شیوع ویروس کرونا و بروز یک بحران دیگر در جهان. بحرانی که نه سیاستمدار می‌شناسد نه کارگر. ویروسی که همه را درگیر خودش کرده و جهان را در حال قرنطینه و شوک و بُهت عجیبی فرو برده است.

شیوع با نام انگلیسی Contagion نام فیلمی به کارگردانی  استیون سودربرگ بود که در سال ۲۰۱۱ ساخته شد. اما چندسال قبل‌تر یعنی سال ۲۰۰۳ جان کسار (Jon Cassar) در فصل سوم سریال ۲۴ به موضوع یک ویروس و انتشار آن اشاره می‌کند. کمتر کسی از ما تصور می‌کرد که این تصاویری که بر پرده سینما یا تلویزیون نظاره‌گر هستیم، در واقعیت گریبان‌گیر زندگی واقعی‌مان شود. اما اتفاق افتاد. جهان در آغاز سال ۲۰۲۰ با بزرگترین بحران آغاز شد. بحران قرنطینه خانگی برای فرار از مرگ!

آنچه می‌خواهیم در این گزارش به آن اشاره داشته باشیم تصویر بحران در سینمای ایران است. سینمای ایران با عمری بیش از یک قرن توانسته مضامین گوناگونی را خلق کند و حتی در رقابت با جهان نیز قله‌های مهمی را فتح کند از فستیوال کن تا اسکار. اما جدا از این موفقیت چند سوال پش می‌آید:

  1. تصویر بحران در سینمای ایران به لحاط کمی و کیفی چگونه ارزیابی می‌شود؟
  2. نقش مدیران و دست‌اندارکان سینمایی برای ورود به این مقوله چیست؟
  3. نهادها و یا سازمان‌هایی که عهده‌دار مسئولیت‌های اجتماعی و بحرانی در کشور هستند در این خصوص (فرهنگ‌سازی و تولید و محتوای فرهنگی) چه نقشی ایفا کردند؟
  4. مدیران سینمایی مهمترین بحران سینما و شرایط فرهنگی کشور را چه چیزی قلمداد می‌کنند و بر اساس آن سیاست حمایتی خود را ایفا می‌کنند؟
  5. و…

شروع بحران [محیطی]…

جدا از بحران‌های سیاسی و اقتصادی و… بحران‌های طبیعی چون سیل و زلزله در ایران سابقه‌ای طولانی دارد. در سده ۱۳ و قبل از آن اولین زلزله ۷.۹ ریشتری در تاریخ ۲ دی‌ماه ۲۳۵ در شهر دامغان رخ داد که منجر به کشته شدن [حدود] ۲۰۰ هزار نفر گردید. از آن تاریخ تاکنون زلزله‌های متعدد دیگری در تاریخ ایران رخ داد که از آن جمله میتوان به زلزله ۷.۲ ریشتری بوئین زهرا در ۱۰ خردادماه ۱۳۴۱ اشاره کرد که منجر به کشته شدن [حدود] ۲۰ هزار نفر گردید. ۳۱ خردادماه ۱۳۶۹ رودبار و منجیل با زلزله ۷.۴ ریشتری به وقوع پیوست که منجر به کشته شدن [حدود] ۴۰ هزار نفر گردید. و در آخر ۵ دی‌ماه ۱۳۸۲ زلزله ۶.۶ ریشتری بم بود که منجر به کشته شدن [حدود] ۳۰ هزار نفر گردید.

با این مقدمه قرار است در این گزارش به موضوع مضامین فیلم های ایرانی نسبت به مقوله [بحران] اشاره کنیم:

سینمای ایران قبل از انقلاب مضامین مختلفی را تجربه کرد که یکی از آن‌ها پرداخت به بحران‌های طبیعی چون زلزله بود. در این قسمت اشاره‌ای خواهیم داشت به برخی از فیلم‌هایی که [زلزله] در جریان داستانی آن قرار دارد.

«ترس و تاریکی»

فیلم «ترس و تاریکی» ساخته‌ی محمد متوسلانی در سال ۱۳۴۲ بود. او در اولین تجربه فیلمسازی‌اش در مقام کارگردان به سراغ موضوعی رفت که بحران [زلزله] در داستان فیلم جریان داشت. فیلمی که خود در آن ایفای نقش داشت.

خلاصه داستان: [پس از وقوع زلزله در یک روستا حشمت خانم سرپرستی کودکی به نام سعید را، که خانواده اش زیر آوار جان باخته اند، به عهده می گیرد. سعید به عنوان دانش آموزی با استعداد و موفق حسادت برادر ناتنی اش پرویز و خواهرخوانده اش پروین را برمی انگیزد و..]

«جهنم زیر پای من»

پنجمین ساخته رضا صفایی فیلم «جهنم زیر پای من» با بازی محمدعلی فردین بود. فیلمی که در سال ۱۳۴۳ ساخته شد.

خلاصه داستان: [دو برادر: یارقلی و یزدان قلی حسن آبادی بر اثر زلزله خانواده ی خود را از دست می دهند. یارقلی برادرش را به شهر می‌فرستد تا پزشک شود. چشم ارباب رستم دنبال ریحانه، نامزد یارقلی، است. ارباب رئیس پاسگاه را وامی دارد تا یارقلی را مجبور کند باغش را بفروشد و طلب او را که بابت خرج تحصیل برادرش گرفته بپردازد…]

«قسمت»

امیر شروان [با نام مستعار امیرحسین غفاری] متولد ۱۳۱۰ در تهران، فارغ التحصیل کارگردانی تئاتر از کالج تئاتری پاسادنا (لوس آنجلس) که فعالیت هنری را با بازی در تئاتر فرهنگ (پارس) سال ۱۳۲۶ آغاز کرد؛ در ششمین تجربه فیلمسازی‌اش به سراغ ساخت فیلمی با نام «قسمت» با بازی منوچهر وثوق رفت. این در سال ۱۳۴۹ ساخته شد.

خلاصه داستان: [بر اثر زلزله ی مهیبی شهری از بین می رود. پدری دو پسرش را ظاهراً از دست می دهد. سالها بعد یکی از آن ها وکیل دعاوی و دیگری دزد می شود. پدر که کارش وکالت است همه جا در جستجوی پسرش است. مرد شیادی خود را به عنوان پسر او معرفی می کند و یکبار که دزد قصد سرقت خانه ی پدر را دارد با پسر قلابی رو برو شده، مبارزه ای در می گیرد]

«خردجال»

کمال دانش در سومین و آخرین تجربه فیلمسازی خود در ایران به سراغ فیلم «خردجال» با بازی داریوش اسدزاده و محمدرضا فاضلی رفت. فیلمی که در سال ۱۳۵۱ ساخته شد.

خلاصه داستان:‌ [جدالی میان شیطان و انسان برقرار است و شیطان قصد دارد انسان را به انحراف بکشاند. پس از آن انسان هایی که به تجاوز و قتل و غارت و میخوارگی کشیده شده اند به تباهی و هلاکت می رسند. با وقوع زلزله و آتشفشان و نابودی انسان های نخستین عصر جدید فرا می رسد.]

«بیگانه»

رضا صفایی در سی وششمین تجربه فیلسازی خود به سراغ ساخت «بیگانه» با بازی ایرج قادری و پوری بنایی رفت. این فیلم در سال ۱۳۵۲ ساخته شد.

خلاصه داستان: [مازیار و پرویز دو برادر ناتنی هستند که تحت سرپرستی افخم الدوله بزرگ شده‌اند. مازیار با مریم قرار ازدواج گذاشته است؛ اما در قزوین، زادگاه دختر، زلزله می‌آید و او آواره می‌شود و همان موقع می‌شنود که هواپیمای مازیار در دریای خزر سقوط کرده و او کشته شده است و مازیار در جست‌وجوی مریم به قزوین می‌رود و ناامید باز می‌گردد.]

«فریادرس»

عزیزالله رفیعی متولد ۱۳۰۲ کاشان؛ وی پس از گذراندن یک دوره فیلمبرداری در استودیو الاهرام مصر فعالیت هنری خود را آغاز کرد. رفیعی سال ۱۳۳۸ استودیو دوبلاژ «مهرگان فیلم» و سال ۱۳۴۲ استودیو دوبلاژ «کاروان فیلم» و «نادر فیلم» را تأسیس کرد. او در پانزدهمین تجربه فیلمسازی خود به سراغ ساخت فیلم «فریادرس» با بازی بهمن در سال ۱۳۵۶ رفت. فیلمی که به یکی از زلزله‌های مهیب ایران یعنی بوئین زهرا اشاره دارد.

خلاصه داستان: [پس از وقوع زلزله در بویین زهرا مرد خیّری به نام قدیر با یاری مردم و جمع آوری اعانه به کمک زلزله زدگان می شتابد. قدیردر میان خرابه ها کودکی یتیم را می یابد و او را نزد خود می برد و بزرگ می کند.]

موج نو…

سینمای ایران در موضوعات مختلف آثار ارزشمندی را در تاریخ ثبت کرده است. مهمترین و اولین جریان مهم سینمای ایران به [موج نو] مشهور است. جنبشی که از واخر دهه ۱۳۳۰ شکل گرفت. به گمانم فیلم‌های چون: جنوب شهر (فرخ غفاری)، خانه سیاه است (فروغ فرخ‌زاد)، جلد مار (هژیر داریوش)، خشت و آینه (ابراهیم گلستان) و شب قوزی (فرخ غفاری) جزء اولین فیلم‌هایی بودند که در واکنش به جریان موسوم به فیلمفارسی، آغازگر این جنبش شدند. سال‌ها بعد داریوش مهرجویی، مسعود کیمیایی، بهرام بیضایی، علی حاتمی، کامران شیردل، آربی آوانسیان، عباس کیارستمی، امیر نادری، بهمن فرمان‌آرا، سهراب شهیدثالث و… فیلمسازی بودند که این جریان را به شکل جدی ادامه دادند. مهمترین اتفاق در این جنبش پرداخت به مقوله [بحران] در موضوعات اجتماعی و سیاسی بود. مسیری که با واکنش سخت حکومت همراه بود.

مسیر فیلمسازان «موج نو» تنها به قبل از انقلاب ختم نشد و برخی از این فیلمسازان بعد از انقلاب فعالیت خود را در مسیر فیلمسازی ادامه دادند.

«دایره مینا»

داریوش مهرجویی در پنجمین تجربه فیلمسازی خود در سال ۱۳۵۳ به سراغ ساخت یکی از موضوعات ملهتب یعنی فروش خون‌های آلوده رفت. این فیلم دومین تجربه مشترک غلامحسین ساعدی با مهرجویی بود. این فیلم با واکنش‌های مختلفی همراه بود. فیلم به مدت سه سال توقیف بود و سرانجام در ۱۳۵۶ پروانه نمایش گرفت و در جشنواره پاریس در ۱۹۷۷ (پاییز ۱۳۵۶) و سپس برلین به نمایش درآمد و جوایزی نیز از این دو جشنواره دریافت کرد. این فیلم با بازی علی نصیریان، عزت‌الله انتظامی و… مهمترین فیلم تاریخ سینمای ایران پیش از انقلاب بود که به بحران اجتماعی اشاره داشت.

خلاصه داستان: [پسر جوانی به نام علی (سعید کنگرانی) که با خانواده‌اش در محله‌های حاشیه‌نشین تهران زندگی می‌کند، پدر بیمارش (اسماعیل محمدی) را برای معالجه به بیمارستان بزرگی می‌برد. نمی‌تواند پدرش را بستری کند و در پیاده‌رو کنار نرده‌های بیمارستان چند روزی را سپری می‌کنند تا این که با شخصی به نام سامری (عزت‌الله انتظامی) روبه‌رو می‌شوند.]

سینمای ایران بعد از پیروزی انقلاب…

با وقوع انقلاب اسلامی، سینمای ایران دچار تحولات زیادی شد. این سینما در چهار دهه توانست موفقیت‌های زیادی را به ارمغان آورد. از فتح «کن» تا «اسکار»!

مهمترین ویژگی سینمای ایران تنوعات مختلف موضوعی بود که در چهار دهه اخیر بسیار پررنگ بود. با وقوع انقلاب و پس از آن هشت سال جنگ تحمیلی، این سینما توانست نسبت به این دو موضوع آثار ارزشمندی را در تاریخ ثبت کند. جدا از پرداخت به موضوعات سیاسی و جنگ، نسبت به تاریخ اسلام هم بی‌تفاوت نبود و آثار مهمی را خلق کرد. اما در خصوص پرداخت به [بحران]های طبیعی چون زلزله فیلم‌های مهمی نیز ساخته شد اما به لحاظ کمی قابل توجه نبود. در گزارش زیر اشاره‌ای خواهیم داشت به برخی از فیلم‌هایی که موضوع زلزله در متن داستان (محسوس یا نامحسوس) قرار دارد.

«بالاش»

اکبر صادقی در پنجمین تجربه فیلمسازی خود به سراغ ساخت «بالاش» در سال ۱۳۶۲ رفت. عنایت بخشی و جمشید هاشم‌پور بازیگران این فیلم بودند.

خلاصه داستان فیلم: [بالاش بعد از ۱۵ سال به روستایش باز می گردد. او که دانشجوی رشته پزشکی بوده به خاطر مبارزه علیه رژیم شاه به زندان افتاده است و اینک با پیروزی انقلاب به زادگاهش بازگشته است. در مدت زندانی او، پدرش را کشته اند. بالاش در عروسی پسر دایی اش شرکت می‌کند و در می‌یابد علت مرگ پدر آگاهی از زندانی بوده که در قلعه‌ای بالای کوه بنا می‌کرده‌اند. زندان براثر زلزله تخریب می‌شود و…]

«آوار»

سیروس الوند در سال ۱۳۶۴ و در پنجمین تجربه فیلمسازی خود به سراغ ساخت «آوار» با بازی فرامرز قریبیان و جمشید مشایخی رفت.

خلاصه داستان: [یک مالک پیر جوان مرگ را به خویش نزدیک حس می‌کند، از چهار پسرش می‌خواهد تا با اعضای خانواده خود نزد او بروند. همه را در زیر زمین خانه گرد می‌آورد. به جزپسر بزرگ و خدمتکار، بقیه در فکر ارث و میراث پدر وصیت و نصایح خود را بازگو می‌کند و همزمان با مرگ او زلزله‌ای سهمگین همه را در زیرزمین محبوس می‌سازد. ساعت‌ها طول می‌کشد تا نیروی کمکی آنها را بیرون آورد همین چند ساعت میان مرگ وزندگی برای تحول یافتن و پیوند دوباره میان آنها، کافی ست.]

«شب بیست و نهم»

حمید رخشانی در دومین تجربه فیلمسازی خود در سال ۱۳۶۸ به سراغ ساخت «شب بیست و نهم» با بازی حسین گیل و حمیده خیرآبادی رفت.

خلاصه داستان: [محترم و حسین مطابق یک سنت خانوادگی، با هم نامزد می شوند تا در جوانی به ازدواج هم درآیند. والدین حسین در اجرای مراسم دیرین، با دیدن شبحی نگران آینده این ازدواج می شوند. در تابستان ۱۳۴۲، شایعه راجع به زلزله تهران شهر را خالی از سکنه کرده است…]

«زندگی و دیگر هیچ»

زمین‌لرزه رودبار _منجیل در ساعت ۳۰ دقیقه بامداد به وقت ایران در پنجشنبه ۳۱ خردادماه ۱۳۶۹ (برابر با ۲۰ ژوئن ۱۹۹۰ در ساعت ۲۱ به وقت گرینویچ) در نزدیکی شهر رودبار و روستاهای تابعه در استان گیلان و شمال شرق استان زنجان بروز نمود و تا شعاع ۱۰۰ کیلومتری از مرکز زمین‌لرزه موجب خسارات جانی و مالی فراوان گردید.

یک سال بعد عباس کیارستمی در هفتمین تجربه فیلمسازی‌اش در سال ۱۳۷۰ به سراغ قصه رودبار رفت. این بار به سراغ آدم‌های فیلم «خانه دوست کجاست؟» در سال ۱۳۶۵، رفت. فیلم «زندگی و دیگر هیچ» با بازی فرهاد خردمند توانست: برنده‌ی جایزه‌ی بخشِ نوعی‌نگاه، در چهل‌وپنجمین جشنواره فیلم کن، فرانسه ۱۹۹۲/ و برنده‌ی جایزه‌ی ویژه‌ی منتقدان، در هفدهمین جشنواره‌ی بین‌المللیِ فیلمِ سائوپولو، برزیل شود.

خلاصه داستان: [سه روز پس از زلزله ویرانگر خردادماه ۱۳۶۹ در استان گیلان، پدر و پسری برای اطلاع از سلامت احمد و بابک احمدپور، بازیگران فیلم خانه دوست کجاست؟ ساخته عباس کیارستمی، که ساکن روستاهای رودبار هستند، به منطقه زلزله زده می روند. راه بندان جاده اصلی آن دو را ناگزیر می سازد از راه های فرعی به روستاهای ویران شده بروند و از هر رهگذری سراغ احمدپورها را بگیرند. در هر خرابه ای تلاش برای ادامه زندگی و سازندگی وجود دارد، چنان که گویی مصیبتی نازل نشده است. پدر و پسر اگر چه احمدپورها را نمی یابند ولی از سلامت آن ها مطلع می شوند.]

«زیر درختان زیتون»

عباس کیارستمی پس از دو سال و در ادامه فیلم قبلی خود در سال ۱۳۷۲ به سراغ «زیر درختان زیتون» با بازی محمدعلی کشاورز و فرهاد خردمند رفت.

خلاصه داستان: [کارگر جوانی که در روستایی در اطراف رودبار زندگی می کند به دختری علاقه داشته و از او خواستگاری کرده است. خانواده ی دختر به این دلیل که کارگر جوان، خانه و کاشانه ای از خود ندارد و خود دختر به این علت که جوان سواد ندارد با این ازدواج مخالفت کرده اند…]

«مارال»

مهدی صباغ‌زاده در چهاردهمین تجربه فیلمسازی‌اش در سال ۱۳۷۹ به سراغ «مارال» با بازی ثریا قاسمی و حدیث فولادوند رفت. جریان زلزله در این فیلم تنها مربوط به شخصیت یک دختر زلزله دیده می شود.

خلاصه داستان: [رضوان که فردی مذهبی و با ایمان است، سعی دارد با انجام کار خیر و ثواب گناهان خود را پاک کند. در پی این ماجرا او به همسرش حاج ابراهیم پیشنهاد می کند که با عقد کوتاه مدت یکی از زنان زلزله زده او را از بدبختی دور کند…]

«فوتبالیستها»

علی اکبر ثقفی در سال ۱۳۷۹ و در دومین تجربه فیلمسازی خود به سراغ قصه «فوتبالیستها» با چهره‌های فوتبالی چون: علی پروین، حمید استیلی رفت. جریان زلزله رودبار در فیلم اشاره‌ای کوتاه دارد.

خلاصه داستان: [حسن رفتاری پس از، از دست دادن پدر و مادر خود در زلزله رودبار در یک مغازه پنچرگیری مشغول بکار می شود. حسن که علاقه زیادی به فوتبال دارد توسط یکی از دوستان خود در جریان برگزاری مسابقات جهانی فوتبال کودکان بی سرپرست در سوئیس و عضویت تیم ایران در مسابقات قرار می گیرد.]

«ماجراهای اینترنتی (چای نت)»

حسین قناعت در دومین تجربه فیلمسازی‌اش در سال ۱۳۸۳ به سراغ «ماجراهای اینترنتی (چای نت)» با بازی بهاره رهنما، مریم بوبانی و… رفت.

خلاصه دستان: [مه رو، دختربچه پرورشگاهی که خانواده اش را در حادثه زلزله از دست داده، از طریق اینترنت، پدربزرگش را می یابد و به روستا نزد آن ها می رود. در آن جا متوجه می شود که چند زمین خوار با خرید زمین، روستاییان را آواره شهرها می کنند. مه رو به همراه خانم معلم و بعضی اهالی روستا در صدد مقابله با این جریان برمی آیند.]

«بیدارشو آرزو»

زمین‌لرزه بم، زمین‌لرزه‌ای بود با بزرگی ۶٫۶ ریشتر که در ساعت ۵:۲۶ بامداد روز جمعه ۵ دی ۱۳۸۲ به مدت ۱۲ ثانیه شهر بم و مناطق اطراف آن در شرق استان کرمان را لرزاند. زمین لرزه بم بیشترین تلفات انسانی (حدود ۵۰هزار نفر) را درمیان تمام زمین لرزه‌های تاریخ ایران بر جای گذاشت.

کیانوش عیاری در نهمین تجربه فیلمسازی‌اش به سراغ قصه بم رفت. «بیدارشو آرزو» در سال ۱۳۸۳ ساخته شد. عیاری برای ساخت این فیلم راهی بم شد و سریال در حال ساختش (روزگار قریب) را رها کرد. این فیلم پس از ۱۳ سال یعنی در سال ۱۳۹۶ در گروه هنر و تجربه اکران شد.

خلاصه داستان: [دقایقی بعد از وقوع زلزله، آموزگار جوان روستایی در حاشیه شهر بم، پس از بیرون آمدن از زیر آوار پی می برد که همکارش جان سپرده است، او به سوی شهر راه می افتد تا برای اهالی کمک بیاورد، ‌اما با رسیدن به شهر ناباورانه درمی یابد که فاجعه اصلی در آنجا روی داده و از هر گوشه و کناری فریاد شیون و زاری و درخواست کمک بلند است؛ وی در بیمارستان ویران و پر از مجروح و کشته به روحانی برمی خورد و به توصیه و راهنمایی او به گورستان شهر رفته و به کار غسل دادن زن ها و دفن آن ها می پردازد. مردی زندانی که در اثر ویرانی زندان خود را به شهر رسانده، برای غسل دادن زن، مادر و فرزندش «آرزو» از او کمک می خواهد.]

«گل یخ»

کیومرث پوراحمد در پانزدهمین تجربه فیلمسازی‌اش در سال ۱۳۸۳ به سراغ «گل یخ» با بازی گوهر خیراندیش، محمدرضا گلزار و… رفت.

خلاصه داستان: [ترگل که زندگی خانوادگی خوبی ندارد دلبسته‌ی عباس است، اما پدرش با ازدواج آن ها مخالف است ترگل از خانه می‌گریزد و با عباس ازدواج می کند. عباس که قصد دارد برای کار به جزیره کیش برود، ترگل را نزد مادرش به روستا می فرستد. اما بر اثر زلزله، روستا ویران می شود و مادر می‌میرد. جستجوهای عباس برای یافتن ترگل به ثمر نمی رسد و فکر می کند ترگل مرده است…]

«خاک سرد»

رضا سبحانی در دومین تجربه فیلمسازی خود در سال ۱۳۸۴ به سراغ «خاک سرد» رفت. فیلمنامه‌ای که متشرکا توسط خودش و یزدان عشیری نوشته شد. محمدرضا فروتن، هیلا اکرانی و… بازیگران این فیلم بودند.

خلاصه داستان: [همزیستی و رابطه و تلاش مستمر با طبیعت سرد سخت کویر و مواجهه با فاجعه هولناک زلزله … بازگویی زندگی خانواده ای است در خاک سرد…]

«مینای شهر خاموش»

فیلم «مینای شهر خاموش» ساخته امیرشهاب رضویان در سال ۱۳۸۵ و سومین تجربه فیلمسازی‌اش با بازی عزت‌الله انتظامی، صابر ابر و… بود.

خلاصه داستان: [روایتگر داستان دکتر پارسا فردی است که مقیم آلمان است و برای انجام یک عمل جراحی بعد از سی‌و‌سه‌سال به ایران برمی‌گردد و به اصرار قناتی (که یکی از آشناهای خانوادگی اوست)، به زادگاهش بم می‌رود. حضور او در بم خاطراتی را برای او زنده می‌کند که در نهایت به نتیجه‌ای غیر قابل پیش بینی ختم می‌شود. در این میان فلاش بک‌های او از گذشته در کنار خطوط فرعی چون خط قصه راننده و نامزدش، هم‌بازی دوران کودکی، عشق قدیمی به مینا و زلزله بم و حواشی آن طرح شده است.]

«دل بی قرار»

قربان محمدپور در دومین تحربه فیلمسازی‌اش در سال ۱۳۹۱ به سراغ «دل بی قرار» با بازی کوروش تهامی، شهره قمر و… رفت.

خلاصه داستان: [داستان خواهر و برادری است که بر اثر وقوع زلزله رودبار یکدیگر را گم می کنند و دست تقدیر برای آنها وقایع ناخواسته ای را رقم می زند.]

 

«گرگ و میش» و «کتاب قانون» نیز از جمله فیلم‌هایی بودند که وقوع زلزله در متن داستان فیلم نامحسوس بود.

بعد از تحریر: بحران در سینمای ایران انواع مختلفی دارد و اینکه چرا این سینما نسبت به بحران‌های طیبیعی و یا غیر طبیعی کارنامه کمی دارد و اینکه چرا سینمای اروپا و آمریکا نسبت به این مسائل آثار قابل توجهی را دارند باید از مدیران و دست اندرکاران جویا شد.

اما مرکز پژوهش‌های مجلس در گزارشی با عنوان «چالش‌ها و راهکارهای رونق تولید در سال ۱۳۹۸» با انتقاد از فراگیری تولید رانتی، به بحران‌های صنعت سینمای ایران پرداخته است. مرکز پژوهش‌های مجلس با انجام پژوهشی درباره صنعت سینمای ایران به این جمع‌بندی رسیده است که تولید رانتی، بزرگ‌ترین بحران امروز سینمای ایران است. [خبرگزاری خبرآنلاین. ۲۶ مهرماه ۱۳۹۸. کد خبر ۱۳۱۱۸۳۲]

 

* منبع: سوره سینما