شناسه خبر : 72336
شنبه 19 بهمن 1398 , 09:00
اشتراک گذاری در :
عکس روز

در چهارمین روز از سینمای رسانه ها؛

«زیر درخت گردو» و عوامل آن در یک برداشت

زیر درخت گردو با راوی سوم شخص، از سکوت و فراموشی در قبال بمباران شیمیایی سردشت در ۹ تیرماه ۶۶ با ۱۳۰ کشته و ۸۰۰۰ نفر مجروح و کشته شدن ۵۰۰۰ هزار انسان کرد از کردستان در طول سال های جنگ تحمیلی می گوید...

فاش نیوز - نشست پرسش و پاسخ فیلم «زیر درخت گردو» در چهارمین روز از برگزاری جشنواره سی و هشتم فیلم فجر به نویسندگی و کارگردانی محمدحسین مهدویان، با حضور عوامل این فیلم، در کاخ جشنواره و پردیس سینما گالری ملت برگزار شد.



 به گزارش خبرنگار سرویس سینمای ایران فاش نیوز مستقر در کاخ جشنواره و سینمای رسانه ها،
نشست پرسش و پاسخ فیلم «زیر درخت گردو» عصر سه شنبه ۱۵ بهمن ماه در چهارمین روز از برگزاری جشنواره سی و هشتم فیلم فجر به نویسندگی و کارگردانی محمدحسین مهدویان، با حضور عوامل فیلم، سیدمصطفی احمدی(تهیه‌کننده)، ابراهیم امینی و حسین حسنی (نویسندگان فیلمنامه)، مهران مدیری، پیمان معادی، مینا ساداتی، مینو شریفی(بازیگران فیلم)، حبیب خزائی فر(آهنگساز)، هادی بهروز(مدیر فیلمبرداری)، محمد نجاریان(تدوینگر) و دیگر عوامل فیلم، همراه با اجرای محمد رضا مقدسیان و نقد خسرو نقیبی در کاخ جشنواره و سینمای رسانه ها پردیس سینما گالری ملت برگزار شد.

زیر درخت گردو با راوی سوم شخص، از سکوت و فراموشی در قبال بمباران شیمیایی سردشت در ۹ تیرماه ۶۶ با ۱۳۰ کشته و ۸۰۰۰ نفر مجروح و کشته شدن ۵۰۰۰ هزار انسان کرد از کردستان در طول سال های جنگ تحمیلی می گوید.

زیر درخت گردو از داستان واقعی زندگانی از هم پاشیده شده ی《اوستا قادر مولان پور》می گوید که ۳ فرزند خردسال و همسرش در بمباران سردشت کشته شدند و تمامی آنها را به دست خود در گورِ سرد به خاک سپرد. در گورهایی زیر درخت گردو 》؛ و آنچه برای اوس قادر باقی ماند فقط عکس های خانوادگی خانواده ی بی گناهش بود که در دادگاه لاهه این عکس ها را به دنیا نشان داد.
مریم، زن اوس قادر که مجروح شیمیایی است، پس از مرگ ۲ پسر و ۱ دخترش، در بیمارستان هنگام زایمان از دنیا می رود و نوزاد دختری از او به جای می ماند که چون فرض می شود بی کس است، همراه نوزادان دیگر مشابه با وضعیت خودش، به بهزیستی شهرهای دیگر کشور منتقل می شود و اوس قادر، دیگر قادر به یافتن او نمی شود.
اوس قادر مولان پور در دی ماه سرد و برفی زمستان ۹۵ در روستایش حوالی بانه لب مرز از دنیا می رود.


آخرین دلخوشی اوس قادر دم مرگ این است که دخترش《ژینا》هر کجا باشد، در جایی غیر از کردستان، چه در شیراز، چه در مشهد و چه در تهران، خوشبخت است؛ خوشبخت تر از باقی دخترهای روستای مرزی در بانه که بی سواد ماندند؛ چون مدرسه نداشتند. یا دخترک هایی که با کپسول اکسیژن زندگی می کنند یا ایران دخت هایی که بیناییشان را از دست داده اند.
اگر چه روایت مستندگونه ی مهدویان در ۴ فیلم قبلی بر غنای اثر افزوده بود، اما اینجا در پنجمین ساخته اش، اصرار بر این مستندنمایی، آن هم با استفاده از نریشن و با تکیه بر اسلوموشن و موسیقی حزن انگیز، سبب مغفول ماندن عنصر داستان و درام و روایت شده است.

فیلم یک پلان زیبا هم دارد؛ آنجا که اوس قادر به دلیل انصراف راننده ی آمبولانس از ادامه دادن به مسیر تا روستا به دلیل وجود آلودگی شیمیایی منطقه، خود ۲ فرزند خردسالش را که کفن پیچ شده اند با پای پیاده در جاده تا روستا به دوش می کشد.

در آغاز این نشست، محمدحسین مهدویان در ارتباط با دشواری کارگردانی و فضاسازی «درخت گردو» بود توضیح داد: «این فیلم نسبت به فیلم‌های قبلی‌ام از چند جهت دشواری‌های بیشتری داشت. زبان، فرهنگ وجغرفیای فیلم برای من نا آشنا بود و باید این آشنایی صورت می‌گرفت. کارکردن با سه بچه کوچکی که بازی‌های سختی هم داشتند از این جهت سخت بود که باید به لحاظ فیزیکی و روحی مراقبت می‌شدند. همچنین‌ گریم بازیگران جزو چالش‌های فیلم بود. ما در صحنه‌هایی که حیوانات را نشان دادیم، از دامپزشکانی استفاده کردیم که بدون آسیب زدن به حیوانات، صحنه‌های باورپذیر شیمیایی شدن را به تصویر بکشیم. سعیمان بر این بود که عمق فاجعه را بتوانیم روی پرده سینما نشان دهیم.»
وی درباره همکاری با پیمان معادی در فیلم گفت: فیلم‌ موضوعی انسانی دارد که فراموش شده است، اما می‌تواند در جوامع بین‌المللی نمایش داده شود و کارکرد مثبتی داشته باشد. حضور پیمان معادی به عنوان یک بازیگر بین‌المللی می‌تواند به این مهم کمک کند.


مهران مدیری در ابتدای سخنانش جای پیمان معادی را خالی کرد و بیان داشت: «من در سال ۶۶ در سردشت حضور داشتم و تقریبا بخش بزرگی از این اتفاقات را از نزدیک دیدم. دوستی من با کارگردان، تهیه‌کننده، پیمان معادی و همچنین موضوعی که خاطرات بسیاری را برای من زنده کرد در کنار اینکه من عاشق مردم مهربان و آدم حسابی کٌرد هستم دلایلی بودند که نمی‌توانستم در فیلم حضور نداشته باشم. دوست داشتم به کسانی که در دوران جنگ با مهربانی میزبان ما بودند ادای دین کنم.»
مینا ساداتی، دیگر بازیگر فیلم هم درباره دلیل حضورش در فیلم «درخت گردو» عنوان کرد: به نظرم مهدویان کارگردان شجاعی است. به خاطر داستان انسانی فیلم، دوست داشتم در آن حضور داشته باشم.
مینو شریف هم که «درخت گردو»، نخستین تجربه سینمایی او است، با اشاره به اصالت کردی خود گفت: «من می‌دانم فیلم‌هایی که با این زبان یا با موضوع کردها ساخته می‌شوند، معمولا دیده نمی‌شوند یا سرمایه‌گذار پیدا نمی‌کنند. کاراکتر مریم، یک زن جوان سردشتی بود و تمام تلاشم را کردم این نقش را درست بازی کنم. درست است که کرد هستم اما یادگیری این زبان سخت بود. اولین برخورد من با زبان کردی در ۱۹ سالگی بود اما باید این را بگویم که لهجه کردی، شهر به شهر و روستا به روستا با یکدیگر فرق دارد. روز اولی که بچه‌های فیلم را دیدم، متاسفانه آن‌ها اصلا حرف ما را متوجه نمی‌شدند و نیاز به مترجم داشتند.»


در ادامه نشست، مهران مدیری با اشاره به چالش‌هایی که در طول ساخت فیلم با آن‌ها رو به رو شده بود گفت: ما صبح زود بیدار می‌شدیم و بیدار شدن در آن ساعت برای من فاجعه بود؛ چندبار ساعت ۶ صبح حرکت کردیم و به سنندج رفتیم و ساعت‌ها در راه بودیم. همچنین در مسیر پنج ساعت در راه بودیم، به بهانه‌های مختلف به بانه می‌رفتیم و عذاب می‌کشیدیم.
حبیب خزایی‌فر هم درباره ساخت موسیقی «درخت گردو» توضیح داد: «تحقیقات مفصلی درباره موسیقی کردستان کردم و درنهایت به این نتیجه رسیدم که باید از این آهنگ‌ها استفاده کنم. همچنین برای موسیقی این فیلم از آهنگسازان بومی کرد استفاده کردم.»
در ادامه ی این نشست، تماس تلفی با پیمان معادی، بازیگر اصلی فیلم که در خارج از کشور است برقرار شد. او از پشت تلفن گفت: سیمرغ و بازتاب بین‌المللی برایم اهمیتی ندارد؛ زیرا این فیلم بسیار مهم‌تر از این حرف‌هاست. محمدحسین مهدویان را سال‌هاست می‌شناسم و می‌دانستم چقدر سینما را می‌شناسد. در طی ساخت فیلم فهمیدم عوامل این فیلم مدت‌هاست با هم همکاری می‌کنند و یک همدلی خاصی داشتند. او گروه فوق‌العاده ای دارد. این فیلم مهمی است. من این فیلم را عاشقانه بازی کردم و امیدوارم مردم آن را دوست داشته باشند.»
او ادامه داد: «اجازه می‌خواهم از این فرصت استفاده کنم و از محمدحسین مهدویان بابت انتخاب شجاعانه‌ای که داشت و من را برگزید تشکر کنم. همچنین از عبدالله مهربان، معلم زبانم در این فیلم ممنونم که برای رسیدن من به نقش قادر بسیار تلاش کرد. از مهران مدیری که حق مطلب را ادا کرد، تشکر می‌کنم. من هم عاشق کردها هستم و از مردم کردستان تشکر می‌کنم که به من اجازه دادند لباس فاخرشان را بر تن کنم. آنها درهای خانه‌هایشان را به روی ما باز کردند و اجازه بازی و نشان دادن یک دوره زمانی و یک رویداد از مردم ایران را دادند. امیدوارم حق مطلب را ادا کرده باشم و می‌خواهم سر تعظیم جلوی این مردم که طی سالیان رنج کشیده‌اند، فرود آورم.»

مهدویان هم درباره حضور پیمان معادی در این فیلم گفت: «در طول ساخت فیلم به او فشار زیادی وارد شد. او چند روز در بیمارستان بستری شد و به کمک قرص و آمپول در صحنه فیلمبرداری حاضر می‌شد. پس فکر نکنید این فیلم الکی ساخته شده است.»
هادی بهروز (مدیرفیلمبرداری) درباره شیوه‌های فیلمبرداری این فیلم توضیح داد: «تمام اتفاقات باعث شد که برای هر دهه‌ای که فیلم در آن روایت می‌شود فرمت خاصی استفاده شود که مخصوص آن دهه باشد. تجربه بسیار جذاب و جدیدی برای من بود و خوشحالم که در این فیلم حضور داشتم.»
ابراهیم امینی (فیلمنامه‌نویس) هم درباره فیلمنامه «درخت گردو» گفت: «ما تجربه کارهای قبلی را داشتیم و در تمام آن‌ها بر مبنای یک داستان واقعی فیلمنامه نوشتیم. در نوشتن یک فیلمنامه واقعی باید اول فهمید که چه اتفاقاتی و چگونه رخ داده است. پس از این مرحله باید نحوه روایت و عرضه آن‌ها را بلد باشیم؛ سپس درباره رویدادها صحبت کنیم زیرا انگیزه انسان‌ها مشخص نیست.»
کارگردان فیلم «درخت گردو» در پاسخ به این سووال که آیا با توجه به سکانس پایانی فیلم که کولبرها نشان داده شده‌اند، فیلم بعدی‌تان درباره این قشر خواهد بود، گفت: «هنوز درباره موضوع فیلم بعدی‌ام تصمیم نگرفته‌ام. با «درخت گردو» سعی کردم فیلمی بسازم که در عین حال که ملی است، نقد شیوه‌های حکمرانی در آن وجود دارد.


در بخشی از این نشست خبری، یکی از منتقدان حاضر در سالن مدعی شد که فیلمنامه ی «درخت گردو» متعلق به نویسنده‌ای دیگر به نام مریم اهری است که در ۲۰ اسفند سال ۹۷  و در بانک فیلمنامه خانه سینما ثبت شده است.
او همچنین مدعی شد، پرداختن به زندگی خانواده مولان پور نیز بدون اجازه حقوقی آنها بوده و باعث شکایت آنها شده است و تهیه کننده با مبلغ ۵۰ میلیون تومان رضایت ایشان را گرفته است و پرونده ی شکایت نویسنده نیز در شورای عالی داوری خانه سینما مفتوح است.
در پاسخ به این ادعا، مصطفی احمدی، تهیه کننده گفت: «اجازه حقوقی هر دو این افراد در دست من است و چنین ادعایی به هیچ عنوان صحت ندارد.»
مهدویان نیز در پاسخ گفت: «نام خانم اهری به عنوان پژوهشگر در تیتراژ آمده است؛ ضمن اینکه نوشته ایشان نمایشنامه بود و نه فیلمنامه.»
پایان بخش این نشست خبری، صحبت‌های دو بازگر خردسال «درخت گردو» بود. ژینا زاهدی، درباره نقش خود گفت: «من در فیلم «درخت گردو» بازی کردم و از بازی در این فیلم بسیار خوشحالم. آقای مهدویان را بسیار دوست دارم و دستش را می‌بوسم.»
ماهان کریمی، دیگر بازیگر کودک این فیلم نیز درباره حضورش در فیلم عنوان کرد: «در این فیلم نقش ناصر را بازی کردم. فیلم «درخت گردو» را خیلی دوست داشتم و به نظرم بازی در این فیلم اصلا سخت نبود.»


از حواشی این نشست، بجز مباحث حقوقی مطرح شده در خصوص فیلمنامه ی اولیه، می توان به بیانات یک منتقد حاضر در جلسه خطاب به مهران مدیری اشاره کرد که گفت:《آقای مدیری! ظاهری مردمی و عینک دودی سیاه غیر مردمی دارید》.
همچنین سید مصطفی احمدی (تهیه کننده) از کمک ۸۸ میلیون تومانی این پروژه به نیت امام رضا(ع) برای مردم سیل زده ی استان سیستان و بلوچستان خبر داد.
همینطور پیمان معادی هم با حاضر شدن در گفت و گوی تلفنی، بر شائبه ی تحریم جشنواره توسط خود پایان داد.

گزارش از تورج اردشیری نیا

کد خبرنگار: 23
اینستاگرام
چرا ننوشتین مهران اولِ نشست، دوشب بی خوابی و گریه کردنش که باعث به هم ریختگی چشماش شده بود رو دلیلی استفاده از عینک دودی ذکر کرده و حرف اون خبرنگار در اواسط حلسه که گفت عینک غیرمردمی یک بی ادبی آشکار بود به کسی که احترام گذاشته بود و قبل حلسه دلیل عینک زدنش رو که پذیرفتنی هم بود برای همه شرح داده بود
سلام
دوست عزیز
آقای مدیری از همان ابتدا که وارد سالن سینمای رسانه ها شدند هم عینک آفتابی به چشم داشتند و حتی در سالن نمایش هم موقع تماشای فیلم عینک آفتابی را برنداشتند. آن منتقد حاضر در جلسه هم به درستی به فاصله ی بین آقای مدیری و اصحاب رسانه و مردم اشاره کردند.
دوست عزیز، در همان جلسه نشست پرسش و پاسخ فیلم، آقای مدیری گفتند که صبح ها تا ساعت ۱۱ خواب هستند!؛ و صحبت هایشان پر از تناقض بود. هم صوت و هم تصویر آن نشست موجود است.
منِ خبرنگار اگر فریب بخورم که نمی شود.
دستِ منِ خبرنگار، آلوده ی چیزهای ناپاک نمی شود.
دوست عزیز، آقای مدیری در برنامه ی دوره همی هر روز ضبط داشتند؛ پس چطور آنجا چشمانشان از بیخوابی بد شکل نشده بود.
دوست عزیز، تمام بازیگرهایی که در این نشست های جشنواره حاضر شدند یا از سر صحنه ی فیلمبرداری می آمدند یا از سر اجرای تاتر؛ اما هیچکدام عینک آفتابی به چشم نزدند به خاطر گودی زیر چشمشان!؛ حتی بازیگران زن.
من خبرنگارم، پنج زاری نگار و تومنی نگار نیستم. خبری برای من ارزش دارد که پر از معرفت باشد.
باز هم برای ما کامنت بگذارید
انقدر درد در این فیلم و و در این گزارش و در دل ماجرای بمباران شیمیایی سردشت بر شانه ی مردم کشور عزیزمان هست که دیگر به مهران مدیری نمی رسیم.
آقای مدیری بهتر است کنسرت هایشان را برگزار کنند و سردشت را با دردهایش به حال خود بگذارند.
باسلام.
انصافا آقای اردشیرنیا گزارش جامع، خواندنی و قابل تاملی در مورد فیلمها و حواشی جشنواره فیلم فجر امسال مینویسند.
من اولا به نوبه خودم از ایشان بابت زحماتشان تشکر میکنم و ضمن خداقوت به ایشان و فاش نیوز، از این که برخی از دوستان بخاطر فشارهای جسمی ناشی از جانبازی و فشارهای روانی بخاطر مسائل اقتصادی و کمبودها و کاستی ها ناراحتند و گله مند و گاها مطالب و کامنتهایی میگذارند که باعث رنجش گزارشگر و نادیده گرفتن زحمات آقای اردشیرنیا می شود عذرخواهی میکنم و به ایشان میگویم که با قوت به کارتان ادامه دهید و ما از گزارشات فرهنگی و سینمایی شما استفاده میکنیم و لذت هم میبریم.
دلسرد نشوید و با توکل بخدا و به احترام ارزشهای ایثارگری، بیشتر در باره فیلم هایی که به مقوله ایثار، شهادت و جانبازی پرداخته اند بپردازید.
هرچند در مورد سایر ژانرهای سینما و جشنواره هم اگر مطالبی بنویسید فی نفسه بلا اشکال است و میتواند لااقل اطلاعات ما را در این زمینه ها افزایش دهد.
به هرحال از اینکه فاش نیوز در حوزه فرهنگ و سینما فعال شده است و گزارش های مناسبی در این مقولات منتشر میکند جای قدردانی دارد.
خدا به همه ما و دیگر دوستان صبر و بردباری و عاقبت بخیری عنایت کند.
مخلص همه ایثارگران و جانبازان
عرض سلام، ادب و احترام به پیشگاه ارجمند شما سرباز پرافتخار وطن.
سپاسگزارم از حسن ظن و حسن برخورد جنابعالی.
امیدوارم شادی، قسمت هر روزه ی زندگانی شما عزیزان باشد.
خدا می داند که جز آرزوی سربلندی کشورم، جز عشق به حقیقت، عشق به هنر و عشق به وطن و عشق به مردم سرزمینم و عشق به انقلاب و عشق به دین و عشق به شهداء و عشق به ائمه ی اطهار، چیز دیگری در پس نوشته هایم نیست.
بنده از این دنیا و این جامعه، هیج چیزی برای خودم نخواستم و هنوز هم که هنوز است در خانه ی پدری ای که برایم خاطره انگیز هست زندگی می کنم. زندگی فرهنگی داشتن سخت است.
از شما هم می خواهم که فقط دعا کنید تا به مقام شهادت برسم. همین.
انشاالله در پناه خداوند، به همه ی آرزوها و حاجاتتان برسید.
اوامرتان هم اطاعت و اجرا خواهد شد.
باز هم برای ما پیام بگذارید.
با تجدید احترام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi