01 ارديبهشت 1403 / ۱۱ شوال ۱۴۴۵
شناسه خبر : 74732
دوشنبه 22 ارديبهشت 1399 , 13:09
دوشنبه 22 ارديبهشت 1399 , 13:09
پربیننده های امروز
مقاله و یادداشت
صد رحمت به توپ میرزا آقاسی!
حسین شریعتمداری
وعده صادق، سقوط اسرائیل و حکومت های وابسته
امانالله دهقان فرد
باید جریان داشته باشیم!
علیرضا رجایی
تفکر انقلابی و روحیه جهادی اساس تفکر بچه های انقلاب است
داریوش بهمن یار
روحیۀ ملی، عزت نفس، پهپاد و موشک نقطهزن
سید مهدی حسینی
وعده صادق!
امانالله دهقان فرد
دیوار خیبر فرو ریخت؛ پیدا و پنهان عملیات ایران
محمد ایمانی
پاسخ موشکی به موشهای صهیونیست
سیدحسین اخلاقیدوست
ادبیات ایثار و شهادت
گزارش و گفت و گو
روایت زندگی با جانباز ۱۰۰ درصد ناجا
جانباز ۱۰۰ درصد ستواندوم "مجید بارانی" ۶۱ ساله متولد زاهدان از خانواده مومن و انقلابی و اصالتاً سیستانی دارای ۵ فرزند (۳ دختر و ۲ پسر) که کوچکترین فرزند پسر وی ۲۶ ساله است.
وی، خرداد ماه سال ۱۳۸۳ هنگام خدمت در کلانتری ۱۱ فرماندهی انتظامی شهرستان سراوان در اجرای طرح امنیت و ماموریت دستگیری یک شرور سابقه دار و مسلح در منطقه "بخشان" از ناحیه سر مورد اصابت گلوله قرار میگیرد.
وی پس از انتقال به بیمارستان رازی سراوان ۲۰ روز در حالت کما بود که با معجزه الهی به هوش آمده و پس از ۲۰ روز بستری در بیمارستان خاتم الانبیاء (ص) زاهدان هوشیاری خود را به دست میآورد و پس از آن به صورت نباتی در منزل توسط همسر و فرزندان نگهداری میشود.
خانمها "محدثه، یوکابد، فاطمه" و آقایان "یونس و محمد" به ترتیب فرزندان جانباز بارانی هستند.
جانباز مجید بارانی در ادامه روند بیماری، هفته گذشته دچار سکته شدید مغزی شده و به کما رفته و در بیمارستان امام علی (ع) بستری است.
روایت دختر جانباز بارانی از پدر
"یوکابد" فرزند دوم جانباز بارانی است، او را در راه بیمارستان دیدم اگر چه حال مساعدی نداشت، اما خواستم تا چند دقیقه از پدر جانبازش برایمان بگوید، او با بغضی که در گلو فروخفته بود، میگوید: پدرم از زمان جانبازی در سال ۸۳ تا سال ۹۶ نسبت به اعضای خانواده شناخت داشت و اگرچه سخت زندگی را میگذراند، اما همین که حرف میزدند و لبخندهایشان را میدیدیم تحمل شرایط برایمان ممکن میشد.
- بیشتر بخوانید:
- پلیس: کارتهای بانکی خود را اجاره ندهید
با این شرایط پدر، تمرکز بر روی تحصیل بسیار سخت بود، اما ایشان مهربانانه ما را تشویق به تحصیل و حضور در اجتماع میکردند، با هر مشقتی که بود ما پنج فرزند به تحصیل ادامه دادیم تا فرزندان خوبی برای ایشان باشیم.
ایشان مانند سایر پدرها نمیتوانست ما را تا مدرسه و دانشگاه همراهی کند، اما وقتی به خانه میآمدیم و همین که حضورش را میدیدیم برایمان یک دنیا میارزید.
از سال ۹۶ که دچار سکته مغزی و فراموشی شدند، شرایط بسیار سخت شد چرا که دیگر نسبت به ما شناخت نداشتند و در خاطرات گذشته خود زندگی میکردند، در ذهن و خیال خاطرات دوران کودکی و خانه پدری شان را مرور میکرد و نام افرادی را میآورد که ما هیچ شناختی از آنها نداشتیم، اما عاشقانه به حرف هایش گوش فرا میدادیم چرا که وجودش، نور امید را در دل ما زنده میکرد.
یوکابد در حالی که اشک از چشمانش جاری شده به تشریح رشادتهای مادرش در پرستاری از پدر پرداخت و گفت: ایشان عاشقانه تمام امور پدر را انجام میداد، از غذا دادن و استحمام تا دارو و مراقبت بی حد و مرز.
مادرمان این سالها هم پدر بود و هم مادر؛ از خرید خانه گرفته تا انجام کارهای بچه ها. مادرم به پای پدرم عاشقانه و صبورانه پیر شد، او نماد زنی ایثارگر است که نمونه آن را کمتر دیده ام و البته روایت زندگی ما را خانواده جانبازان بهتر درک میکنند.
از اینکه پدرمان برای حفظ امنیت و دفاع از میهن لباس مقدس ناجا را بر تن کرد، هرگز پشیمان نیستیم و امروز اگرچه در بستر بیماری هستند و برایمان سخت و درد آور است، اما چون از سر ایمان و اعتقاد این راه را انتخاب کردند، برایش خوشحالیم.
هزاران نفر در این لباس برای نظام و آرمانهای نظام مقدس اسلامی شهید و جانباز شده اند و قسمت بوده تا مدال جانبازی نیز بر گردن پدر من انداخته شود و امروز بیش از پیش به او و آرمان هایش افتخار کنیم.
شاید یکی از بهترین لحظاتی که در سالهای اخیر به ما آرامش میداد زمان نماز خواندن پدر بود، با اینکه نمیتوانست از جایش بلند شود، اما در حالت نشسته، نماز را اقامه میکرد و ما محو تماشایش میشدیم چرا که با خلوص کامل سرگرم راز و نیاز با خدای خود بود، گاه گاهی شیطنت هایمان گل میکرد و حتی از این لحظات عرفانی، یواشکی عکس میگرفتیم تا راز و نیاز عاشقانه و خالصانه وی با معبودش را ثبت کنیم.
به وجودش افتخار میکنم و او را که درس چگونه زندگی کردن، سرخم نکردن در برابر مشکلات، شجاعت و ایستادگی در برابر ظلم و احقاق حق، راز و نیاز عاشقانه با معبود و... را به من یاد داد، ستایش میکنم.
انتهای پیام/
منبع: میزان
نظری بگذارید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
زنگ خاطره
نمونه شوخیهای شهید خرازی با بچههای لشکر
غلامحسین هاشمی
کمپوتی که مزهاش جاودانه شد!
محمد مجیدی
تقابل گشت ثارالله(ع) و القارعه با دسیسههای منافقین
سید مجتبی گنجی
سادهترین روش مبارزه که بعثیها را به ستوه آورد
محسن جامبزرگی
معرفی کتاب