06 ارديبهشت 1403 / ۱۶ شوال ۱۴۴۵
شناسه خبر : 72026
یکشنبه 29 دي 1398 , 10:27
یکشنبه 29 دي 1398 , 10:27
پربیننده های امروز
مقاله و یادداشت
اوضاع این رژیم حسابی بیخ پیدا کرده است
جعفر بلوری
عقبنشینیها تا کجا ادامه دارد؟
عبدالرحیم انصاری
رسانهی نوظهورِ پهپاد-موشک
سید مهدی حسینی
سفر ترکیه ما
سارا آذری
ولی فقیه عروةالوثقی و رمز پیروزی
امانالله دهقان فرد
صد رحمت به توپ میرزا آقاسی!
حسین شریعتمداری
۴۰ دستاورد عملیات تاریخی «وعده صادق»
ابراهیم کارخانهای
وعده صادق، سقوط اسرائیل و حکومت های وابسته
امانالله دهقان فرد
ادبیات ایثار و شهادت
گزارش و گفت و گو
با دست مجروح لباسهای مادرش را شست!
یک بار هم نشد حرمت موی سفید ما را بشکند یا بیسوادیِ ما را به رخمان بکشد. هر وقت وارد اتاق میشدم، نیم خیز هم که شده از جاش بلند می شد.
اگر بیست بار هم میرفتم و میآمدم بلند میشد. میگفتم: علی جان، من که غریبه نیستم، مادَرِتَم؟ چرا اینقدر به خودت زحمت میدی؟
میگفت: احترام به والدین، دستور خداست. یک روز که خانه نبودم، از جبهه آمده بود. دیده بود یک مشت لباس نَشُسته گوشه حیاطه، همه را شسته بود و انداخته بود روی بند.
وقتی رسیدم بهش گفتم: الهی بمیرم برات مادر، تو با یه دست، چطوری این همه لباس رو شستی؟! گفت : اگه دو دست هم نداشتم، باز هم وجدانم قبول نمی کرد من اینجا باشم و تو زحمت شستن لباسها را بکشی!
روایتی از مادر شهید علی ماهانی
منبع : کتاب نماز، ولایت و والدین
نظری بگذارید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
زنگ خاطره
معرفی کتاب