدون هرگونه مهارت و تخصص وارد اتحادیه اصناف شود و مجوز فعالیت در صنف را دریافت دارد سپس هر بلایی سر مردم بیاورند.
متاسفانه اتحادیه اصناف در کشور بهیج وجه موفقیت آمیز نبوده بلکه باعث نابودی فرهنگ کسب و کار اسلامی و عرفان متعالی در کسب حلال و مردم داری شده که اینگونه نسخه برداری کورکورانه از جوامع و شرایط اجتماعی غربی و پیاده کردن آنها در جامعه اسلامی فاصله بسیار زیادی بین کسب حلال و مردم داری در شرایط فعلی انقلاب اسلامی ایجاد کرده است بطوری که عمل صالح بر بستر فرهنگ اسلامی جوانمرد قصاب اینگونه اسطوره سازی شده در حالیکه جامعه اسلامی و کسب حلال که کاسب را در انصاف و جوانمردی حبیب خدا معرفی کرده است مدتها قبل از دوران قاجاریه در سطح جامعه پاکسازی شده و نسخه غربی در حال اجرا است فلذا لازم است پس از چهل سال انقلاب اسلامی در بازار و کسب حلال و مردم داری وارد شود تا نسخه های غربی و مخرب از اقتصاد کشور پاکسازی شود.
نام شخصیتی نیمهافسانهای، نیمهتاریخی، و آرامگاهی (بقعه) در نزدیکی شهر ری است که در پارهای از متون به او اشارههایی شدهاست. محله پیرامون این بقعه نیز محله جوانمرد قصاب نام دارد. بعضیها اعتقاد دارند این مکان مقبره ابوالعباس قصاب آملی است که از طایفه جوان آملی بوده است که معروف به ابوالعباس قصاب جوانمرد یا جوان آملی است.
پیرامون شخصیت جوانمرد قصاب روایتهای متفاوتی ذکر شدهاست. در رسالهای در بارهی قصابان و سلاخان در بارهی او آمدهاست:
کنیزکی از جوانمرد قصاب گوشت خواست، اما به هر گوشتی که جوانمرد به او میداد، راضی نمیشد. جوانمرد خشمگین شد و پول او را پس داد. کنیزک که از ملامت و آزار آقای خود میترسید، گریه آغاز کرد. شاه مردان، حضرت علی بن ابیطالب (ع) ، که از آنجا میگذشت مشکل کنیز را دریافت و به جوانمرد گفت که به کنیز گوشت بدهد. جوانمرد که علی را نمیشناخت، دست خود را به علامتِ امتناع از قبول فرمان آن حضرت تکان داد. پس از آنکه حضرت رفت، قنبر به جوانمرد گفت: «تو شاه مردان را نشناختی؟» جوانمرد دو چشم خود را با کارد بیرون آورد و دست خود را با ساطور از تن جدا کرد و به قنبر گفت که او را نزد علی علیهالسلام ببرد. حضرت علی فرمود چشمان و دست وی را در موضع خود بنهند، سپس فاتحهای خواند و بر جوانمرد دمید، فوراً چشمان و دست او درست شد.
این داستان با اندکی تغییر در برخی از کتابهای مقتل، از جمله طریقالبُکاء از محمدحسین بن عبدالله گریان شهرابی، که در آن داستانی دیگر دربارهی یکی از قصابان هواخواه حضرت علی بن ابیطالب (ع) آمدهاست و شاید منظور از او نیز جوانمرد قصاب بوده باشد هم ذکر شدهاست.
در برخی آثار کهن جغرافیایی و تاریخی نیز از مقبره جوانمرد قصاب یاد شدهاست و این گمان را پدیدمیآورد که شاید جوانمرد قصاب شخصیت تاریخی ناشناختهای باشد. حمدالله مستوفی از مدفن او در ری و عبدالرزاق سمرقندی در ذکر وقایع از مدفن او در سرخس یاد کردهاند. بهنظر قزوینی جوانمرد قصابِ مدفون در سرخس به جوانمرد قصابِ ری ربطی ندارد.
امروزه نیز در جنوب تهران به سوی ری، در زمینهای منصورآباد در منطقه بیستم شهرداری تهران بقعهای به نام جوانمرد قصاب هست که به احتمال زیاد بعد از عهد فتحعلی شاه (۱۲۱۲–۱۲۵۰) ساخته شدهاست.
ابیات لوحه قبرِ داخل بقعه نشان میدهد که صاحب آن را همان پیر افسانهای صنف قصاب دانستهاند. محله اطراف بقعه نیز جوانمرد قصاب نام گرفته و قصه جوانمرد قصاب برای مردم این محل، معروف و مقبره او زیارتگاه است. مقبرههای دیگری هم در برخی روستاها به نام جوانمرد قصاب هست و احتمال دارد همه آنها مقبرههایی نمادین برای شخصیت افسانهای جوانمرد قصاب باشند. قصابان افغانستان شبهای جمعه به نام جوانمرد قصاب نذری میدهند و در حین مراسم، یکی از پیران خانواده قصه جوانمرد قصاب را نقل میکند.
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86%D9%85%D8%B1%D8%AF_%D9%82%D8%B5%D8%A7%D8%A8
خداوند بیامرزد ایشان را .
به نظر من ژنتیک انسانیت اینگونه افراد متفاوت ومنحصر به فرد است .
یادش گرامی باد .