10 فروردين 1403 / ۱۹ رمضان ۱۴۴۵
شناسه خبر : 72564
چهارشنبه 07 اسفند 1398 , 08:00
چهارشنبه 07 اسفند 1398 , 08:00
پربیننده های امروز
مقاله و یادداشت
دلنوشته ای برای برادرم حمزه
رمضان مرتضی آخوندی
گلزار شهدای تبریز قدم میزدم...
سید علیرضا آلداود
پاک بودن دامان نظام از تخلفات برخی نامزدان و منتخبان
امانالله دهقان فرد
تعاون و اقتصاد جمهوری اسلامی
محسن ناطق
کفّار افرادى بىتفاوت و بهانهگیر هستند!
احمدرضا بهمنیار
متن ها و مکث ها
سید مهدی حسینی
نگاهی به معایب و محاسن تک فرزندی و چند فرزندی
سعیده نام آور
بهارِ دوستی، خانه ای درخورد دیجیتالیسم
سید مهدی حسینی
نکاتی پیرامون قبل و بعد از انتخابات
امانالله دهقان فرد
بازگشت قدرت به صحن منَشاء تحولات بزرگ
سیدمحمدرضا میرشمسی
منافع ملی، بزرگی و مجازی سازی
سید مهدی حسینی
ادبیات ایثار و شهادت
عیدانه ای برای مجاهدان بی مثال وطن
شهیدگمنام
مثل شهدا
مجتبی رحماندوست
قهرمان را باید مثل یک قهرمان تشییع کرد!
زهرا خراسانی
گزارش و گفت و گو
پایت را از روی مین برندار!
سربازی که حین بازگشت از مأموریت در بیابانی برهوت، یکی از پاهایش روی مین می رود اما او بلافاصله متوجه می شود و پای خود را از روی مین برنمی دارد
محمدرضا سابقی - تحلیلی از فیلم سینمایی Mine .....(مین)
داستان سربازی است که حین بازگشت از مأموریت در بیابانی برهوت، یکی از پاهایش روی مین می رود اما او بلافاصله متوجه می شود و پای خود را از روی مین برنمی دارد،... به همین دلیل مین عمل نمی کند. بنا به دلایلی خودش نمی تواند مین را خنثی کند پس مجبور می شود چندین روز در انتظار نیروی کمکی باقی بماند. اگر پا را بلند کند بلافاصله مین منفجر می شود و مرگ او حتمی خواهد بود. در عین حال خستگی بیش از حد، گرمای روز، سرمای شب، بی خوابی و ایستادنِ مدام، تشنگی و گرسنگی او را از پا درآورده است. در این حال و روز؛ او به حالتی نیمه هوشیار فرو می رود و مدام خاطرات گذشته اش را مرور می کند.....
در طی مرور این خاطرات؛ بیننده متوجه می شود که قبل از این اتفاق، این سرباز بارها و بارها بر روی مین های دیگری رفته و آنها را منهدم کرده است.
مینِ رابطه ی عاطفی با همسرش،
مینِ دعوا و نزاع با دوستان و همکارانش،
مینِ درگیری در کافه با غریبه ها و ... تا می رسد به اولین مین.
.. او به خاطر می آورد که چه کسی اولین مین را برای او کاشته است و او پایش را روی آن گذاشته و همه چیز نابود شده است.
مینی که پدرش برای او کاشته است. پدری خشن، مست و بی مسئولیت که او و مادرش را دلیل بدبختی زندگی می دانسته و همیشه با رفتاری پرخاشگرانه آنها را آزار می داده است.
.. در طول همه ی اتفاقات و حوادث گذشته، زمانی که پایش روی مین می رفته بلافاصله انفجار رخ می داده و همه چیز نابود می شده است. اما این مین در این بیابان او را وادار می کند تا کاری را انجام دهد که هرگز قبل از این انجام نمی داده است..
بله:《 مکث کردن》
او چندین روز مکث می کند تا نیروهای کمکی برسند و مین را خنثی کنند. مکثی طاقت فرسا و بسیار دشوار.
مین در بیابان؛ استعاره ای است از مین هایی که او در روابط عاطفی، خانوادگی، اجتماعی و شغلی خودش منهدم کرده است.
... این مکثِ چندین روزه در آن بیابان به او می آموزد که اگر فوراً و با عجله به آن حوادث و اتفاقات؛ واکنشی که پدرش به او آموخته است را نشان نمی داد، زندگی بهتری را تجربه می کرد. فیلم به ما می آموزد که این مکث آگاهانه، چیزی است که ما در این زیستن شتاب زده، به شدت به آن نیاز داریم.
واکنش های تند و سریع و اتوماتیک به شرایط و اتفاقات؛ واکنشی ناآگاهانه از سوی فعالیت تله ها، عقده ها و سایه های شخصیتی است.
.. ما به رویدادهای امروزِ زندگیمان همان واکنشی را نشان می دهیم که در گذشته داشته ایم. ما به ناشناخته های امروز بر اساس شناخته های دیروز عکس العمل نشان می دهیم. مکث کردن در هنگام کنش ها و واکنش ها می تواند افقی از انتخاب های جدید را به روی ما بگشاید. مکث کردن (یا همان تفکر قبل از انتخاب) را امتحان کنیم و در هنگامه ی یکی از رفتارها یا واکنش هایمان، اندکی مکث کنیم و از خودمان بپرسیم:
آیا این یک مین است؟
آیا این مینی از گذشته است؟
آیا این من هستم که واکنش نشان می دهم یا گذشته ی من است که دارد فرمان می دهد؟
.. آیا انتخاب دیگری دارم یا این تنها انتخاب است؟
کد خبرنگار: 23
نظری بگذارید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
زنگ خاطره
روایتی از نماز خونآلود یک رزمنده امدادگر
عبدالحسین قاهری
مثل گندم درویمان کردند
علی کرمی
روایتی از فوتبال پیرمردها مقابل دشمن بعثی
محمدعلی نوریان
معرفی کتاب
با تشکر بسیار از اقای محمدرضا سابقی بابت تحلیل زیبایشان از فیلم MINE
خسارت است آوینی را داشته باشیم و انقلاب دست نا اهلان بیفتد
احمدرضا بیضایی میگوید: در سال ۹۰ و دوران دولت خدمتگذار دکتر احمدی نژاد و شکوه و عزت ایران بودیم. در دانشگاه صنعتی سهند تبریز با همت تعداد محدودی از دانشجویان علاقمند به مباحث نظری، حلقهای برای مطالعه تشکیل شده بود. توسط یکی از دانشجویان، برای حضور در این جمع دعوت شدم و همان جلسه اول پیشنهاد کردم کتاب "توسعه و مبانی تمدن غرب" از #شهید_آوینی مورد مطالعه قرار گیرد. هفته دوم بود که در اثنای بازخوانی چند مقاله اول کتاب، جلسه با سؤال عجیب یکی از دانشجویان و چند نفر دیگر بکل و تماما" در کمال حیرت و تعجب همه حاضرین و اندیشمندان،، زیر سؤال رفت!.. "از کجا بدانیم آوینی منحرف نبوده!؟ و این حرفهایی که شهید آوینی اینجا نوشته انحرافی نیست؟!" و بعد همان دانشجو پیشنهاد داد این کتاب توسط یکی از علما! تأیید شود تا در صورت تأیید، به خواندن آن ادامه بدهیم..!!