شناسه خبر : 70749
چهارشنبه 29 آبان 1398 , 12:35
اشتراک گذاری در :
عکس روز

پاسدار شهید اغتشاشات اخیر «مرتضی ابراهیمی»

«ما نمی‌میریم؛ حتما شهید می‌شویم»!

آقا مرتضی، می‌گفت «ما نمی­‌میریم، حتماً شهید می‌­شویم». هم‌­محلی­‌هایش شهید شده بودند، او هم این مسیر را رفت و در جریان مقابله با آشوبگران، به شکل ناجوانمردانه‌ای به شهادت رسید.

فاش نیوز - آقا مرتضی، می‌گفت «ما نمی­‌میریم، حتماً شهید می‌­شویم». هم‌­محلی­‌هایش شهید شده بودند، او هم این مسیر را رفت و در جریان مقابله با آشوبگران، به شکل ناجوانمردانه‌ای به شهادت رسید.

از صبح روز جمعه 24آبان، با تصمیم سران قوا، ضمن افزایش قیمت بنزین، سهمیه بندی آن هم شروع شد. در پی اعلام این مسئله که می‌توانست به شکل بهتری و با زمینه‌سازی صورت گیرد، در برخی شهرها و نقاط کشور، مردم معترض به این کار که نگران گرانی دیگر کالاها هم بودند، به خیابان‌ها آمدند تا صدای خود را به مسئولان برساند. در این بین، ضدانقلاب که فضا را مهیای برنامه‌های خود می‌دید با ورود به این تجمعات، به تخریب اموال عمومی و شخصی و آشوبگری روی آوردند.

متاسفانه آشوبگری چند روزه ضدانقلاب، علاوه بر خسارات مالی، با شهادت تعدادی از نیروهای بسیجی هم همراه شد. در ملارد استان تهران مرتضی ابراهیمی، فرمانده گردان امام حسین (ع) بسیج این شهرستان که به دنبال رفع موانع تردد مردم بود با حمله گروهی مسلح، به شکل ناجوانمردانه‌ای به شهادت رسید. با طاهر کرمی‌‌، مصطفی حیدرپور و عباس حبیبی زاده، از نیروهای این گردان، درباره شهید و اتفاقات شبی که منجر به شهادت فرمانده گردان امام حسین شهرستان ملارد شد، گفتگو کردیم. متن پیش رو حاصل این گفتگوست که از نظر می‌گذرانید:

 

از آشنایی‌تان با شهید بگویید. چطور آشنا شدید؟

کرمی‌‌: از 5 سال پیش که وارد لشگر شدم، آقا مرتضی را می‌شناسم. در چندین رشته ورزشی مثل کینکبوکسینگ و تکواندو هم حکم قهرمانی داشت هم کمربند سیاه. ایشان، قبلا در گردان امام حسین(ع) شهریار مشغول بودند و پیش از آن هم چندین سال در جبهه‌های جنوب، تخریب‌چی بودند. از آن روزها تعریف میکردند. آقا مرتضی، مدتی جانشین گردان امام حسین ملارد بود بعد از آن، تقریبا چهار سال فرمانده گردان امام حسین(ع) شهریار شدند. مجددا جابهجا شدند و فرمانده گردان شهرستان ملارد شدند.

حیدرپور: سال 93 که در شهریار بودم، با ایشان به عنوان فرمانده گردان امام حسین شهرستان شهریار آشنا شدیم. 5 سال با هم بودیم، تا پارسال که به علت بومیسازی گفتند شما باید به ملارد بیایید. یک سالی که ملارد بودم، یک جابهجایی بین فرماندهان ملارد و شهریار انجام شد و آقای ابراهیمی به ملارد آمدند.

 

از اخلاق و ویژگی‌هایش شهید هم برایمان بگویید؟

کرمی‌‌: آقا مرتضی، همیشه خندهرو بود. بیشتر، کار را رفاقتی پیش میبرد. موقعی هم که وارد گردان ملارد شدند، همه کارها را صد در صدی به نفرات سپردند. یعنی مثلاً آقای کرمی‌‌ شما که مسئول فرهنگی هستی، کار به عهده خودت است. برو انجام بده من کمکت می­کنم نه اینکه رد کنم یا این چیزها، راهنمایی می­کنم.

 

حیدرپور: ایشان استاد بینظیر در تخریب و انفجارات بودند. در مدیریت بحران، کار رزمی، تاکتیک، رزم انفرادی و جنگ افزار هم استاد بودند. در واقع یک فرد نظامی به تمام معنا بودند. بسیار هم خوشاخلاق بود. بین خودمان به خندهرویی معروف بود، در بدترین شرایط روحی و روانی، بمب روحیه بودند.

 

 

ظاهرا در ماجرای سیل پلدختر حضور داشتند؟

کرمی‌‌: بله موقع سیل، حدود یک هفته تا ده روز در پلدختر حضور داشتند. ما دور اول رفته بودیم. در ملارد هم دو سه هفته، دو سه تا چادر دایر کرده بودیم البته امکانات مثل میز و این چیزها را از گلزار شهدا گرفته بودیم، چادرها از خودمان بود، بچه بسیج ی­ها و مسجدی‌ها هم کمک می­کردند. غروب به غروب، کمک‌ها را جمع­آوری می­کردم، به حساب هلال احمر یا سپاه می‌ریختیم که مستقیم برای مردم آنجا کمک کند. وسایل هم آن چیزی که درست و درمان بود، برای مردم می‌فرستادیم بقیه را گوشه‌ای جمع می‌کردیم تا از مراجع، استفتاء کنیم که چطور مصرف شود.

 

 

ولی آقا مرتضی، خودشان، 10روز در پل‌دختر بودند. با 15 نفر بسیجی آنجا حضور داشتند. من هم دو سه روز رفتم، واقعاً از جان و دل کار می­کردند، گِل، مثلاً تا یک متر، خانه‌های مردم را گرفته بود، بعضی­ها ناراحت و عصبانی بودند، فحش هم که می­دادند، ایشان کاری نداشت، با خنده توجیه می­کرد که ما آمدیم کمک­تان کنیم. اگر کمکی از دست­مان برمی ­آید، بگویید، اگر نه که باز ما کمک­تان می­کنیم، چندین نفر از همان‌ها خودشان آمدند کمک کردند.

 

 

شهید ابراهیمی، سوریه هم رفته بودند؟

کرمی‌‌: فرمانده لشگر، اجازه نمی­دادند که بعضی از فرمانده ­ها بروند. آقا مرتضی را هم صلاح دیده بودند که اینجا بمانند. ولی از بچه‌هایشان یکی دو نفر رفته بودند. چندین بار پیش خودم گفته بودند که «ما نمی­میریم، حتماً شهید می­شویم». ایشان از بچه­ های محله کهنز بودند. شهید سجاد عفتی، شهید محمد آژند و شهید مصطفی صدرزاده از دوستان و هم­ محلی ­هایش بودند، در یک پایگاه، بزرگ شده بودند، آنها شهید شدند، ایشان هم قطعاً باید این مسیر را می‌رفت. اگر نمی­رفت که نامردی بود.

 

حبیبی: البته آقا مرتضی، بعدها به عنوان مدافع حرم، به سوریه هم رفته بود.

 

درباره اتفاقات اخیر و گرانی بنزین، حرف خاصی نمی‌گفتند یا کاری بخواهند بکنند؟

کرمی‌‌: همیشه میگفت حق با مردم است، اعتراض حق آنهاست، ما هم جزیی از مردم هستیم؛ چرا بنزین، چند سال گذشته، گران نشد، اما یک دفعهای مثلاً 2 هزار تومان گران کردند، به افرادی که با ماشین کار میکنند، اسنپ، تاکسیسرویسها یا مردم عادی که فقط یک ماشین دارند، خرجشان را از این راه درمیآورند، فشار می‌آید.

 

 حیدرپور: آقا مرتضی، همیشه قسمت پر لیوان را میدید، مثبتاندیش بود، مثبتنگر بود. اتفاقی هم که الان افتاده، دقیقاً مصادف است با اتفاقاتی که لبنان و عراق افتاده. یک جورایی الان تقریباً شبیه آن است به نظر من، سناریویی که آنجا اجرا میکنند، اینجا هم یواش یواش اجرا میشود. اینها مردم نیستند به قول حضرت آقا اشرار هستند.

 

درباره شب شهادت آقای ابراهیمی بگویید؟

کرمی‌‌: من، بیشتر در مقر بودم که باید حفاظت می­شد. ولی شهید، دو روز در اغتشاشات حضور داشتند. روز اول که به صورت نامحسوس رفته بودیم که ببینیم چه خبر است. گفته بودند سلاح ممنوع است. تعداد ما هم کم بود رفته بودیم سمت مارلیک که آنجا، جمعیت بالای 1000 نفر بود.

 

آقای حیدرپور شما هم توضیح دهید بخصوص که شما جزو آن یکی دو نفر همراه شهید بودید؟

تقربیا حوالی ساعت 7 غروب بود، ما از صبح که گفته بودند در میدان گل‌های مارلیک مستقر بودیم، منطقه امن بود، دست‌‌فروشها آنجا داشتند بساط پهن می‌کردند. اهالی هم خیلی از ما تشکر می‌کردند. بعضی‌ها هم بودند که تیکههای بدی به ما میانداختند ولی ما جوابی نمی‌دادیم. فضا را مدیریت کرده بودیم.

هوا که تاریک شده از یک سمت میدان، بعد یواش یواش افراد دیگر اضافه شدند و بعد شروع کردند به سر دادن شعارهای شعارهای جهتدار.

 

چه شعارهایی؟

مثلا می‌گفتند «استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی»، ولی همان حین، از بالای برج مسکونی، چند نفر از همان اهالی، داد میزدند «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی»، بعد این افراد خطاب آنها شعار می‌دادند «بیشرف، بی‌‌شرف». آنها اهالی آن ساختمان بودند، ولی اینها آشوبگر بودند، اکثراً خانمهایی که در جمعشان بودند فرماندهی میکردند، فحشهای رکیک به ما میدادند، یک پیرزنی را هم دیدم، گفتم: مادر اینجا چه کار می‌کنی؟ در این شلوغی، سنگک خریده بود، لنگان لنگان داشت به خانه‌اش میرفت. گفتم: حاج خانم الان وقتش نیست، بیا برو، داشتیم صحبت میکردیم که آنها سنگپراکنی کردند. من هم زورم نمی‌رسید ولی یک یاعلی گفتم، پیرزن را بغل کردم، رفتم در خانه. تا در را باز کردند. این حاج خانم را گذاشتم تو خانه و در خانه را بستم.

 

خانه خودش بود؟

نه، خانه دیگری بود، خدا خیرشان بدهد، قسمشان دادم در را باز کردند، همین که در را باز کردند، حاج خانم را گذاشتم در آن خانه و زود در را بستم.

 

غیر از شما و اغتشاش‌گران، مردم و اهالی هم حضور داشتند؟

بله. در آن شلوغی، زن و بچههایی که میرفتند آن سمت، قسمشان میدادیم که تو را به قرآن نروید آن سمت، فکر میکردند داریم باهاشون شوخی میکنیم. سنگ را گرفتم تو دستم، میگفتم: این میخورد تو سرت. می‌‌دیدند فرار میکردند.

 

یک زن را گیر انداخته بودند، رفتم کرکره یک نانوایی که همانجا بود کشیدم، زن را بردم آنجا. به نانوا هم گفتم: برق را خاموش کن که نریزند نانواییات را آتش بزنند.

 

با خودتان تجهیزات نبرده‌ بودید؟ از وضعیت بچه‌های همراه‌تان می‌گویید؟

حیدرپور: نیروهایی که ما داشتیم نیروهای خوبی بودند منتها یک سری تجهیزات را نیاورده بودند. سلاح هم گفته بودند ممنوع است. وقتی سنگ‌پراکنی شروع شد؛ منطقی است که برای اینکه سنگ نخوری، فاصلهات را بیشتر کنی. وقتی فاصله میگرفتیم. فکر میکردند ترسیدیم، هجوم می‌آوردند. ما را محاصره کردند. هر چقدر تماس گرفتیم که نیرو بفرستند در آن اوضاع، نمی‌شد نیرو فرستاد. سنگ‌هایی هم که پرت میکردند، سنگهای معمولی نبودند، موزاییک بودند، به هر جا اصابت کند، پاره میکند، یا اینکه قلوه سنگ و بتن‌های لبه‌تیز می‌انداختند. سنگی که به سر من خورد، اشتباه نکنم 5 کیلو، وزنش بود. اینها اهالی بومی آنجا نبودند، چون صبح که ما آنجا مستقر شده بودیم، اهالی، خیلی از ما تشکر می‌کردند که هستیم.

 

یعنی اغتشاش‌گران آموزش دیده بودند؟

حیدرپور: از کوچه پسکوچهها و پشتبام ما را میزدند. یک چیز هدایت شده بود، نگاه کنید اتفاقات مارلیک با اتفاقات قلعهحسنخان و اسلامشهر میافتد، دقیقاً یک وجه مشترک دارند، سنگهایی که پرتاب میکنند، کارهایی که انجام میدهند، اگر سایر استانها را هم حساب کنید، ببینید مثلاً کندن و انداختن تیربرق، از بین بردن دوربین بانکها قبل از آنکه بخواهند آتش یا خسارتی بزنند، یعنی دقیقاً چیزی است که سازماندهی شده است.

 

از این جمعیت فکر کنم 5 درصد تا 10 درصدشان، آشوبگرند، بقیه به اینها نگاه میکنند می‌بینند نیروهایی که آنجا هستند، عقب میروند، آنها هم سنگ می‌اندازند یعنی آنها اغتشاشگر اصلی نیستند.

 

کرمی‌‌: ماشین شهرداری را هم می­خواستند چپ کنند که نتوانستند ولی زدند شیشه‌­هایش را شکستند. بانک را هم اول دوربین ­هایش را زدند، مشخص است که این برنامه­ ریزی شده بود؛ اراذل معروف شهرک‌های اطراف حضور داشتند.

 

جوگیر شدند؟

حیدرپور: بله؛ ما هم هر چقدر که توانستیم افراد شخصی که در راه میدیدیم قسمشان میدادیم که سمت محل اغتشاش نروند، مبادا سنگی بهشان بخورد یا آسیب ببینند. چون ما آمدیم که کمکشان کنیم، نه اینکه با آنها مبارزه کنیم. ما از خودشانیم، درد آنها، درد ماست. اگر سختی است، ما هم سختی را داریم میکشیم، اگر گرانی است، ما هم داریم با پوست و گوشت و استخوانمان لمس میکنیم ولی اگر اعتراضی دارید، این راهش نیست. اینهایی که آمده بودند به گرانی اعتراض نمیکردند، هدفشان چیز دیگری بود. شعارهای سیاسی می‌دادند اصلاً با گرانی کاری نداشتند، مردم عادی، از صبح که آنجا مستقر شدیم، تا ساعت 7غروب، کارهایشان را انجام می‌‌دادند.

 

درباره وضعیت آقا مرتضی بگویید که چطور مجروح شدند؟

حیدرپور: در آن شلوغی بچههای کوچکی هم آمده بودند آنجا برای تماشا، شاید 12-‌‌13ساله بودند. یک بچه‌ای بود آمد پیش‌مان، گفتم: عموجان برو درست را بخوان. مدرسه‌شان، تعطیل شده بود. برو علوم بخوان. جواب داد که: یک سوال علوم بپرسم؟ گفت: لباس تیره در آفتاب چند دقیقهای خشک میشود؟ گفتم: ده دقیقهای. گفت: نه 19 دقیقه. همین پسر که کلاس پنجم یا ششم ابتدایی بود، وقتی به ما هجمه آورده بودند، دیدم دستمالی آورده و به دوستم می‌دهد که خون‌های صورتش را تمیز کند. قسمش دادم که برو کوچه، زیر ماشین قایم شو. تو را هم می‌زنن، رحم نمیکردند، هر چه دستشان میآمد میزدند. همین حین، دیدم آقای ابراهیمی داخل جمعیت اینها افتاده است.

 

شناسایی‌اش کرده بودند. به محض اینکه مرتضی را گرفتند، گفتم: بچهها برگردید، دویدیم سمتشان. مرتضی به زمین افتاده بود. گفتم: مرتضی بلند شو، راه بیفت. گفت: نمیتوانم بیایم مصطفی، نمیتوانم بیایم. پایش را انداختم زیر بغلم، بچهها هم آمدند، هر کسی یک پای مرتضی را، یکی دستش را گرفتیم، یک 206 هم آنجا بود(ان‌شاءلله هر جا که هست، عاقبت به خیرش کند) نگهاش داشتیم، مرتضی ابراهیمی را سوار کردیم، یکی از بچههایمان هم با ماشین رفت. با خودمان می‌گفتیم شاید این از عوامل آنها باشد، مرتضی را ببرند یک جای دیگر، در بیابان ولش کنند. یکی از بچهها که رفته بود، میگفت مرتضی داخل ماشین با من صحبت میکرد. هوشیاری داشت می‌گفت فلانی این کار را کن، آن کار را کن اینها، تا اینکه به بیمارستان رسیدند.

 

جراحاتش چگونه بود؟

حیدرپور: سمت چپ شکمش تیر خورده بود. چاقو هم در قلبش زده بودند، صورتش خونی بود، با تیر زده بودند سمت یکی از کلیه‌هایش، قمه‌ای هم دیگر کلیه‌اش زده بودند. یعنی دو تا کلیهاش را با قمه و با تیر از بین برده بودند، شکمش، 4-5 تا چاقو خورده بود. یک قمه هم به صورتش زده بودند. فکر کنم به کبد و ریه‌اش هم قمه زده بودند، وقتی به بیمارستان رسیدند گفتند شهید شده است.

 

آقا مرتضی، اخیراً صاحب فرزندی هم شده بود؟

بله یک فرزند داشتند که امسال، کلاس اول می‌رود، پسر دومش، محمدیاسین هم 40 روز نیست که متولد شده است.

 

 

یکی دیگر از بچه‌های بسیجی شما را هم همراه مرتضی گرفته بودند، الان در چه وضعی است؟

بله قبل از مرتضی، اول او را گرفته بودند. وقتی او را به بیمارستان رساندیم دکتر گفته بودند که شما یک آبکش برای من آوردید. الان هم معلوم نیست چشمهایش ببیند. بالای چشمهایش، قمه زده بودند. یکی از کلیههایش هم از بین رفته، نزدیک 40 تا چاقو خورده بود.

 

عجب!

خدا را شکر، سریع به بیمارستان رساندیم. بچهها آنجا از جانشان مایه گذاشتند.

 

وضعیت الان بچهها چطور است؟

کرمی‌‌: این شهادت، روحیه بچه­ ها را بالا برد ولی اولش یک شوک بود. بچه هایی هم که آسیب دیده بودند، شوک­ زده شده بودند. انتظار نداشتند که شهید بدهیم، آن هم در روز اول که وارد شدیم. البته سال 88 هم فکر می‌کنم 5 شهید داشتیم. ولی در روز اول و دوم اغتشاشات، اینها چندین بانک، پمپ بنزین، اداره آتش زدند، حتی یک پایگاه بسیج هم سقوط کرد.

 

در این اغتشاشات، شهید ابراهیمی بچه ­ها را جمع کرد. می‌گفت آقا بیایید کمک کنید، می­توانستیم همان روز اول با سلاح وارد شویم ولی گفته بودند که این کار را نکنید. مردم هستند، با سپر «توفا» فقط هدایت کنید که پراکنده شوند. روز دوم با لباس بسیج رفته بودیم، گفتیم ما هم اعتراض داریم ولی به اموال عمومی آسیب نزنید،  بیت­ المال است، حیف است.

 

راستش را هم بخواهید فکر می‌کردم وقتی آقا مرتضی را بیمارستان بردند، زنده می‌ماند و می‌خواستم بعدا که حالش بهتر شد به او بگویم که جانش را من نجات دادم و مدیونم است.

 

حیدرپور: ما عشقمان شهادت است. مرتضی که رفت، یک ذره به او حسادتمان شد که چرا من نرفتم، مرتضی رفت. بچهها تازه روحیهشان بالاتر رفته است. خوش به حالش، مرتضی عاقبت به خیر شد، انشالله دعا کند ما هم عاقبت بخیر شویم.

 

درباره این اتفاقات به خصوص در ملارد، حرفی که اگر فکر می‌کنید باقی مانده، بفرمایید؟

کرمی‌‌: مردم باید در صحنه حضور داشته باشند مثل 9 دی­ که در سالگردش هم می‌آیند. اطلاع ­رسانی شود که در مقابل این اغتشاش‌گران تجمع کنیم. بگوییم: شما از ما نیستید، مردم راهشان را پیدا می­کنند. الان هم باید همچین اتفاقی بیفتد. یا نمی­دانم نماینده مجلس در این تجمع‌ها بیاید. بگوید آقا این درست نیست. اگر اعتراضی دارید، بیایید این اعتراض را بنویسید، اعتراض کنید، نه اینکه به اموال عمومی آسیب بزنید، باید با مردم صحبت کنند.

 

اینستاگرام
سلام ، رسانه های معاند و دشمن با نظام اسلامی در خبرهای آشوب و اغتشاشات اخیر به یک نکته اساسی و بجا اشاره کردند که چرا برای تظاهرات و مناسبتهای انقلاب مسیر راهپپیمایی و تظاهرات با حمایت همه جانبه برای مردم وجود دارد اما هیچگونه تمهیداتی برای تظاهرات و اعتراض مردم به عملکرد مسئولان وجود ندارد؟
خلاصه یک حرف درست از دشمن شنیده شد که جای تامل دارد زیرا هر نوع تظاهرات اعتراضی مردم نسبت به عملکرد برخی عناصر حاکمیت بدون هیچگونه مدیریت و حمایت نظام توسط عوامل نفوذی و دوره دیده دشمن به آشوب و اعتشاش منجر گردیده و تعدادی از بهترین فرزندان حزب اللهی به شکلی فجیع توسط اشرار نفوذی در صف مردم معترض مظلومانه به شهادت رسیدند.
رهبر معظم انقلاب بارها در این خصوص تاکید داشته که اعتراضات مردمی و مسالمت آمیز را حق مردم دانسته و میبایست محترم شمرده شود تا در فضای آرام و دوستانه مشکلات مردم مطرح گردد و مسئولان ذیربط پاسخگوی معترضان باشند لیکن همچنان هیچگونه تمهیدی در خصوص مدیریت و حمایت از تظاهرات مسالمت آمیز و اعتراضات بحق مردمی وجود ندارد لذا لازم است مسئولان ذیربط در اسرع وقت محل یا مسیری پیش بینی شده همراه با کنترلهای امنیتی و انتظامی تعیین و همچون مراسم نماز جمعه و 22 بهمن و سایر مناسبتها به مردم معرفی نمایند تا در صورت بروز هر گونه اعتراضی صف مردم از اشرار و آشوبگران و اعتشاشگران تفکیک شود تا مردم و نظام اسلامی اینگونه مورد خسارتهای جانی و مالی همچنین سوء استفاده رسانه های بیگانه و دشمنان نظام اسلامی قرار نگیرند.
واقعا درد آور و غیر قابل تحمل است که بهترین فرزندان ملت که پس از وقوع هر نوع مشکلات در کشور بصورت خودجوش و داوطلب پیش قدم در خدمت رسانی و کمک به حادثه دیدگان هستند برای کمک به مردم و حمایت از مردم معترض دست خالی با اشراری که ناجوانمردانه با انواع سلاح گرم و سرد وارد صف مردم شدند با پرتاب سنگ 5 کیلویی و قمه و تپانچه مورد هجوم قرار بگیرند حتی یک آمبولانس برای کمک به مجروحان احتمالی ماموران امنیتی و انتظامی وجود نداشته که متاسفانه مجبور شدند مامورانی که مجروح شدند را با خودروی عبوری به بیمارستان برساند تا در اثر بی اعتناعی نسبت به خادمین و حافظین جان و مال و ناموس ملت اینطور مظلومانه به شهادت برسند و جای خالی ایشان همیشه در صحنه های خدمت رسانی به مردم خالی بماند.
امیدواریم در اسرع وقت برای آخرین مرتبه شاهد فتنه گری دشمنان شکست خورده در قلب شهرها باشیم تا به منظور برگزاری تظاهرات اعتراضی و مسالمت آمیز که جزو حقوق قانونی مردم میباشد و از سوی سازمان ملل نیز مورد اعتراض قرار گرفته تمهیدات لازم اندیشیده شود تا ادامه چنین غفلتی باعث تاسف و نگرانی شدید مردم و مسئولان نشود و آشوبگران و اغتشاشگران نتوانند وارد صف مردم شوند و بنام مردم تمام نقشه ها و فتنه های دشمنان را در خیابانهای اصلی شهرها مقابل چشمان ملت و مسئولان اجرا و بهترین فرزندان حزب الله را قربانی و مردم و رهبر معظم انقلاب را داغدار و گریان نکنند.
سلام، با عرض خدا قوت به محضر کلیه ماموران امنیتی و انتظامی کشور که با تلاش شبانه روزی باعث بازگشت نظم و امنیت به کشور و روسیاهی مجدد دشمنان نظام اسلامی شدند تشکر و قدردانی میکنیم لیکن موضوعی که دوست و دشمن اذعان داشتند و ضروری بنظر میرسد، مشکل مردم برای فقدان محل یا مسیری امن و کنترل شده و مورد حمایت مسئولان برای برگزاری اعتراضات مسالمت آمیز و تظاهرات خودجوش مردمی همچون برگزاری سایر تظاهرات و مناسبتهای انقلابی میباشد که به منظور جلوگیری از ورود ضد انقلاب و ارازل و اوباش در صف مردم برای اعلام مطالبات به حق است که برادران نیروی انتظامی و بسیجی بویژه شهید مرتضی ابراهیمی بعلت فقدان چنین تصمیمی مظلومانه بدنبال حفظ امنیت مردم و حفاظت کودکان و پیرزنان ناتوان در مقابل اشرار و آشوبگران مزدور با دستان خالی در مقابل پرتاب تکه های موزاییک و سنگ 5 کیلویی و قمه و تپانچه و عدم حضور آمبولانس و کمترین امکانات در حالیکه با ضربات متعدد قمه و شلیک گلوله اشرار غرق خون بوده با خودروی عبوری به بیمارستان منتقل و مظلومانه به شهادت رسیدند.

لازم است صدا و سیما گزارشی از تحولات داخلی و خارجی پس از شکست آشوبها به مردم ارائه کنند از جمله استعفای وزیر خارجه آمریکا که پس از شکست آشوبگران به بهانه حضور در انتخابات مطرح شده اما یقین داریم به علت شکست سیاست های خصمانه خارجی در ایران اسلامی بوده زیرا چند روز قبل از اغتشاشات هنگام ارائه گزارش معاون وزیر خارجه آمریکا در حضور نمایندگان کنگره آمریکا در مقابل گزارش هزینه های هزاران میلیارد دلاری و کمپین فشار حداکثری به تناقض گویی و اما و اگر اکتفا کرد که مورد طعنه و تمسخر نمایندگان کنگره قرار گرفت.

دولت آمریکا یکی از حامیان مستقیم آشوبگران بود که امید بسیار زیادی به آشوبگران داشت اما شکست های متوالی دولت آمریکا و نابودی مزدورانش و فروپاشی آخرین سنگر ارازل و اوباش با عزم و مقاومت ملت های مسلمان و رهبری معظم انقلاب اکنون هیچگونه توجیهی برای شکستهای پی در پی و هزینه های هزاران میلیاردی در اجرای سیاست های خارجی خصمانه دولت آمریکا ندارند. رسانه های معاند نیز پس از ادعای معاون وزیر خارجه آمریکا در خصوص ایجاد امکانات اینترنت برای آشوبگران او را مورد استهزاء قرار دادند و سخنان او را توهم اعلام کردند.
دشمنان نظام اسلامی به دفعات متعدد تجربه کردند که مقابله با مردم ایران و مسلمانان منطقه محکوم به شکست در عرصه های جهانی میباشد و اکنون چاره ای بجز ابراز عجز و پذیرش شکست ندارند.
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi