شناسه خبر : 71694
شنبه 14 دي 1398 , 10:15
اشتراک گذاری در :
عکس روز

گزارشی از مراسم وداع با پیکر شهید حسین براتعلی در معراج الشهدا

شهادت هنر مردان خداست

لحظه ای که مادر، همسر و خواهرزاده های شهید پا به مکان می گذارند تا برای آخرین بار با جگرگوشه‌شان وداع کنند، اندوه از سر و روی حسینیه می بارد. گریه ها و مویه هایشان را پایانی نیست. هنوز نیم روزی بیشتر از کوچ او نگذشته که همه بی تابِ رفتن اویند.

فاش نیوز - مراسم وداع با پیکر شهید «حسین براتعلی» در غروب پنجشنبه در محل معراج الشهدای تهران درحالی برگزار شد که دوستان و همرزمان شهید از ساعتی قبل، خود را به این مراسم رسانده بودند.

صدای خوش اذان شامگاهی فضای معراج الشهدا را عطرآگین ساخته است. تا فرصتی هست وضویی می گیرم و با راهنمایی سربازان و خادمین شهدای معراج، قدم به داخل حسینیه می گذارم.

سکوت و خلوتی و تابوت پنج شهید گمنام ملبس به پرچم سه رنگ جمهوری اسلامی، عطر معنویت چنان در فضا جاری و ساری کرده که همان دم معانی الفاظ قرآنی "یا نور حی نور" ، "یا نور فوق نور" ، "یا نور کل نور" ، "یا نور علی نور" برایت پرمغزتر می شود.

اینجا منبع نور است و چه زیباست  بال و پر زدن ملائک بر اطراف پیکرهای مطهر شهدا. اینجا دلِ هر طوفان زده ای آرام می گیرد.

نماز را که می خوانم از سر صبر، دستانم را به روی تابوت مطهر شهدا، این آبرومندان درگاه الهی می گذارم و با قرائت فاتحه ای، شفاعتشان را به زاری طلب می کنم.

حالا دیگر کم کم بسیاری از خانواده شهدا، اهالی هیئت مسجد محل زندگی خانواده شهید حسین براتعلی و دوستان و همرزمان شهید نیز خود را به محل رسانده اند و هر کدام با قرائت فاتحه ای بر سر شهدای گمنام، خود را برای دعای پرفیض کمیل آماده می کنند.

بانو حسین پور که به همراه دختر خردسال خود برای اولین بار است که به معراج الشهدا آمده، از حال و هوای حضورش می گوید: «اینحا حس غریبی است. احساس می کنم دوباره قدم به خاک شلمچه گذاشته ام.» و با تعمق و تفکر می گوید: «حس و حالش بماند میان من و شهدا.»

و چه حال خوشی دارد زمزمه دعای زیبای کمیل در کنار پیکر مطهر شهدا و همچنین شهید والامقام حسین براتعلی اعلی الله مقامه. چرا که این شهید بزرگوار بدون کمترین شکایت از دوست (خدا) مشقت های 38 سال ویلچرنشینی را به زیبایی تحمل کرده و امروز به دیدار معشوق خود شتافته است. گرچه روح آسمانی این شهید والامقام ساعاتی است که آرامش یافته و میهمان خوان الهی، اما این وداع برای خانواده و بستگان و دوستان شهید بسیار تلخ و جانکاه است.

لحظه ای که مادر، همسر و خواهرزاده های شهید پا به مکان می گذارند تا برای آخرین بار با جگرگوشه‌شان وداع کنند، اندوه از سر و روی حسینیه می بارد. گریه ها و مویه هایشان را پایانی نیست. هنوز نیم روزی بیشتر از کوچ او نگذشته که همه بی تابِ رفتن اویند.

مادر با آنکه سال ها سختی های زندگی فرزند را به چشم دیده و هم اینک نیز شهادت جوان برومندش داغ بزرگی بر دل اوست اما همچنان صبور است و مقاوم و همان دم از این که در مراسم وداع با شهیدش حضور داریم بسیار سپاسگزاری می کند.

او می گوید: حسین یک فرزند ساده زیست، باتعصب و باغیرت بود که در 18سالگی تصمیم به حضور در جبهه می گیرد و در سال 62 جانباز نخاع گردنی می شود.

و با آهی از درون سینه سوخته می گوید: در طول این سال ها، به هیچ عنوان نمی گذاشت من از درد جسمی ناشی از جانبازی اش چیزی متوجه بشوم. حتی زمانی که دستانش به شدت درد می کرد. زمانی هم که در بیمارستان بستری می شد، تماس می گرفتم که حالش را بپرسم، می گفت: حالم خوب است و خوش می گذرد!

این مادر شهید اضافه می کند: حسین بسیار مردم دار و دستگیر افراد بود و تا جایی که توان داشت، به مردم خدمت می کرد.

مراسم دعا که پایان می یابد، نوای نوحه زیبایی دل های عاشقان را روانه کربلا و دشت نینوا می سازد و پیام "زینب" شیرزن این حادثه بزرگ، پیامی است برای مادر، همسر و بستگان شهید که مِن بعد باید صبوری ها کنند.

همسر شهید براتعلی به خاطر کسالتی که دارد، با ویلچر به مجلس وداع با همسر آمده است و پیداست که حال مساعدی برای گفت وگو ندارد. بنابراین به سراغ دو خواهرزاده شهید حسین براتعلی می روم. بی‌تابی‌هایشان، دور از انتظار نیست چرا که هر دو وابستگی عاطفی شدیدی نسبت به دایی شهید خود دارند.

خواهر کوچکتر از روی ادب گفت وگو را به خواهر بزرگتر واگذار می کند و ایشان هم درباره این شهید والامقام می گوید: شهادت تنها آرزوی ایشان بود گرچه جایشان برای ما بسیار خالی است.

وی ادامه می دهد: پس از شهادت یکی از هم‌اتاقی های آسایشگاهی ایشان، شهید "مجید غلامی"، شهادت و رفتن آرزوی همیشگی او شده بود. او انسان عجیبی بود. زندگی را سخت نمی گرفت. در وصیت نامه شان هم به ثواب نماز اول وقت اشاره می کردند و به ما هم توصیه می کردند که این توفیق را هیچگاه از دست ندهیم. خودشان هم با آن شرایط جسمانی سخت، همیشه نمازشان را به جماعت و اول وقت ادا می کردند و آن را ترک نمی کردند.

وقتی از خصوصیات اخلاقی شهید حسین براتعلی از آنها می پرسم، هر دو خواهر می گویند: صبر و صبر و صبر... دایی در این سه سال به خاطر مشکلات ریوی، نمی توانست خواب راحتی داشته باشد اما از این موضوع هم هیچگاه حرفی نمی زد و شکایتی نمی کرد.

در اثنای گفت‌وگویمان، فریادهای بلند یاحسین یاحسین، پیام ورود پیکر مطهر شهید را به معراج الشهدا می دهد. همه به احترام برمی خیزیم. تابوت شهید را که زمین می گذارند، دلمان هوایی می شود و سیل اشک هاست که بر روی و محاسن حاضرین فرو می چکد. خانواده، دوستان و همرزمان در کنار پیکر شهید جای می گیرند و هر کدام آخرین نجواها و گفت‌وگوها را با شهید دارند و دست آخر التماس دعا و انتظار شفاعتی است که ان‌شاءالله بی پاسخ نمی ماند.

 اگر چه حضور جانبازان ویلچری در کنار خانواده شهید به مراتب قوت قلبی برای آنان است اما آلام این درد جانگاه به قدری برای دوستان و همرزمان شهید نیز عمیق است که تنها سکوت را مرهم این درد و داغ بزرگ می بینند. زمانی که اطراف شهید قرار می گیرند تا وداع آخر را با پیکر دوست و رفیق و برادرشان داشته باشند، می خواهم که از دوست سفر کرده‌شان برایمان بگویند اما هیچ کدام کلامی برای گفتن ندارند گرچه سینه‌شان مالامال از ناگفته هاست.

ما نیز در دل برای مادر، همسر و تک تک بستگان و دوستان و همرزمان این شهید والامقام از خداوند صبری جمیل و اجری جزیل آرزو می کنیم؛ باشد که این روزهای تلخ و سرد را با توکل بر پروردگار و بردباری و شکیبایی سپری نمایند.

صنوبر محمدی

کد خبرنگار: 23
اینستاگرام
زیارت قبول و اجرتون با شهدا.
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi