شناسه خبر : 72026
یکشنبه 29 دي 1398 , 10:27
اشتراک گذاری در :
عکس روز

با دست مجروح لباس‌های مادرش را شست!

یک بار هم نشد حرمت موی سفید ما را بشکند یا بیسوادیِ ما را به رخمان بکشد. هر وقت وارد اتاق می‌شدم، نیم خیز هم که شده از جاش بلند می شد.

اگر بیست بار هم می‌رفتم و می‌آمدم بلند می‌شد. می‌گفتم: علی جان، من که غریبه نیستم، مادَرِتَم؟ چرا اینقدر به خودت زحمت می‌دی؟

می‌گفت: احترام به والدین، دستور خداست. یک روز که خانه نبودم، از جبهه آمده بود. دیده بود یک مشت لباس نَشُسته گوشه حیاطه، همه را شسته بود و انداخته بود روی بند.

وقتی رسیدم بهش گفتم: الهی بمیرم برات مادر، تو با یه دست، چطوری این همه لباس رو شستی؟! گفت : اگه دو دست هم نداشتم، باز هم وجدانم قبول نمی کرد من اینجا باشم و تو زحمت شستن لباس‌ها را بکشی!
 

روایتی از مادر شهید علی ماهانی

منبع : کتاب نماز، ولایت و والدین

اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi